اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...
مینا حسن زاده

مینا حسن زاده

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

مترجم و پژوهشگر هنر

عرصه تخصصی: معماری و هنر اسلامی، هنر معاصر

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 رتبه 5.00 (1 رای)

تیمو ناصری

 

«"تیمو ناصری" در سال 1351 (1972 م) از پدری ایرانی و مادری آلمانی در برلین آلمان متولد شد. او فعالیت حرفه‌ای‌اش را با عکاسی آغاز کرد و در سال 1997 از دانشگاه "برلینر لِته‌- وِرین" در رشتۀ عکاسی فارغ‌التحصیل شد. پس از اتمام تحصیلاتش مدتی به عکاسی تبلیغاتی روی آورد، اما ماهیت مصرفی و زودگذر این حوزه او را به سمت مستندسازی و سرانجام در سال 2004 به سوی مجسمه‌سازی سوق داد. او به مرور و طی سفرهایی که به کشورهای مختلف داشت، مجذوب هندسه و نقوش اسلامی شد و پس از آن روند دیگری در خلق مجسمه‌هایش پدید آمد. ناصری در سال 2006 جایزۀ هنری "سارفرنگاس فورد پرایس" آلمان را دریافت کرد و در سال 2011 برندۀ جایزۀ هنری "ابراج" در امارات متحده عربی شد. بعد از آن به حراج "کریستی" راه یافت و نخستین حضور او در سیزدهمین حراج خاورمیانۀ کریستی با فروش 134 هزار دلاری اثرش همراه بود. آثار او در دوره‌های بعدی در حراج‌های گوناگون‌ هم چکش خوردند و تا کنون آثارش در نمایشگاه متعددی در سراسر جهان به نمایش درآمده‌اند.»

ادامه مطلب توازی میان فرهنگ‌ها در آثار تیمو ناصری
1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 رتبه 0.00 (0 رای)

هنر در امارات

 

سرمایه‌گذاری‌های گستردۀ امارات متحده عربی در عرصه‌های فرهنگی و هنری و برگزاری جشنواره‌ها و نمایشگاه‌های بین‌المللی، با استقبال حراج‌های بزرگ، موزه‌داران، صاحبان گالری‌ها و هنرمندان مطرح از سراسر جهان مواجه شده است. امروزه دبی، شارجه و ابوظبی، مراکز تجاری و قدرتمندی برای هنر خاورمیانه محسوب می‌شوند و طیف فراوانی از خریداران و علاقه‌مندان به هنر را در خود جای داده‌اند.


 

 هر چند وضعیت اقتصاد جهانی در اکثر کشورها دچار رکود و بحران شده، اما معمولاً بخش اقتصاد هنر غیرقابل پیش‌بینی و شگفت‌آور است و تعداد خریداران خاورمیانه‌ای در بازار جهانی حراج های این مناطق رو به افزایش است. اشتیاق مردم خاورمیانه به هنر، برگزاری آرت‌فِرها[1]، نمایشگاه‌ها و ورود خانه‌های حراج، زمینه رشد روزافزون تعداد گالری‌ها و ظهور بیش‌ازپیش کیوریتورها[2] و مشاوران هنری را فراهم کرده است؛ بنابراین برگزاری نمایشگاه‌هایی نظیر آرت‌فر دبی[3] و آرت‌فر ابوظبی[4]، دوسالانه[5] هنر شارجه و حراج‌های و جوایز بین‌المللی از مهم‌ترین رویدادهای هنری این منطقه به‌شمار می‌آید.

 

 

آرت‌فر دبی

آرت‌فر دبی یک رویداد هنری بین‌المللی است و جایگاهی‌ برای تعامل با هنر خاورمیانه، شمال آفریقا و جنوب آسیا به‌شمار می‌رود. اولین دورۀ آرت‌فر دبی در 2007 برگزار شد و اکنون جزو یکی از ده آرت‌فر موفق دنیا به حساب می‌آید. این گردهمایی هرساله در ماه مارس در دبی برگزار می‌شود و میزبان جمع کثیری از هنرمندان و گالری‌ها از نقاط مختلف جهان است. آرت‌فر دبی، برنامه خود را در سه قالب «گالری‌های هنر معاصر»، «هنر مدرن» و «اجرای تک‌نفره» یا همان رزیدنت[6] برگزار می‌کند. در بخش هنر معاصر، از موفق‌ترین و قدرتمندترین گالری‌ها تا فضاهای هنری نوپا می‌توانند آثار هنرمندان را با مدیاهای مختلف هنری چون نقاشی، طراحی، مجسمه، چیدمان، ویدیو، عکس و هنر اجرا (پرفورمنس) به نمایش بگذارند. در قسمت گالری مدرن، گالری‌ها به بررسی و نمایش هنر با کیفیت موزه‌ای اساتید و پیشگامان برجسته مدرنیسم در هنر منطقه خاورمیانه، شمال آفریقا و هند و پاکستان می‌پردازند و تاریخ تولید خلق آثار باید بین سال‌های 1940 تا 2000 میلادی باشد. بخش گالری رزیدنت، برنامه‌ جدیدی است که با هدف رشد و ارتقای خلاقیت هنرمندان و خلق آثار نوآورانه صورت می‌گیرد و آرت‌فر از گالری‌ها دعوت می‌کند تا با یک هنرمند در این بخش حضور پیدا کنند. هنرمندان در یک اقامتگاه، چهار الی هشت هفته در دبی اقامت دارند و در طول این مدت، با الهام از فضای بومی و محلی منطقه و با تکیه بر تجربیات هنری خود، مجموعه آثار نو و بدیعی را خلق می کنند؛ آثار نهایی در بخش جدید نمایشگاه توسط گالری‌های مربوط نمایش داده می‌شوند. آرت‌فر، علاوه بر سالن‌های نمایش آثار، برنامه‌های گسترده‌ای را نیز برگزار می‌کند؛ گردهمایی جهانی‌هنر، رونمایی از آثار هنری برنده جایزه سالانه ابراج[7]، نمایش فیلم و موسیقی، برگزاری کارگاه‌های هنری، ورکشاپ‌ها، مدرسه هنر برای‌ هنرمندان، برنامه‌هایی آموزشی ویژه کودکان و پروژه‌های کارآموزی برای دانشجویان، تنها بخشی از این فعالیت‌ها است. در این‌راستا اداره فرهنگ و هنر دبی (DCAA) از طرح و برنامه‌های آموزشی غیرانتفاعی سالانه نمایشگاه حمایت می‌کند.

اهمیت حضور در چنین عرصه‌هایی انکارناپذیر است و گالری‌های دبی تلاش کرده‌اند در طی این سال‌ها با تمرکز بر  هنرمندان رو‌به رشد خاورمیانه، در حد استانداردهای جهانی ظاهر شوند؛ که از آن جمله می‌توان به گالری‌هایی نظیر «ایام»[8]، «خط‌سوم»[9]، «ایزابل وان دن ایندن»[10]، «لاوری شبیبی»[11]، «اعتماد»[12]، «کربن‌12»[13]، «میم»[14] و «صدای خاکستری»[15] اشاره کرد.

 

هنر در امارات

 

جایزۀ ابراج

گروه هنری جایزه ابراج، در 2008 توسط شرکت « ابراج کاپیتال»[16] تأسیس شد. جایزه ابراج یکی از مهمترین جوایز و رقابت‌های هنری بین‌المللی محسوب می‌شود که به هنرمندان خاورمیانه، شمال آفریقا و جنوب آسیا اختصاص می‌یابد.

مهم‌ترین ویژگی جایزه ابراج این است که به اثر هنری تکمیل شده تعلق نمی‌گیرد بلکه هنرمندان بایستی طرح‌های خود را برای کمیته داوری ارسال کنند. معیار انتخاب مبنی بر طرح‌ها و پروپوزال‌هایی است که نوآوری و خلاقیت را ملاک کار خود قرار داده و به حفظ ریشه‌های فرهنگی پرداخته‌اند. ویژگی دیگر این است که جایزه به کار مشترک یک هنرمند و یک کیوریتور تعلق می‌گیرد و پس از اعلام نتایج، برنده‌ها فرصت دارند طی شش ماه با بخشی از جایزه نقدی اثر خود را در قالب‌ مدیوم‌های مختلف اجرا کنند. برنده اصلی و برگزیده این جایزه، مبلغ صدهزار دلار دریافت می‌کند و در مراسم افتتاحیه آرت‌فر دبی از این اثر رونمایی می‌شود. علاوه بر این، هیئت داوری سه جایزه به مبلغ ده هزار دلار هم به سه هنرمند برتر و منتخب اعطا می‌کند و این هنرمندان نیز امکان نمایش آثار خود را در آرت فر دبی خواهند داشت. آثار برنده پس از آرت‌فر، به مجموعه و کلکسیون آثار هنری ابراج منتقل می‌شوند و در موزه‌های معتبر کشورهای مختلف نیز در معرض دید مخاطبان قرار می‌گیرند.

 

حراج‌خانۀ کریستیز[17] دبی

 حراج‌خانه کریستی یا کریستیز، برای اولین بار در سال 1766، توسط شخصی به نام «جیمز کریستی»[18] در لندن تأسیس شد و در مدت زمان کوتاهی توانست به مرکز مهمی برای مبادلات هنری تبدیل شود. کریستی به عنوان بزرگترین خانه حراج در دنیا شناخته شده و در حال حاضر دارای 85 شعبه در 43 کشور جهان است. این خانه حراج، با افتتاح شعبه‌ای در دبی در 2006، اولین حراج بین‌المللی هنر مدرن و معاصر خاورمیانه را برگزار کرد. از آن زمان تا کنون، کریستی آثار هنرمندان خاورمیانه را با ارزش هنری 215 میلیون دلار به فروش رسانده است. از این‌رو خود را به عنوان خانه پیشرو حراج برای این رده فروش در منطقه می‌داند و تاکنون بیش از 450 رکورد فروش جهانی برای هنرمندان خاورمیانه به ثبت رسانده است. حراج کریستی دبی، دوبار در سال، در ماه‌های نوامبر و مارس در دبی برگزار می‌شود. در طول یک دهه اخیر، فروش این آثار هنری، روند روبه رشدی داشته و مجموعه‌داران از سراسر جهان با پیشنهاد قیمت‌های بی‌سابقه در آن شرکت کرده‌اند. هنرمندان ایرانی نیز در دوره‌های مختلفی از این حراج‌ها رکورددار بوده‌اند. علاوه بر مزایده‌های معین، کریستی در سال‌های اخیر، از فرصت‌های آموزشی پشتیبانی‌ نموده و در این راستا اقدام به برپایی نمایشگاه‌ها و سمینارهای آموزشی و فعالیت‌های علمی در سراسر منطقه کرده است؛ این رویدادها در سال‌های اخیر در قطر، ابوظبی، عربستان سعودی، لبنان، کویت و بحرین به صورت نمایشگاه‌های غیرفروش، دوره‌های آموزشی کریستی و انتشار کتاب، برگزار شده است. همچنین این مجموعه به طور منظم از فعالیت‌های خیرخواهانه مختلف از جمله فروش آثار در مزایده‌های دبی حمایت کرده تا جایی که درآمد سازمان‌های خیریه در خاورمیانه بیش از 25 میلیون دلار افزایش یافته است. اکنون خانه حراج کریستی دبی، به عنوان یکی از مهم‌ترین و معتبرترین بنگاه‌های تجاری آثار هنری به شهرت جهانی رسیده است.

 

 

هنر در امارات

 

 حراج‌خانۀ ساتبیز[19] دبی

حراج‌خانۀ ساتبی یا ساتبیز برای اولین بار در سال 1766 توسط «ساموئل بیکر»[20] در لندن افتتاح شد و اکنون با بیش از 80 شعبه در 40 کشور جهان و برگزاری حدود 250 مزایده در سال، به عنوان یکی از قدیمی‌ترین و بزرگ‌ترین شرکت‌های بین‌المللی حراج در سراسر جهان شناخته شده است. این مرکز در جهت جهانی‌تر شدن در سال 2008 اولین شعبه خود در خاورمیانه را در دوحۀ قطر تأسیس کرد. به دلیل استقبال مردم و افزایش شرکت‌کنندگان و رشد روزافزون شرکت های حراج در این منطقه، ساتبی در مارس 2017، دفتر رسمی خود را در دبی، با برپایی نمایشگاهی از آثار برجسته هنرمندان سراسر جهان افتتاح نمود و اولین حراج ساتبی در 13 نوامبر 2017 در دبی برگزار شد. در این حراج آثار هنرمندان مدرن و معاصر خاورمیانه در زمینه‌های نقاشی ، طراحی، عکاسی، نسخ خطی و .... گردآوری شده بود که آثار هنرمندان مطرح ایرانی، با قیمت های دور از انتظار، به فروش چشمگیری دست یافت.

 

دوسالانۀ بین‌المللی شارجه[21]

دوسالانه شارجه یک رویداد هنری با محوریت هنر معاصر است که هر دو سال یک‌بار در این منطقه برگزار می‌گردد. شارجه از 1993 میزبان نمایشگاه دوسالانه بوده و تا کنون سیزده دوره آن برپا شده است؛ همچنین از 1998 از سوی سازمان یونسکو به عنوان پایتخت فرهنگی جهان عرب شناخته شد و امروزه دوسالانه از یک نمایشگاه سنتی و منطقه‌ای، به یک رویداد بین‌المللی شناخته شده، تبدیل گردیده است. در ابتدا این رخداد بر پایۀ شیوه‌ای کلاسیک و هنرمندان منتخب برگزار می‌شد؛ اما از 2003 زمانی که «هور‌القسیمی»[22] مدیریت اجرایی و کیوریتوری آن را برعهده گرفت یک تغییر مسیر، در برپایی آن ایجاد شد و هر دوره این برنامه با یک موضوع یا تِم برگزار می‌شود و هنرمندان سعی می‌کنند گوشه‌ای از فرهنگ کشورشان را به نمایش بگذارند. «بنیاد هنری شارجه»، برگزاری این نمایشگاه را بر عهده دارد و مخاطبان از ماه مارس تا ماه ژوئن می‌توانند از آن بازدید کنند. دوسالانه شارجه علاوه بر نمایش آثار هنری، برنامه‌هایی نظیر نمایش فیلم، اجرای موسیقی، پرفورمنس، هنرهای نمایشی و برنامه‌های آموزشی برای تمامی سنین با هر سطح توانایی و علاقه‌مندی در نظر می‌گیرد. در این میان،گالری‌ها و موزه‌های شارجه، در برگزاری این دوسالانه و هنر معاصر نقشی تأثیرگذار دارند که از میان آنها می‌توان به «موزه‌ هنر شارجه»[23]، «موزه هنرهای معاصر شارجه»[24]و «مرکز هنری مرایا[25] اشاره کرد. گفتنی است بنیاد هنری بارجیل[26] در مرکز مرایا فعالیت می‌کند.

 

جایزه جمیل[27]

جایزه جمیل یک جایزه بین‌المللی با رویکرد هنر معاصر و طراحی الهام‌بخش سنتی اسلامی است. هدف از برگزاری چنین برنامه‌ای کشف ارتباط بین هنر و سنت اسلامی در گذشته و هنر معاصر امروز است. جایزه جمیل از 2009، از سوی موزه ویکتوریا و آلبرت لندن و با همکاری مؤسسه هنری جمیل در شارجه، هر دوسال یک‌بار برگزار می‌گردد. موزه «ویکتوریا و آلبرت»[28]، یکی از بزرگترین مجموعه‌های هنر اسلامی خاورمیانه است و از سال 1850 به جمع‌آوری این آثار پرداخته است و اینک بخشی از این آثار در گالری هنر اسلامی جمیل نگهداری می‌شود. معیار انتخاب آثار، حفظ دستاوردهای گذشته جهان اسلام در زمینه هنر است که باید در کار هنرمندان معاصر منعکس شده باشد و شرکت‌کنندگان می‌توانند از هر قوم، مذهب و فرهنگی در آن شرکت کنند. معمولاً در این رقابت نُه نفر، به مرحله پایانی راه پیدا می‌کنند و یک نفر به عنوان هنرمند برگزیده انتخاب می‌شود. مبلغ این جایزه به ارزش 25000 پوند است که به نفر اول اعطا می‌گردد. طی برپایی دوره‌های مختلف، هنرمندان بسیاری از کشور ایران به مرحلۀ نهایی راه یافته‌اند که تنها افروز عمیقی (هنرمند ایرانی مقیم امریکا) در 2009 توانسته برنده این جایزه گردد. پس از نمایش آثار منتخب و اعلام نتایج، آثار هر نه نفر در یک تور سراسری در نقاط مختلف دنیا به نمایش در خواهند آمد و فرصت خوبی برای معرفی و شناخته شدن هنرمندان را فراهم می‌سازد. در طی این سال‌ها عملکرد و سرما‌یه‌گذاری شارجه، در معرفی جایزه و برگزاری نمایشگاه با استقبال خوبی مواجه شده است.

 

 

هنر در امارات

 

آرت‌فر ابوظبی

آرت‌فر ابوظبی، رخدادی بین‌المللی و فراتر از مفهوم یک نمایشگاه سنتی است و برای اولین بار در سال 2007 توسط وزارت فرهنگ و میراث ابوظبی و در کاخ امارات ابوظبی برگزار شد. این نمایشگاه هر ساله در ماه نوامبر برپا می‌گردد و یک بنگاه تجاری مهم برای گالری‌ها محسوب می‌شود. آرت‌فر، در دو بخش گالری‌های معاصر و مدرن برگزار می‌شود و گالری‌های شرکت‌کننده باید حداقل هفت سال سابقه فعالیت داشته باشند. از 2017 بخش تازه‌ای تحت عنوان «اجرای تک‌نفره» به این آرت‌فر افزوده شد که هر گالری‌ به معرفی یک هنرمند و اثرش می‌پردازد. در کنار نمایش آثار هنری، هنرهای نمایشی ابوظبی با همکاری کیوریتورها، یک برنامه آموزشی ترتیب می‌دهند تا نمایشگاه را به محلی برای گفت‌و‌گو و تبادل نظر تبدیل کنند و به بازدیدکنندگان این امکان را می‌دهد تا با هنر تجربی معاصر آشنا شوند. همچنین اجراهای‌هنری (پرفورمنس)، گفتمان‌های فرهنگی هنری درباره هنر معاصر خاورمیانه، ورکشاپ‌ها، انتشار کتاب، سخنرانی‌های انگیزشی و آموزشی توسط شخصیت‌های مشهور بین‌المللی و اجرای هنر خیابانی، جزو دیگر برنامه‌های این آرت‌فر است.

«پروژه بال»[29] و «جایزه غرفه هنری (پاویلیون)»[30]، دو رویداد و رقابت سالانه است که با هدف حمایت از استعدادهای خلاق جوانان اماراتی، از سوی آرت‌فر ابوظبی اجرا می‌شود. در بخش پروژه بال، از طراحان خواسته می‌شود، با بازآفرینی شکل بال، که بخشی از آرم و لوگوی آرت‌فر ابوظبی نیز است، طرحی جدید ارائه کنند و در جایزه پاویلیون، از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان سراسر امارات دعوت می‌شود تا طرح‌های معماری خود را به ‌اجرا بگذارند. به برندگان هر دو بخش، علاوه بر اهدای جایزه نقدی و چاپ و انتشار آثارشان، امکان حضور در آرت‌فر، نیز داده خواهد شد.

جزیرۀ «سعدیات»[31] سال‌هاست که محل برپایی آرت‌فر ابوظبی است و امسال همزمان با برگزاری آرت‌فر 2017، شعبۀ «موزه لوور»[32] در این جزیره افتتاح شد. در کنار آن، «موزۀ گوگنهایم»[33] و «موزۀ ملی زاید»[34]، در سال‌های آینده ابوظبی را به قطب فرهنگی هنری منطقه تبدیل می‌کنند؛ بنابراین گالری‌های ابوظبی امروزه به پایگاه‌های قدرتمندی برای نمایش و فروش آثار هنری خاورمیانه تبدیل شده‌اند؛ از طرفی حضور گالری‌های طراز اول دنیا باعث شده تا گالری‌هایی چون؛ «سالوا زیدان»[35]، «قاف»[36]، «هنر مدرن اتحاد»[37]، «قطب هنری ابوظبی»[38] و... تلاش و فعالیت بیشتری در این بازار رقابتی انجام دهند.

امارات متحدۀ عربی در دو دهۀ اخیر، با ایجاد زیرساخت های مؤثر در زمینه هنر و جذب گردشگران، به جای تکیه بر صادرات نفتی، به فکر تغییر و جایگزینی تکیه‌گاه‌های اقتصادی خود بوده است؛ بنابراین با سرمایه‌گذاری و تعیین برنامه‌های هدفمند توانسته نقش مرکزیت هنری منطقه خاورمیانه را در دست بگیرد.

 


            منابع

www.artdubai.ae

www.abudhbiart.ae

www.christies.com

www.sharjahart.org

www.sothbys.com

www.vam.ac.uk

 

 

[1]  (:(Art Fair آرت‌فر نمایشگاه و گردهمایی چند روزه است که با حضور گالری‌های هنری معتبر از سراسر دنیا و به منظور نمایش و فروش آثار هنرمندان در دو بخش هنر مدرن و هنر معاصر برگزار می‌شود.

 

[2] Curators

[3] Art Dubai

[4]Abu Dhabi Art

[5] Biennial

[6] Resident

[7] Abraaj Prize

[8] Ayyam Gallery

[9] The Third Lion

[10] Gallery Isabelle Van Den Eynde

[11] Lawrie Shabibi Gallery

[12] Etemad Gallery

[13] Carbon 12 Gallery

[14] Meem Gallery

[15] Grey Noise Gallery

[16] Abraaj Capital

[17] Christie's Auction house

[18] James Christie

[19] Sothby's Auction house

[20] Samuel Baker

[21] Sharjah Biennial

[22] Hoor Al Qasimi

[23] Sharjah Art Museum

[24]Sharjah Museum for Arabic Contemporary Art

[25] Maraya Art Centre

[26] Barjeel Art Foundation

[27] Jameel Prize

[28] Victoria and Albert  Museum

[29] Wing Project

[30] Pavilion Prize

[31] Saadiyat Island

[32] Louvre Abu Dhabi

[33] Guggenheim Abu Dhabi

[34] Zayed National Museum

[35] Salwa Zeidan Gallery

[36] Ghaf Gallery

[37] Etihad Modern Art Gallery

[38] Abu Dhabi Art Hub

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 رتبه 3.50 (3 رای)

 آویش خبره زاده

 

آویش خبره‌زاده1 یک هنرمند چندرسانه‌ای است و پژوهش‌های بصری او قلمرو نقاشی، طراحی، ویدیو و انیمیشن را در بر می‌گیرد. تاکنون آثار او در کتاب‌های متعددی به چاپ رسیده که از میان آن‌ها می‌توان به کتابی تحت عنوان "هویت"  اشاره کرد که در سال 2007 منتشر شد و مجموعه‌ای از طراحی‌ها، نقاشی‌ها و فریم‌های انیمیشن‌های او را شامل می‌شود. خبره‌زاده یک هنرمند شناخته‌شده در عرصۀ هنر معاصر جهان است که آثارش در جشنواره‌ها، بینال‌های بین‌المللی و نیز مراکز معتبری چون "موزۀ آلبرتینا" در اتریش، "موزۀ هنر قدیم و جدید تاسمانی" در استرالیا، "موزۀ طراحی مدرسۀ رودآیلند" در امریکا و... به نمایش در آمده است.»


 

درون‌مایۀ آثار خبره‌زاده با جهان انسان‌ها، حیوانات و طبیعت ارتباط دارد، امّا شیوۀ تجربه کردنشان مدام در حال تغییر و تحول است. در واقع این بینش و روحیۀ تجربه‌گرایی او در کارگاه نقاشی «پروانه اعتمادی» شکل گرفت. او در سیزده سالگی به کلاس‌های این هنرمند نوگرای ایران راه یافت و نخستین تجربه‌هایش را در نمایشگاه‌های گروهی هنرجویان اعتمادی که در گالری‌ سیحون تهران، مشهد و کانادا برگزار شد، عرضه کرد. خبره‌زاده، به‌نوعی مسیر استادش را ادامه داد؛ آثار اوّلیۀ او ترکیب‌بندی‌هایی از طبیعت بی‌جان‌های ساده در قالب شاخه‌ها، گل‌ها و رنگ‌های زرد و سرخ میوه‌هایش را به نمایش می‌گذارد. به مرور او حس‌های ناشناختۀ وجودی را درک کرد و آنچه زاید و اضافه بود حذف نمود و ساختاری یگانه از خط و رنگ و ترکیب‌بندی ارائه داد؛ چنانچه ساده دیدن، ساده کردن و تجزیۀ دنیای پیرامون به ساده‌ترین نشانه‌ها و ترکیب دوبارۀ آن‌ها، در نقاشی‌های او پدیدار شد. در سال 1371 یکی از آثار نقاشی او در نخستین دوسالانۀ تهران در موزۀ هنرهای معاصر پذیرفته شد. خبره‌زاده در همان سال (1992م) به ایتالیا مهاجرت کرد و در آکادمی «هنرهای زیبای رم» در رشتۀ نقاشی مشغول به تحصیل شد. در آنجا بیش از آنکه مسحور شکوه و عظمت مکاتب هنری اروپا گردد، شیفتۀ سادگی بخشی از هنر ایتالیا شد. آشنایی با آثار هنرمندانی نظیر «جوتو»، «پیرو دلا فرانچسکا» و از همه مهم‌تر «فرانچسکو کلمنته» که از نئواکسپرسیونیست‌های ایتالیایی است، بر ادامۀ مسیر او تأثیرگذار بودند. از سویی دیگر، در میان جریان‌هایی که در آن زمان مورد توجه هنرمندان ایتالیا قرار گرفته بود، جنبش «هنر فقیر» نظر خبره‌زاده را به خود جلب کرد. این جنبش هنری که برای اوّلین بار در دهۀ 1960 میلادی مطرح شد، هنری اعتراضی در مقابل سبک‌های هنری همچون پاپ‌آرت و مینیمالیسم آمریکایی بود و فرهنگ مصرفی در جامعه را به چالش می‌کشید؛ می‌توان گفت هنرمندان این سبک دائماً در پی ایجاد گویشی میان طبیعت و فرهنگ بودند. از آنجایی که دیدگاه‌های هنر فقیر، به ابعاد عمیق انسانی می‌پرداخت و همواره به طبیعت رجوع می‌کرد، برای خبره‌زاده اهمیت داشت و مورد توجه او قرار گرفت.

 

آثار آویش خبره زاده

 

خبره‌زاده پس از پایان تحصیلاتش در ایتالیا، در سال 1997 به امریکا مهاجرت کرد و در «کالج هنر کورکوران» واشنگتن دی‌سی، محل اقامت و فعالیت کنونی‌اش، به تحصیل در رشتۀ عکاسی و سپس فلسفه پرداخت. گرچه همواره اختلاف سلیقه‌ای هم در بازار هنر و هم در خلاقیت و نوآوری میان هنرمندان معاصر اروپا و امریکا وجود داشته، امّا خبره‌زاده توانست نظر منتقدان امریکایی را به خود جلب کند. نقاشی‌های او که معمولاً از مواد ساده‌ای شکل گرفته‌اند، بر عوامل طبیعی نظیر؛ کاغذ برنج، زغال طراحی (گرافیت)، روغن زیتون و رزین متکی‌اند. خود هنرمند معتقد است که «هنر می‌تواند از موادی ناچیز یا تقریباً هیچ به وجود آید» (برتول، 1378: 314). از این‌رو نه‌تنها از متریال‌های ساده و روزمره استفاده می‌کند، بلکه در موضوع نیز به دنبال سادگی است. در آثار او هیچ‌گونه تلاشی برای پرداخت واقع‌گرایانه صوت نمی‌گیرد و برش‌هایی از زندگی، در نهایتِ خلوص با خطوط اکسپرسیو بر بستر کار نمایان می‌شود. به‌خاطر نوع شخصیت‌پردازی فیگورها، برخی آثار او را سمبلیک می‌دانند، امّا جریان نقاشی‌های او روایت‌گونه است و با حس نوستالژی و سادگی همراه است. در واقع هنرمند قصد دارد ارتباط مستقیمی با مخاطب برقرار کند و بدون آنکه چیزی را مخفی سازد، به بازگویی ذهنش بپردازد.

در مجموعه آثار او که تصاویری از انسان، حیوان، طبیعت و سالن‌های‌های نمایش یا سیرک را شامل می‌شود، تصاویر انسانی با اندازه‌ای بزرگ‌تر از سایر موجودات تصویر شده‌اند. نشان دادن انسان در نمای درشت و بر صفحه‌های بزرگ، باعث ایجاد نوعی رابطۀ حسی و نزدیک می‌شود. گاه جنسیت فیگورها مشخص نیست و در فضاهایی ساده با پس‌زمینه‌ای کم عمق و خطوطی محو نمایش داده شده‌اند که بر ابهام فضا می‌افزاید و در برخی مواقع از اُبژه‌ها دور و گاهی به آن‌ها نزدیک می‌شود. در برخی آثار، فیگورهای او صورت خود را با دستانی قرمز پوشانده‌اند، رنگ قرمز این دست‌ها گاه می‌تواند بیانگر شور و عشق انسان و گاه نشانه‌ای از خشونت و یا حتی نماد اعتراض باشد. نحوۀ قرار گرفتن دست‌ها حالتی «نقاب‌گونه» به خود گرفته است؛ گویی این نقاب وسیله‌ای برای پنهان کردن احساسات و یا خود واقعی انسان‌ها است. فرم‌های حیوانی هم در وضعیتی مشابه با فیگورها قرار دارند. در نگاه اوّل آن‌ها را در هاله‌ای از ابهام می‌بینیم و شاید به درستی مشخص نیست که این موجودات محرک‌اند یا ثابت. گویی نگاه هنرمند در تعارض میان خیال و واقعیت شکل گرفته است و از طرفی بیگانگی و زیستی عادت شده را تداعی می‌کنند. سالن‌های نمایشی او به دلیل نبود منبع نور و عدم حضور انسان و استفاده از رنگ‌های تیره، فضایی سرد و بی‌روح را به مخاطب القا می‌کنند. گاه در این فضا، سوژه‌هایی نظیر ماهی یا برخی از حشرات مشاهده می‌شود. به‌نظر می‌رسد هنرمند از اینکار قصد داشته تا فضایی فانتزی و حضور طبیعت در زندگی امروز را به نمایش بگذارد.

 

آثار آویش خبره زاده

 

در عرصۀ هنر معاصر، هنرمندان همواره تلاش کرده‌اند که آثاری از تعامل میان رشته‌ها و رسانه‌های مختلف خلق کنند. در این میان عده‌ای از نقاشان از تعامل نقاشی با سایر رشته‌ها استفاده کرده‌اند. «انیمیشن» به عنوان هنری که ارتباطات و تأثیرات بسیاری با نقاشی داشته، یکی از رویکردهای آویش ‌خبره‌زاده در ادامۀ مسیرش شد و از سال 2003 به ساخت ویدیو و انیمیشن‌هایی با استفاده از طراحی‌هایش پرداخت. طراحی‌ها و نقاشی‌ها و انیمیشن‌های هنرمند، چه از لحاظ تکنیک و چه از نظر درون‌مایه، ساختاری لایه‌لایه دارند. بدین شکل که از نظر تکنیکی مثلاً در طراحی‌ها و نقاشی‌ها لایۀ اول کاغذ روزنامه، لایۀ دوّم کاغذ برنج و لایۀ سوّم را کالک تشکیل می‌دهد. در انیمیشن‌ها هم، فریم‌ها را روی هم قرار داده و لایۀ دیگری اضافه می‌کند و دست آخر انیمیشن را روی نقاشی‌ها نمایش می‌دهد یا طراحی‌ها را روی هم می‌گذارد و سپس از آن‌ها فیلمبردای می‌کند و یا آن‌ها را اسکن می‌کند (شریفیان، 1386: 24). شاید در نظر هنرمند این‌ لایه‌ها، همچون لایه‌های اجتماعی یا لایه‌های ذهنی انسان‌اند که به کُنش یا واکنشی منجر می‌شوند و الهام گرفته از دغدغه‌ها و زندگی انسان معاصر هستند. کاراکترهای انیمیشن‌ها هم از طرفی خود را بیگانه می‌بینند و از طرف دیگر در چشم مخاطبان، موجوداتی عجیب با رفتاری ناشناس به‌نظر می‌آیند.

 

مهاجرت؛ تناقضات حسی ناشی از فقدان‌های معنوی و تنهایی در انسان ایجاد می‌کند که لزوماً مربوط به فاصله‌های جغرافیایی نیستند؛ بلکه از فقر ارتباط فرهنگی نشأت می‌گیرد و میل نزدیک شدن به ریشه‌ها و احساسی از غربت را به وجود می‌آورد. «هویت»، «زمان» و «خاطرات»، مفاهیمی هستند که زاییدۀ تجربه‌های خبره‌زاده به عنوان یک هنرمند مهاجرند. عناصر کارهای او گویی از محیط اطرافشان جدا افتاده و در تنهایی به‌سر می‌برند. اشیا در فضای کار او فاقد ایستایی و داشتن حالت ثابت در برابر چشم بیننده‌اند و اشیاء همراه با فضای پیرامون آن، لحظه‌ای را در تصویر نشان می‌دهد که در حال دگرگون شدن از حالتی به حالت دیگر است. زمان، بخش جدایی ناپذیری از کارهای او را تشکیل می‌دهد. هرچند او به خاطرات دور و فضاهای کودکی‌ و مقاطعی از زمان که در نظرش ماندگار بوده، پرداخته است؛ امّا زمان هم برای او در حالت تعلیق قرار دارد. او آینده و گذشته را درهم‌ می‌آمیزد و فضایی خیال‌انگیز و مبهم را به بیننده منتقل می‌کند که نه به گذشته و نه به آینده تعلقی ندارد. دغدغۀ خبره‌زاده حول محور هویت را می‌توان با مرور نمایشگاه‌های ‌اخیرش در ایران به‌خوبی دریافت. او در سال 1395 نمایشگاهی از نقاشی‌ها و انیمیشن‌هایش با عنوان «یادآورده‌ها» در گالری آب‌انبار برگزار کرد که در واقع عنوان نمایشگاه، خود تلنگری برای خوانش آثار بود. در سال 1398 گزیده‌ای از ویدیو اینستالیشن‌ها و انیمیشن‌های این هنرمند بار دیگر در همین گالری، به نمایش گذاشته شد که اغلب از داستان‌های «غلامحسین ساعدی» الهام گرفته‌ بود و به نقل گوشه‌هایی از این داستان‌ها می‌پرداخت. «هیچ‌کسان» عنوان این نمایشگاه بود که بر اساس اسمی یکسان از دو شعر متفاوت «ادواردو گالینو» روزنامه‌نگار و نویسندۀ معاصر اهل اروگوئه و «خاقانی» شاعر قرن هفتم نامگذاری شده بود و آثار این نمایشگاه، ارتباطات فردی و وابستگی‌های متقابل و در عین حال منفک را به تصویر می‌کشید. با مرور آثار آویش خبره‌زاده درمی‌یابیم که درون‌مایۀ اصلی کارهای او روند دگرگونی انسان و در پی آن، روند جستجوی هویت فردی است. ایده‌پردازی او عموماً از تجربیاتش در زمینۀ مهاجرت و زندگی در کشورهای مختلف سرچشمه می‌گیرد. آثار او مملو از ابهام و حس جابجایی و تعلیق هستند. گویی خبره‌زاده سعی دارد در ناشناخته‌ها سیر کند و دغدغه‌های ذهنی‌اش را به عنوان یک هنرمند مهاجر، در نهایت سادگی با مخاطبینش به اشتراک بگذارد.

 

آثار آویش خبره زاده

 


 

1 «"آویش خِبره‌زاده" متولد 1348 (1969م) تهران است. او نقاشی را از نوجوانی نزد "پروانه اعتمادی" آموخت. خبره‌زاده، تحصیلات خود را در رشته ریاضیات ادامه داد امّا در سال 1371 (1992م) به ایتالیا مهاجرت کرد و در آکادمی "هنرهای زیبای رم" به تحصیل در رشتۀ نقاشی پرداخت. او سپس به امریکا رفت و در "کالج هنر کورکوران" واشنگتن‌دی‌سی در رشتۀ عکاسی تحصیل کرد. طراحی‌ها و انیمیشن‌های او مورد توجه فضای هنری ایتالیا قرار گرفت و در پنجاهمین "بینال ونیز" در سال 2003، جایزۀ "شیرطلایی" بهترین هنرمند جوان را دریافت کرد و در همان سال "جایزۀ هنرمند سال ایتالیا" را نیز به دست آورد.

