بازخوانی نقد رولان بارت از فیلم بارانداز

فیلم در بارانداز الیا کازان

 

 

در بارانداز را یکی از فیلم‌های بزرگ الیا کازان و حتی تاریخ سینما می‌دانند. فیلمی که دو سال پس از بازداشت کازان ساخته شده است. در سال ۱۹۵۲ کازان در برابر کمیته فعالیت‌های ضد آمریکایی مک‌کارتی حاضر شد و به عضویت سابق خود در حزب کمونیست آمریکا اقرار کرد. کازان در این کمیته رفقای کمونیست سینمایی‌اش را به کمیته مک‌کارتی لو داده و نام آن‌ها را به لیست سیاه افزود. این عمل کازان در حق دوستان و لطمه‌ای که مک کارتیسم به استناد گفته‌های او به بسیاری از اعضای جامعه سینمایی آن زمان آمریکا زد، لکه سیاهی در کارنامه و زندگی‌اش شد.

 

دربارانداز را فیلمی در راستای تطهیر کازان قلمداد کرده‌اند چه نزد همفکرانش که او هم‌چنان نگاه قدیمی خود را دارد به صورتی که قهرمان طبقه کارگری در مقابل سرمایه‌داری قد علم کرده و در نهایت چهره سرمایه‌داری زشت می‌شود و از سوی دیگر برخی فیلم را تطهیر عمل جاسوسی‌اش تشریح کرده‌اند. کازان در فیلم، یک باج خور اتحادیه کارگری را همچون استعاره‌ای از جاسوسان کمونیست‌ها نشان داد و آشکارا جاسوسی کردن برای صاحب کار را امری اخلاقی جلوه داده است. این تعبیر دسته دیگر است.



با این تفاسیر رولان بارت نگاهی انتقادی به نوع روایت و ترسیم اسطوره در فیلم دربارانداز داشت که بازخوانی‌اش خالی از لطف نیست. همه ما در معرض انتخاب قرار خواهیم گرفت و باید ببینیم در نهایت انتخاب‌مان چیست و چه تبعاتی دارد:



«اسطوره کارگری که محبت و رأفت بر می‌انگیزد و مثال بارزش مارلون براندو در فیلم در بارانداز ساخته الیا کازان است، یکی از همین نمونه‌های روشن اغفال و مردم فریبی است. وجدان مارلون براندو در این فیلم، تحت تأثیر کلیسا و عاطفۀ عشق، رفته رفته بیدار می‌شود و چون این بیدار شدگی وجدان، با افول و نابودی سندیکایی شیّاد، دغل، سود جو و نابکار، همزمان می گردد، چنین می نماید که تنبّه و بیدار شدگی وجدان کارگری سلیم النفس، کارگران را به مقاومت و ایستادگی در برابر برخی از استثمار کنندگان، وا می‌دارد، پاره‌ای اذهان گمان برده‌اند که این فیلم شاید فیلمی جسارت آمیر و دست چپی باشد که می خواهد مشکل کارگران را در جامعۀ آمریکا نماش دهد .

 

مارلون براندو در بارانداز


امّا حقیقت جز این است، چون در این فیلم، استشمار شدن کارگران به دست اربابان و سرمایه داران بزرگ، از صورت اصلی‌اش انحراف پیدا کرده و با قلب ماهیّت و کج تابی، فقط به گروهِ تبهکار و گانگستر، منحصر و محدود شده و سازندۀ فیلم با اعتراف به این گناه کوچک ( که به صورت خطایی سبک و خُرد و قابل اغماض به نمایش در آمده)، گناه واقعی را نادیده گرفته و از افشا یا دفع و قلع و قمع کردنش اجتناب ورزیده است و گفتنی است که در پایان، مارلون براندو، به عنوان کارگری سر به راه و با وجدان و آماده برای کار، پیش ارباب می رود (و ارباب در این صحنه ، حالتی مضحکه آمیز دارد و همین امر تصوّرات غلطی در باب فیلم پدید آورده و آنرا مترقّی جلوه داده است) و ما بینندگان با دیدگان پرآب، خاصه در این لحظه او را همچون آدمی شریف و وظیفه شناس و بیدار دل و شجاع دوست می داریم، زیرا خود را با وی که در قیافۀ مسیح دوران ظاهر شده، همدل و همدم و هم نفس می یابیم، و از سر رأفت و شفقت در مصیبت هایش انباز می شویم. شایان ذکر است که برتولد برشت تحقیقاً ما را از اینگونه یگانگی ها بر حذر می دارد ، زیرا تسلیم شدن دردناک براندو، به تصدیق انفعالی کار فرمایان جاودانی و ابدی، می انجامد و پیام فیلم به رغم ظاهر مترقّی اش، پذیرش نظام حاکم است و چون عدالت اجتماعی‌ای که براندو کشف می کند، در نهایت چیزی نیست جز بزرگداشت و تکریم سرمایه داری، ما، بینندگان غافل و بازی خورده، سرانجام همراه مارلون براندو، با احساس ظفرمندی و ایمنی و آسودگی خیال، خویشتن را به دست قدرتمند و پدرانۀ کارفرما می سپاریم، زیرا چنین پیداست که سرنوشت مان به سرنوشت آنان وابسته است و گره خورده است و بیگمان بیننده‌ای که از آغاز محبت براندو را به دل گرفته، دیگر در پایان فیلم نمی‌تواند تمکین و سر به راهیش را ناپسند و مستوجب ملامت بداند.



چنانکه گفتیم برشت برای احتزار از همین خطر، روش فاصله گذاری در ایفای نقش و بازی را توصیه می‌کرد و اگر وی این فیلم را می ساخت، از براندو می‌خواست که ساده دل نباشد و به ما حالی کند که به رغم محبّتی که برای او داریم و شفقّتی که به سبب مصایبش در حق وی احساس می‌کنیم، مسألۀ عمده و بس مهمتر از احساس عطوفت و رأفت، این است که علل تیره روزی او و راههای چاره کردن و زایل ساختنش را ببینیم و بشناسیم . خطای کازان این است که بیننده را واداشته تا بیشتر به براندو بیاندیشد و کمتر ملتفت سرمایه دار باشد، در نتیجه تماشاگر بیشتر به براندو چشم می‌دوزد و کمتر متّوجه سرمایه دار است، و لاجرم بیشتر دربارۀ براندو حکم و داوری می‌کند تا در حق سرمایه‌دار امّا این انتظار که قربانیان بشورند ، مهمتر از ریشخند و دست انداختن دژخیمان آن‌هاست.

 

ترجمه نقد بارت از جلال ستاری در کتاب اسطوره جهان امروز

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر