درون و بیرون؛ نگاهی به «پرسونا» اینگمار برگمان / انتشار، تنها در صفحه‌ی شخصی

پرسونا

«پرسونا» (Persona) یکی از تک‌خال‌های تاریخ هنر هفتم و شاهکار برگمان است؛ فیلمی که دقیقاً ۵۰ سال پیش ساخت. البته در ارتباط با استاد و کارنامه‌ی کهکشانی او، لازم است لفظ "شاهکارها" را به‌کار ببریم چرا که تعداد فیلم‌های ۴ستاره‌اش یکی-دوتا نیستند؛ "مُهر هفتم" (The Seventh Seal) [محصول ۱۹۵۷]، "توت‌فرنگی‌های وحشی" (Wild Strawberries) [محصول ۱۹۵۷]، "فریادها و نجواها" (Cries and Whispers) [محصول ۱۹۷۲]، "سونات پاییزی" (Autumn Sonata) [محصول ۱۹۷۸]، "فانی و الکساندر" (Fanny and Alexander) [محصول ۱۹۸۲]، "ساراباند" (Saraband) [محصول ۲۰۰۳]، همه و همه میراث جاودانه‌ی فیلمساز فقید و آثار تراز اولی هستند که اطلاق عنوان شاهکار، بی‌تردید برازنده‌شان است. پس درست‌تر این است که نوشتارم را با چنین کلماتی شروع کنم: فیلم انتخابی‌ام «پرسونا»ست، یکی از شاهکارهای عالیجناب برگمان.


«اليزابت ووگلر (با بازی لیو اولمان) بازیگری مشهور است که هنگام ایفای نقش الکترا به‌شکلی غیرمنتظره دیگر کلمه‌ای به زبان نمی‌آورد. به توصیه‌ی پزشک الیزابت، او به‌همراه خواهر آلما (با بازی بیبی اندرسون) پرستار جوانی که برای مراقبت از خانم بازیگر در نظر گرفته شده است، راهی ویلایی ساحلی می‌شوند. حضور در این ویلا، وراجی‌هایی آلما و پافشاری الیزابت بر تداوم سکوت‌اش؛ به‌تدریج زوایایی تاریک از گذشته‌ی دو زن را آشکار می‌سازد...»


«پرسونا» در رزومه‌ی سینمایی عریض‌وُطویل اینگمار برگمان، فیلمی مهم به‌شمار می‌رود که به‌نظرم "درام روان‌شناسانه" مناسبت‌ترین توصیف برای ورودِ ابتدایی به جهان این ساخته‌ی پرجزئیات است. اهمیت روان‌شناختی «پرسونا» را [سوای متن فیلم] از همان حاشیه و نام‌گذاری‌اش نیز می‌توان دریافت؛ واژه‌ی "پرسونا" به‌جز اشاره به نقابی که هنرپیشه‌های یونانیِ ادوار کهن به صورت خود می‌‌زدند [چنان‌که گفتم، اليزابت، یکی از دو کاراکتر اصلی فیلم، بازیگر تئاتر است] به‌معنی عامِ شخصیت نیز بوده و "پرسونا" در روان‌شناسی، مترادف با نقاب [در مقابل چهره] است [۱].


تقابل اصلی درام در «پرسونا» از جایی شکل می‌گیرد که آلما درمی‌یابد الیزابت، او را به‌عنوان کِیسی مطالعاتی دیده است و اسرارش را برای پزشک معالج خود فاش می‌کند. آلما که احساسات‌اش را جریحه‌دار می‌بیند، از این زمان به‌بعد در رفتارش با الیزابت دچار نوعی دوگانگی و برزخی روحی می‌شود؛ گاهی [مثل سابق] دوست‌اش دارد و گاهی هم از الیزابت متنفر است و سعی می‌کند هرطور شده به او آسیب برساند.


این فیلمِ مبتنی بر کلوزآپ و سکوت و گفت‌وُگو، محال بود که به این سطح از اثرگذاری و الهام‌بخشی برسد اگر دو بازیگر اصلی‌اش [خانم‌ها: اولمان و اندرسون] چنین خوش ندرخشیده بودند. از جمله نقاط قوتِ همیشگیِ سینمای برگمان، درخشش بازیگرها [علی‌الخصوص از جنس مؤنث‌شان!] است. اگرچه آسمان سینمای آمریکا [به‌عنوان قطب بی‌چون‌وُچرای صنعت فیلمسازی] از گذشته تا به حال، همواره از ستارگان زن [از بت دیویس و ویوین لی گرفته تا برسیم به جین فاندا، مریل استریپ، جولیان مور، نیکول کیدمن، هیلاری سوانک و همین امی آدامز، جسیکا چستین، اسکارلت جوهانسون و جنیفر لارنس] نور گرفته و می‌گیرد اما قدرتمندترین اجراهای زنان بازیگر را باید در فیلم‌های آقای برگمان جست‌وُجو کرد. حتی برترین و کمال‌یافته‌ترین نقش‌آفرینیِ بازیگری با پشتوانه‌ی اینگرید برگمن را [که فیلم درجه‌ی یک با فیلمسازان صاحب‌نام تاریخ سینما کم ندارد] "سونات پاییزی" می‌دانم.


جالب است که نیمه‌ای از چهره‌ی الیزابت و آلما، غالباً در تاریکی دیده می‌شود؛ الیزابت و آلما، دو پاره‌ای هستند که گویی عاقبت در یکدیگر مستحیل می‌شوند... پس شاید اصلاً در تمام این ۸۴ دقیقه با "دو زن" طرف نبوده‌ایم و الیزابت و آلما، هر دو، یکی‌اند؛ وجوه درونی و بیرونیِ زنی واحد. فیلمنامه‌ی چندساحتیِ «پرسونا» به‌آسانی راه را برای استخراج تعابیر و تفاسیر گوناگون باز می‌گذارد؛ تفسیرهایی گاه شدیداً راحت‌الحلقوم و سرراست و گاهی به‌غایت دور از ذهن. و کیست که با قطعیت، به بی‌بروبرگرد صحت داشتن آراء خود، حکم کند؟


 

[۱]: برگرفته از: «نظریه‌های شخصیت»، دوآن شولتز و سیدنی آلن شولتس، ترجمه‌ی یحیی سیدمحمدی، نشر ویرایش، چاپ ۱۳۹۲.

 

■ این نوشتار، پیش‌تر در قالب شماره‌ی ۱۵۰ طعم سینما منتشر شده است.

 

 

درباره نویسنده :
پژمان الماسی‌نیا
نام نویسنده: پژمان الماسی‌نیا

دبیر تئاتر آکادمی هنر

تحصیلات: کارشناس ارشد پژوهش هنر
عرصه‌ی فعالیت: حضور جدی در حوزه‌ی ادبیات و ویراستاری از ۱۳۸۳، صاحب ۷ کتاب شعر چاپ‌شده با عناوین «دیگر هم‌بازی‌ات‌ نمی‌شوم» (۱۳۸۶) «عاشقانه‌های ‌برف ‌به‌اسم ‌کوچک» (۱۳۸۷) «روایت ‌ماه ‌از نیمه» (۱۳۸۸) «تقویم عقربه‌دار ماه‌های بهار» (۱۳۸۹) «گذرنامه موقت ماهی آزاد» (۱۳۹۰) «ییلاق ‌چشمان ‌تو» (۱۳۹۱) و «سرگرم مردنم» (۱۳۹۵)، نگارش نزدیک به ۳۰ مقاله با موضوعیت هنر و فلسفه‌ی هنر، همکاری به‌عنوان منتقد فیلم و تئاتر با سایت‌های سینمایی معتبر، پایه‌گذاری صفحه‌ی «طعم سینما» و نگارش ۱۷۰ نقد درباره‌ی فیلم‌های مطرح تاریخ سینما ذیل این عنوان، چاپ کتاب «طعم سینما» در ۳۸۴ صفحه و حاوی ۱۷۹ نقد پیرامون ۱۸۵ فیلم سالیان دور و نزدیک سینمای جهان (مهرماه ۱۳۹۷)
زمینه‌ی پژوهش: سینمای آمریکا، سینمای مستقل آمریکا، سینمای وحشت