 

منابع:

-‌ برتول، چیار (1378)، نقاشی‌های آویش‌خبره‌زاده. نشریه بخارا، تهران، شماره 5، فروردین‌ماه.

‌-‌ زهتابچی، منا (1395)، یادآورده‌ها: نگاهی بر نمایشگاه آویش خبره‌زاده در گالری آب‌انبار. نشریۀ حرفه هنرمند، شمارۀ 61، پاییز.

-‌  شریفیان، وحید (1386)، شنای زمینی: مصاحبه با آویش خبره‌زاده. دوهفته‌نامۀ تندیس، تهران، شمارۀ 107، شهریورماه.

- www.avishkz.com

 

 

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 رتبه 4.83 (3 رای)

شیرازه هوشیاری

 

پیش از انقلاب ۵۷، هنرمندان و به‌خصوص نقاشان ایرانی دنباله‌رو مدرنیسم اروپا و به ویژه جریانات پاریس بودند. اما با ظهور انقلاب ۵۷ شرایط متفاوتی برای ارائۀ هنر در ایران به‌وجود آمد. در این میان هنرمندانی که قبل و بعد از انقلاب از ایران مهاجرت کردند، هر یک با توجه به داشته‌های فرهنگی، سنتی و باورهای خود به درک تازه‌ای از فرهنگ و هویت ملی رسیدند. شیرازه هوشیاری، هنرمند مهاجری است که پس از اتمام تحصیلاتش در لندن فعالیت حرفه‌ای خود را آغاز کرد. در واقع او در مرحله‌ای وارد عرصۀ هنر شد که از نظر تاریخی دوران مدرنیسم تمام شده بود، اما همان‌طور که دربارۀ نقطۀ ختم مدرنیسم توافق بارزی وجود ندارد، آثار وی را هم نمی‌توان بی‌تأثیر از آن جریان دانست. هوشیاری یک هنرمند معاصر یا آوانگارد است که نمی‌توان او را هنرمند ایرانی یا اروپایی قلمداد کرد؛ زیرا که او آشنایی با هنر ایرانی را با درک و تعلیمات هنر غربی تکمیل کرد و نشانه‌های آشکاری از هر دو طرف در آثارش هویداست. هر چند آثار او از هویت اولیه‌اش الهام گرفته، ولی آن‌ها را در هیچ حصاری زندانی نکرده؛ بلکه به‌عکس با نگاهی به هنر اروپا، شمایلی نو به آن بخشیده است.

ادامه مطلب چشم‌اندازی بدون مرز در آثار شیرازه هوشیاری
1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 رتبه 5.00 (1 رای)

 آثار بابک گلکار

 

«"بابک گلکار" متولد سال 1356 (1977م) در بِرکلی امریکا است. او سال‌های کودکی و نوجوانی را در ایران گذراند؛ اما در سال 1375 (1996م) در سن نوزده سالگی به ونکوور کانادا مهاجرت کرد. گلکار ابتدا در مؤسسۀ "هنر و طراحی امیلی‌کار" در رشتۀ هنرهای تجسمی به تحصیل پرداخت و سپس در سال 2006 با مدرک کارشناسی‌ارشد از دانشگاه "بریتیش کلمبیا" فارغ‌التحصیل شد. او یک ویژوال آرتیست و هنرمند چندرسانه‌ای مقیم کاناداست که آثار خود را با نگاهی فلسفی و پرسشگر و واکاوی شرایط اجتماعی و ناکامی‌ها در وضعیت معاصر خلق می‌کند؛ از این‌رو در عرصۀ هنر معاصر مورد توجه و استقبال گالری‌ها و موزه‌داران قرار گرفته است. گلکار در سال 2011 نامزد دریافت جایزۀ جهانی "جمیل" از سوی موزۀ "ویکتوریا و آلبرت" لندن شد. آثار گلکار تا کنون در رویدادهای مهم هنری نظیر "بینال‌ ونیز" و حراجی‌های معتبری مانند "هِفِل‌فاین آرت" و "ساتبیز لندن" و همچنین آرت‌‌فرهای بین‌المللی در سراسر جهان به نمایش درآمده است.»


 

 فعالیت هنری بابک گلکار با مهاجرت از ایران به کانادا در سال 1375 (1996م) و ورودش به دانشگاه آغاز شد. او برای ادامۀ تحصیل در کانادا، ابتدا رشتۀ معماری را انتخاب کرد اما از آنجایی که علاقه نداشت در چارچوب و قواعد معین این رشته قرار بگیرد، رشتۀ هنرهای تجسمی را در مدرسۀ «هنر و طراحی امیلی‌کار» ونکوور ادامه داد و مدیوم‌های مختلفی ازجمله سفال را تجربه کرد. در این دوران او به «کانسپچوال آرت» (هنر مفهومی) علاقه‌مند شد؛ و حضور پررنگ مفهوم و ایده در هنر مفهومی و رجحان آن بر محصول نهایی یا اثر هنری، او را به خلق اثر در این حوزه ترغیب کرد. او سپس به دانشگاه بریتیش کلمبیا رفت و در سال2006 با مدرک کارشناسی‌ارشد در رشتۀ هنرهای‌زیبا فارغ‌التحصیل شد. او در حین تحصیل علاوه بر آفرینش آثار هنری و برگزاری نمایشگاه‌های انفرادی به تدریس در دانشگاه نیز مشغول شد.

 

بابک گلکار

 

گلکار از زمان دانشجویی بیشتر آثارش را در قالب فریم (قاب) ارائه می‌کرد. در واقع او با هرنوع چارچوبی اعم از فرش، قاب چوبی و... بازی می‌کرد و سعی داشت با ایجاد تغییر در آن‌ها، تغییراتی در ذات اثر ایجاد کند. علاوه بر تفکر فلسفی، اقتصادی و سیاسی که در پشت آن‌ها پنهان بود؛ به نوعی، مادیت‌زدایی در اثر هنری انجام می‌داد. در سال 2008 آثاری تحت عنوان «تحمیل‌شده» به نمایش گذاشت که در این مجموعه، لایه‌هایی از رنگ سفید اکریلیک را به سطح فرش‌های دستباف ایرانی زده بود که الگوها و نقوش فرش را به یک نقاشی تک‌رنگ تبدیل می‌کرد. هرچند رنگ بکاررفته ضخیم بود اما الگوهای فرش به صورت نقشی از پس رنگ ظاهر ‌بودند. گویی هنرمند سعی داشته تا یک اثر قابل توجه و باارزش که اغلب به عنوان قطعه‌ای از تزیینات داخلی در یک زمینۀ بزرگ نادیده گرفته می‌شود و به دلیل تخریب، ارزش خود را از دست می‌دهد را به مخاطب یادآوری کند و از طریق این فرایند و زمینه‌سازی مجدد، ارزش دیگری به عنوان یک نقاشی تک‌رنگ به آن ببخشد.

 

در آثار بعدی گلکار، نقوش فرش‌های عشایر ایرانی را به عنوان نوعی بستر معمارانه برای تبدیل پیچ‌وخم‌های هندسی‌شان به نقشه‌هایی برای قرارگیری ماکت‌های چوبی سه‌بُعدی سفیدرنگی به‌کار می‌گیرد که از الگوهای هندسی بافته‌شده در فرش قد برافراشته‌اند (کشمیرشکن، 1393: 373) و در چیدمان‌های «فضای مذاکره برای هم‌زیستی ممکن» و «ایستادن و درک کردن» در سال‌های 2013-2010 قابل مشاهده‌اند. برخی از منتقدین، این بخش از آثار او را بازنمایی فرهنگ ایرانی او قلمداد می‌کنند اما درواقع گلکار در اینجا بر ایدۀ فرش عشایر ایرانی به عنوان منشأ این سازه‌ها متمرکز نیست و آثار او از مرزهای جغرافیایی فراتر رفته و هدف هنرمند بیشتر نشان دادن وابستگی‌ متقابل فرم‌ها و مفاهیم و تبدیل یک فرم بصری به دیگری است.

 

در ادامۀ توجه هنرمند به مبحث چارچوب و فریم، گلکار در سال 2011 مجموعه‌ای ارائه کرد که آگاهانه «قاب» را به عنوان موضوع اصلی برگزید. از نظر «ژاک دریدا»، وقتی به نقاشی نگاه می‌کنید قاب جزیی از دیوار به نظر می‌رسد و وقتی به دیوار نگاه می‌کنید جزیی از نقاشی است؛ از این‌رو دریدا مفهوم «پارِرگون»[1] که به قاب به عنوان یک ابزار جانبی اطلاق می‌شد را زیر سؤال می‌برد. در اینجا هنرمند با تکیه بر نظر دریدا تأکید دارد که پاررگون نه‌تنها عنصر بیرونی نیست و می‌تواند به عنوان مکمل عناصر درونی به‌شمار آید بلکه خود به‌طور مستقل تمامیت اثر را می‌سازد. در این مجموعه، او قاب‌ها را به شکل سازه‌های حجمی در آورده و سطح مقطع هر کدام از این آثار با برشی نمایان می‌شود که خود، تصاویری از بناهای کهن‌الگوگرایانه و شناخته‌شده در خاورمیانه، مثل برج آزادی، ایاصوفیه، تاج‌محل و... را نشان می‌دهد. این آثار علاوه بر آنکه دارای ارجاعات نشانه‌شناسی و نمادین هستند، نشانگر آن است که این سازه‌ها تحت‌تأثیر رسانه‌ها، ساختارهای سیاسی و دینی، نهادهای فرهنگی و تاریخ هنر در طول زمان، تغییر نام یا کاربری داده‌اند.

 

در عرصۀ هنر معاصر از دهۀ 90 میلادی تاکنون، موضوع «گفتمان نمایشگاه» از اهمیت زیادی برخوردار شده و ایجاد رابطه میان بیننده و نمایشگاه نسبت به رویکرد پیشین یعنی دیده شدن شیء هنری، اهمیت بیشتری یافته است. گلکار که علاوه بر خلق آثار هنری، تجربۀ نمایشگاه‌گردانی و تحقیق و پژوهش در این زمینه را دارد به مسائلی چون گفتمان و ایجاد رابطه میان آثار هنری و بیننده در تولید نمایشگاه توجه ویژه‌ای نشان می‌دهد و نمونۀ بارز آن در آثار نمایشگاه «کارِ گل» مشهود است. کارِ گل در واقع نقطۀ پایانی چرخه‌ای از سه نمایشگاه انفرادی هنرمند می‌باشد. نخستین حلقه از این چرخه در سال 2013 با عنوان «دیالکتیک ناکامی» در موزۀ «وست ونکوور» به نمایش درآمد. سپس با دگرگونی و تغییر در زمینه با حمایت «گالری هنر ونکوور» در فضای عمومی در مرکز شهر و با عنوان «دمی درنگ» ارائه شد. «کارِ گل» به عنوان آخرین بخش این چرخه در سال 2014 (1393) در مرکز هنرهای سازماناب/ آب انبار تهران به نمایش درآمد. اشیاء سفالین این نمایشگاه توسط فرزان سجودی، یکی از نویسندگان کتاب، «جیغدان» نامیده شدند (پوریامهر و موسوی‌لر، 1395: 92). آثار شامل پنجاه سفالینۀ کوچک دفرمه‌شده، سه سفالینۀ بزرگ، ویدئوها و بوم‌هایی بود که در سه طبقه به نمایش گذاشته شدند. کتاب نمایشگاه با نام «بابک گلکار، "دیالکتیک ناکامی"، "دَمی درنگ" و "کارِ گل"» به عنوان ابزار مستندسازی، نقش مهمی در پویا نگه‌داشتن کنش گفتمانی ایجاد کرد؛ به‌طوری که جلد روی آن از جنس بوم نقاشی انتخاب شده بود و هنرمند با مالش گِل روی جلد، آن را به اثری هنری قابل خرید و انتقال تبدیل می‌نمود. محور اصلی این نمایشگاه به چالش کشیدن مؤلف و مشارکت بینندگان در تولید هنر بود و از آنجایی‌که مخاطبان می‌توانستند در این سفالینه‌ها جیغ بکشند، مرز میان هنرمند و بیننده را درهم می‌شکست زیرا آنچه در نهایت باقی می‌ماند «جیغ» بیننده بود که در جیغدان‌های کوچک خاموش و در جیغدان‌های بزرگ تقویت می‌شد. اگر جیغ را نماد اعتراض بشر بدانیم این سفالینه‌هایی که در نقش جدید ظاهر شده‌اند، می‌توانند نمادی از واکنش جامعه در برابر اعتراضات باشند. به‌‌طورکلی در بخشی از این مجموعه، بیننده به فرایند ساخت اثر می‌نگرد، در بخشی دیگر در آثار سفالین جیغ می‌کشد و در نهایت تکه‌هایی از گِل را به ویدئویی از تصاویر و فضای اطراف پرتاب می‌کند و شکل تصویری واکنش خود را در بستری گفتمانی ارائه می‌دهد و در فرایند ایجاد اثر هنری شرکت می‌کند.

 

 

در سال‌های اخیر با توجه به پیشرفت‌هایی که در تکنولوژی و نظریات معاصر حاصل شده، موضوع «مادیت‌زدایی اثر هنری» و فاصله گرفتن از شکل سنتی اُبژه، اهمیت زیادی در آثار گلکار پیدا کرده است. او دریافت‌های خود از دنیای پیرامونش را به شکلی متفاوت ارائه می‌دهد. در واقع او اشیاء را واسازی می‌کند و از نو سازمان می‌دهد. بابک گلکار چندسالی است که با مضمون نسبت بین کار و کالا، اثر هنری خلق می‌کند. به نظر می‌رسد او با طرح پرسش‌هایی، به درک تازه‌ای از جهان دست می‌یابد؛ این‌که قیمت کالاها چه ربطی به کار انجام شده دارد و چرا بعضی از کارها از بعضی‌ دیگر ارزشمندترند و چرا برخی کارها با وجود ضروری بودن دیده نمی‌شوند؟! او از فروشگاه‌های بزرگ زنجیره‌ای کالاهایی را می‌خرد و بخشی از آن‌را جدا می‌سازد و به‌جای آن چیز دیگری اضافه می‌کند؛ و طوری این کار را بی‌نقص انجام می‌دهد که مشخص نیست تغییراتی تعمدی در آن ایجاد شده است. او از شیء اولیه و شیء تغییریافته عکس می‌گیرد و کالای تغییریافته را به مغازه پس می‌دهد و روی آن اتیکتی با عنوان «اثر هنری» می‌چسباند؛ به این ترتیب یک خریدار می‌تواند یک اثر هنری را با قیمت بسیار نازل خریداری کند. او همچنین با بخشی از کالای اولیه که از آن جدا کرده است یک شیء تازه می‌سازد که محصول یک کار فنی و دستی است و در نمایشگاه، کنار دو تصویر اثر قرار می‌گیرد. با این روند، گویی اثر هنری ارزش خود را از دست می‌دهد و کار هنرمند هم‌ارز با کار دیگران قرار می‌گیرد. این رویکرد انتقادی هنرمند در برابر تأثیرات تفکر سرمایه‌داری در دنیای هنر ایجاد شده است و به رابطۀ بین کار و سیاست اشاره دارد.

 

در واقع گلکار می‌خواهد ما به جنبه‌های پنهان روابط اقتصادی و اجتماعی توجه کنیم. جنبۀ پنهان یعنی کارهایی که برای فرایند اقتصادی ضروری است اما به چشم نمی‌آیند و ارزش اقتصادی کمتری دارند؛ یعنی خشونتِ نهفته در این ساختار ناعادلانه. او به مباحثی چون کودکان کار در جامعه‌های فقیر و اعتراضات اقشار زحمتکشی چون کشاورزان که دستمزد کمتر می‌گیرند و کارشان از چشم‌ها پنهان است توجه دارد و در آثار واسازی‌شده‌اش، از ابزاری استفاده می‌کند که این مفهوم اعتراضات را به بیننده منتقل کند. در واقع هدف هنرمند این است، سیستم‌هایی را زیر سؤال ببرد که زندگی انسان‌ها در جوامع فقیرتر را به بازی گرفته‌اند.

 

آثار اخیر او شاید در ظاهر شباهتی به آثار هنری ندارند و گاه به دستکاری ساده‌ای در کالاهای روزمره می‌مانند؛ اما در باطن امر، رابطۀ کار و کالا، رابطۀ کالا و هنر و فرایندهای اجتماعی که تعیین‌کنندۀ ارزش چیزها هستند را نشان می‌دهند. در کارهای گلکار، گاهی حتی یک اثر هنری از چشم‌ها پنهان است و درون یک قاب، مجسمه یا چمدان قرار گرفته تا در موعد خود، مثلاً صدسال آینده بازگشایی شود؛ این آثار طبق قراردادی بین هنرمند و خریدار در یک دفتر قانونی منعقد می‌شود و تصویر آثار پنهان‌شده، در مکانی امن مثل بانک نگهداری می‌گردند و اگر زودتر از موعد مقرر باز شوند، ارزش هنری و مالی آن‌ها صفر می‌شود. در این آثار، شیء بیرونی نیز تبدیل به یک اثر هنری شده و حالت معماگونه‌ای به خود گرفته است؛ اما خلاقیت هنری گلکار در پرسش‌هایی است که مطرح می‌کند و بیننده را به دنبال پاسخی برای آنچه می‌بیند دعوت می‌کند. در واقع او به‌طور توانمندی توانسته مخاطبش را در نمایشگاه با خود همراه سازد و به یک هنرمند بالقوه تبدیل کند. گاه بیننده در خلق یک اثر و گاه در خوانش نهایی آن با هنرمند همراه می‌شود و این امری است که در بستر هنر معاصر مورد استقبال قرار می‌گیرد.

 

آثار بابک گلکار  آثار بابک گلکار

 

منابع:

-‌ پوریامهر، الهام و موسوی‌لر، اشرف (1395)، گفتمان نمایشگاه در هنر معاصر ایران (با تحلیل چرخۀ نمایشگاه «کارگل» تهران). کیمیای هنر، سال پنجم، شماره 19، تابستان.

-‌ دانشوری، عباس (1395)، ضمیمه: ضمایم بابک گلکار. ترجمۀ فرید دبیرمقدم، حرفه هنرمند، شماره61، پاییز.

-‌ شیبانی رضوانی، فیروزه (1397)، مرزهای تصمیم‌ناپذیری پارِرگون در نقاشی: نقد واساز بر نمونه‌هایی از آثار تجسمی ایران. کیمیای هنر، شماره 26، بهار.

-‌ کشمیرشکن، حمید (1393)، هنر معاصر ایران. نشر نظر، تهران.

www.babakgolkar.ca -

 

[1] Parergon

1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 رتبه 5.00 (1 رای)

وای زد کامی

 

«کامران یوسف‌زاده با نام هنری "وای.زی.کامی" متولد 1335 در تهران است. او نقاشی را از دوران کودکی نزد مادرش آموخت. پس از پایان دوران دبیرستان ابتدا به آمریکا رفت و در دانشگاه "برکلی" کالیفرنیا در رشتۀ فلسفه به تحصیل پرداخت، اما پس از یک سال به فرانسه مهاجرت کرد و رشتۀ فلسفه را در دانشگاه "سوربُن" پاریس ادامه داد و با مدرک کارشناسی‌ارشد از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شد. او همچنین در کنسرواتوار سینمای پاریس رشتۀ فیلمسازی خواند و مدتی کوتاه در این زمینه فعالیت کرد. او در سال 1363 (1984 م) پس از یک دهه زندگی در فرانسه، به نیویورک بازگشت و در آنجا نقاشی را به‌طور حرفه‌ای ادامه داد. آثار کامی در موزه‌های معتبر دنیا همچون موزۀ "متروپولیتن" نیویورک، موزۀ "ویتنیِ هنر آمریکایی"، "موزۀ هنر مدرن" نیویورک، موزۀ "گوگنهایم" و مؤسسۀ "اسمیتسونیان" واشنگتون‌دی‌سی نگهداری می‌شود. او در سال 2019 از سوی "آرت پرایس" که مهم‌ترین مرجع مارکت هنر جهان محسوب می‌شود و همچنین "فیاک"، موسسۀ نمایشگاه‌‌های بین‌المللی پاریس، در لیست پانصد هنرمند برتر جهان قرار گرفت. تا کنون آثار او در نمایشگاه‌های انفرادی و گروهی و فستیوال‌های متعددی ازجمله پنجاه‌ودومین "بینال ونیز"، نهمین "دوسالانۀ بین‌المللی استانبول" و... به نمایش درآمده و مورد توجه شناخته‌شده‌ترین منتقدان و مجموعه‌داران هنر معاصر جهان قرار گرفته است.»

ادامه مطلب وای زی کامی، مِه‌نگاری بوم‌رها، هنرمندان مهاجرِ هنر معاصر ایران
1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 رتبه 4.75 (2 رای)

سیا ارمجانی

 

«"سیاوش (سیا) اَرمَجانی" متولد 1318 (1939 م) تهران است. او در مدرسۀ "پروتستان میسیونری" تحصیل کرد و از دوران کودکی به نقاشی علاقه‌مند بود و همواره رویای هنرمند شدن داشت. در سال 1337 در رشتۀ فلسفۀ دانشگاه تهران پذیرفته شد، اما در سال 1339 تحصیل را نیمه‌کاره رها کرد و به امریکا رفت. او پس از مهاجرت، در کالج مکالستر در شهر مینیاپولیس، فلسفه و ریاضیات خواند، اما همواره در زندگی‌اش در مسیر هنری گام برداشت و به خلق نقاشی، طراحی، مجسمه، چیدمان‌های مفهومی و پرو‌ژه‌هایی در مکان‌های عمومی پرداخت. آثار او در قالب پل‌ها، اتاق‌های مطالعه، سکوها، پنجره‌ها، آرامگاه‌ها و... تجسم می‌یابد. یادمان مشعل المپیک 1996 آتلانتای امریکا یکی از مهم‌ترین آثار او به‌شمار می‌رود. ارمجانی یکی از پایه‌گذاران "هنر عمومی" و از مطرح‌ترین هنرمندان "چیدمان معماری" در عرصۀ بین‌المللی به‌شمار می‌رود و آثارش در موزه‌های معتبر جهان مثل موزۀ "متروپولیتن" و "گوگنهایم" نیویورک، گالری "تیت" لندن، "اسمیت سونیان" واشنگتن، "موزۀ هنر معاصر شیکاگو" و ... نگهداری می‌شود. در سال 2010 جایزۀ بهترین مجسمه‌ساز و هنرمند را از دو مؤسسۀ "مک‌نایت" و "یو-اس" دریافت کرد. او نمونۀ بارز هنرمند معاصری است که در موطن خود غریبه و ناشناخته و در جهان، پرآوازه و مشهور است. ارمجانی در شهریورماه 1399 (آگوست 2020 م) در مینیاپولیس امریکا درگذشت و موزۀ متروپولیتن در بیانیه‌ای به مناسبت درگذشت ‌این هنرمند، هنر و شخصیت آرام و ژرف او را مورد ستایش قرار داد.»




دوران کودکی سیاوش ارمجانی در زمان جنگ جهانی دوم و سال‌های قبل از کودتای 28 مرداد 1332 سپری شد. در این مقطع تاریخی به‌خاطر شرایط سیاسی ایران، مطبوعات و ناشران آزادی عمل بیشتری پیدا کرده بودند و این مسئله بر سطح آگاهی مردم و نوع تعالیم آموزشی هم تأثیرگذار بود. اکثر هنرمندان بزرگ امروز ما در این دوران به مدرسه رفتند و الفبای آزادی و آزاداندیشی را یادگرفتند. ارمجانی در چنین فضایی و در خانواده‌ای فرهنگ‌دوست رشد یافت. پدرش شب‌ها شاهنامه و سعدی می‌خواند و او هم نقاشی می‌کشید. گاهی ساعت‌ها کتابچه‌های نقاشی و تصاویر آثار پیکاسو و نقاشان مدرن را نگاه می‌کرد. در سن هفت هشت سالگی برای فراگیری طراحی به کلاس‌های «اصغر پتگر» راه یافت؛ اما علاقه‌ای به تقلید از اشکال هنری و پیروی از قراردهای نقاشی نداشت. پس از گذشت چندماه، بالاخره یک روز در نبود پتگر، به جای طراحی، یکی از گلابی‌ها را با چاقویی که مثل تابلوی «ظرف گلابی‌ها»ی پیکاسو در کنار گلابی‌ها بود نصف می‌کند و روی کاغذ می‌چسباند. به گفتۀ خود ارمجانی، استاد پتگر با دیدن این صحنه از عصبانیت بنفش می‌شود و عذر او را می‌خواهد (هزاوه‌ای و ولی، 1394: 12)؛ اما پدرش به پشتیبانی از رفتار او برمی‌آید و از او می‌خواهد که به روش مستقل خود، هنر را ادامه دهد. او علاوه بر نقاشی به شعر، ادبیات و فلسفۀ غرب علاقۀ ‌بسیاری داشت. پس از اتمام تحصیلات دبیرستان در سال 1337، در آزمون ورودی نقاشی دانشکدۀ هنرهای زیبای تهران پذیرفته ‌نشد و رشتۀ فلسفه را انتخاب کرد. در طی این‌ سال‌ها او طرفدار «محمد مصدق» و جبهۀ ملی بود و آثارش تحت عنوان «شب‌نامه‌ها» محصول این دوران است. ارمجانی در شب‌نامه‌ها، شعارهایی را که در جهت خط‌مشی جبهۀ ملی بود، روی کاغذهای بزرگ می‌نوشت و میان جمله‌ها، نقاشی می‌کرد.

 

آثار سیا ارمجانی


اگرچه در بسیاری از منابع مکتوب هنر معاصر ایران، ارمجانی را به‌نوعی دنباله‌روی مکتب سقاخانه می‌دانند؛ اما به‌نظر می‌رسد به‌عکس، حتی شاید او بر شکل‌گیری این مکتب تأثیر داشته است. نمونه آثار خط‌نوشتۀ ارمجانی که در سال‌های 1337 تا 1339 خلق شده‌اند شاهدی بر این مدعا هستند. این آثار پنج سال قبل از آنکه تاریخچۀ چنین مکتبی شکل بگیرد با الهام از مایه‌های فرهنگ دینی و باورهای مردمی خلق شدند. ارمجانی ایدۀ نقاشی‌های خطی را از مشاهدۀ نامه‌نویس‌های اطراف پستخانه الهام گرفته بود و مثل آن‌ها از لاک و مهر هم استفاده می‌کرد. در این آثار، خط به عنوان فرم مطرح است و هدف هنرمند، خوشنویسی و محتوای آن نیست. هنرمند با استفاده از کلفتی و نازکی قلم، ریز و درشت نوشتن کلمات و نوشتن در جهات مختلف، بافت‌های متفاوت و فضاهای متراکم و گاه خلأگونه‌ای را به‌وجود می‌آورد. گاهی ادامۀ خطوط از گوشه‌ای از صفحه خارج می‌شوند و در بعضی موارد سرمشق‌های دبستان و یا نقل‌قول‌هایی برگرفته از داستان‌های عامیانه در آن‌ها به چشم می‌خورد.
در اواخر دهۀ سی شمسی، با شدت گرفتن فعالیت‌های سیاسی و برگزاری تظاهرات‌های آزادی‌خواهانه، بسیاری از اعضاء و طرفداران جبهۀ ملی دستگیر شدند. پدر سیاوش که بیم داشت پسرش به چنین سرنوشتی دچار شود او را در سال 1339 (1960 م) برای تحصیل به دانشگاهی در شهر مینیاپولیس امریکا می‌فرستد. ارمجانی در دانشگاه فلسفه و ریاضیات می‌خواند و دیدگاه‌های فلاسفه‌ای چون «رالف والدو امرسون»، «والتر بنیامین»، «نوآم چامسکی» و شعرایی مثل «والت دیمن» و همچنین آثار معماری صدر انقلاب روسیه به‌خصوص «ساختارگرایان » او را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد.



ارمجانی در این دوران مسیر کارهای خطی و خوشنویسی خود را در آتلیه‌اش ادامه می‌دهد. در آثار این دوره بیشتر نشانه‌هایی از سیاست، ادبیات، شعر، عرفان و صوفی‌گری مشاهده می‌شود. بستر یکی از این مجموعه آثار او، آستر کُت پدرش است که روی آن پر از اشعار و نوشته‌هایی به‌صورت خاطرات است. این اثر یادآور پیراهن‌های دعایی‌است که سربازان در دوران جنگ، جهت تبرک و محافظت می‌پوشیدند. اثر خطی دیگری نیز به‌نام «راپورت وارن» در واکنش به مرگ «جان‌اف‌کندی» در سال 1963 از خود به جای گذاشت. هر چند در این دوران هنوز در برخی از آثار خطی، رد گلابی کلاس پتگر را با شیطنت دنبال می‌کرد.

ارمجانی از سال 1964، به‌خاطر آشنایی با فلسفۀ مدرن و توجه به عموم مردم، فضای کاری‌اش را تغییر داد و به «هنر عمومی» یا «پابلیک‌آرت»  روی آورد. در اواسط دهۀ 1960 او به همراه چندنفر از همکارانش هنر عمومی را پایه‌گذاری کرد و مانیفست آن را تحت‌ عنوان «مجسمۀ همگانی در بستر دموکراسی امریکا» نوشت. بر طبق این مانیفست؛ هنرمند یک شهروند است و با مردم در یک مسیر قرار می‌گیرد، بنابراین هنر عمومی به سلیقه و بیم و امید هنرمند مربوط نیست و بر مبنای سلیقۀ مردم است و نباید احساس حقارت و سردرگمی در آن‌ها به‌وجود آورد. همچنین هنر عمومی قابل خرید و فروش نیست و با سفارش و سانسور مقامات دولتی کاری ندارد. ارمجانی، هنر را آزاد از گروه‌های سیاسی و مذهبی می‌دانست و نظریات آنارشیست‌هایی چون «پابلو پیکاسو»، «آندره برتون»، «جان‌کیج» و... برای او جالب بود. آنارشیست‌ها باور داشتند که هنرمند به ایدئولوژی خاصی نیاز ندارد و همواره روی فردیت و آزادی بیان تأکید داشتند. او همواره نصیحت آنارشیست بزرگ «نیچه» را مطرح می‌کرد: «خودت را تکرار نکن، همه چیز را خراب کن، کنار بگذار و از اول شروع کن» (هزاوه‌ای و ولی، 1394: 34). از این‌رو اکثر کارهای ارمجانی به علت مردم‌داری و مردم‌گرایی حاوی نوعی پیام سیاسی هستند.

 

  آثار سیا ارمجانی



ارمجانی که در حال شناخت و جذب قرابت‌های فرهنگی موطن جدیدش بود، ابتدا آثاری مفهومی بر پایۀ اصول ریاضی و برنامه‌نویسی کامپیوتری خلق می‌کند، سپس رویکرد شالوده‌شکنانه‌ای در پیش می‌گیرد. در واقع تجربۀ زیستۀ او سبب می‌شود به جای بازگشت به خویشتن، از معماری بومی خانۀ دوم و میزبان‌اش بهره ببرد. او در مصاحبه‌ای می‌گوید: «هنر من از گونه‌های نخستین عقل سلیم، کلبه‌های چوبی، خانه‌های روستایی و پل‌ها تأثیر پذیرفته است. من در پی آن‌ام که ساختار معماری برآمده از زندگی مردم امریکا را درک کنم تا فوت‌و‌فن‌اش را بفهمم و نیز سنت، محتوا و شیوه‌های بودن‌اش را» (صحاف‌زاده، 1397: 748). در حقیقت بیش‌تر آثار معماری بومی، حسِ پناه بردن به طبیعت و نفی زندگی شهری و مدرنیته را در انسان ایجاد می‌کنند و شاید همین مسئله باعث جذب بیشتر ارمجانی به این شیوۀ معماری شده است.


ارمجانی در دهۀ 1970 میلادی شروع به ساختن پل‌ها و خانه‌هایی می‌کند که برخی به‌صورت ماکت و برخی در ابعاد واقعی‌اند. این سازه‌ها پیش‌فرض‌های ما را مبنی بر اینکه پل باید برای عبور از چیزی باشد و یا یک خانه باید سرپناهی باشد دگرگون می‌کند و در واقع کارکرد استعاره‌ای دارند؛ گویی هنرمند قصد داشته تا گذر و عبور از یک مرحله از زندگی به مرحله‌ای دیگر را در این مسیر به مخاطب نشان دهد. در ادامۀ فعالیت‌ هنری‌اش، ارمجانی شروع به ساخت اتاق‌ها و باغ‌هایی برای مطالعه می‌کند. او به پیروی از فلسفۀ عمل‌گرایانۀ «دیوئی» به آموزش توجه ویژه‌ای داشت و مطالعه را به‌عنوان کلیدی برای رسیدن به یک دموکراسی موفق، ضروری می‌دانست (هزاوه‌ای و ولی، 1394، 69). آنچه در این سازه‌ها جلب‌توجه می‌کند‌ این است که سقف‌ها، دیوارها و سطوح با زاویه‌های نامنظم در کنار هم قرار گرفته‌اند و شکاف‌های بین آن‌ها باعث می‌شود تا نور به داخل فضا راه پیدا کند و مانند یک سطح جداکنندۀ غیرمادی، بین الوارهای چوبی یا فلزی قرار بگیرد. از آنجایی‌که شعر همواره نزد ارمجانی جایگاه ویژه‌ای داشت، گاهی روی برخی از سطوح اتاق‌ها، خانه‌ها و پل‌ها، اشعاری مشاهده می‌شود که همین مسئله باعث توجه و توقف طولانی‌تر تماشاگران می‌شود.

در اواخر دهۀ هشتاد میلادی، در پی به چالش کشیدن استراتژدی مبنی بر نصب مجسمه‌های مدرنیستی و انتزاعی در مقیاس بزرگ، بی‌اعتنا به شرایط آن مکان؛ ارمجانی و همکارانش استقلال ابژۀ مدرنیستی را رد کردند و رویکرد کارکردگرایانه در پیش گرفتند که به ساخت پل‌های بی‌نظیری در امریکا، اروپا و امریکای لاتین منجر شد. او با الهام از فلسفۀ وجودی (بودن) هایدگر، معتقد بود که فضاهای عمومی از جمله ساختارهای معماری مانند پل‌ها، طبیعت و مردمی که در آن زندگی ‌می‌کنند را در ارتباط با یکدیگر قرار می‌دهند. یکی از مهم‌ترین این سازه‌ها، پل «ویتنی» در «مینیاپولیس» است که دو پارک شهر را به هم متصل می‌کند. دو قوس پل به رنگ‌های آبی کم‌رنگ و زرد کادمیوم که به رنگ «زرد جفرسونی» معروف است، رنگ‌آمیزی شده‌اند. آبی و زرد همان رنگ‌هایی است که توماس جفرسون (سومین رییس جمهور امریکا) برای خانۀ خود بر فراز کوه انتخاب کرده بود (هزاوه‌ای و ولی، 1394: 24). علاوه بر آن، رنگ زرد یکی از موضوعاتی است که جفرسون بارها در نامه‌هایی که به خویشاوندان خود می‌نوشت به آن اشاره کرده بود. گرایش و رویکرد سیاسی هنرمند، حتی در ساخت پل‌های او قابل مشاهده است اما مسئلۀ مهم‌تر آن است که ارمجانی تا چه اندازه در ایده‌پردازی‌هایش، وقت خود را صرف مطالعه و تحقیق در حوزه‌های مختلف از جمله سیاست، تاریخ و نظریات هنرمندان کرده است.

 



یکی از مهم‌ترین آثار هنرمند، طراحی و نظارت بر ساخت مشعل المپیک 1996 آتلانتا بود. ارمجانی برخلاف دوره‌های قبل، مشعل را از استادیوم خارج کرد و در فضای عمومی قرار داد. چون او همواره تلاش می‌کرد تا محیط و فضای زندگی مردم را ارتقا ببخشد و آثار هنری‌اش قابل دسترس و سودمند باشند. این سازه مجموعه‌ای از پل، برج و پله بود و شعلۀ آن از پایه به بالای برج و محل مشعل می‌رسید و در مراسم افتتاحیۀ المپیک، به‌دست «محمدعلی کِلی» قهرمان بوکس جهان روشن شد. مشعل این بنای دائمی، هنوز در برخی از روزها روشن می‌شود و یکی از مراکز توریستیِ آتلانتا به‌شمار می‌رود.



از سال 2000، سبک کاری هنرمند دستخوش تغییراتی می‌شود. آثاری که حدود سی‌سال برای عموم، باز و گسترده بود و مردم می‌توانستند در میان آن به گردش بپردازند، این‌بار از پشت شیشه‌ها و در فضاهای نمایشگاهی قابل مشاهده بودند. آثاری که شخصی‌تر، غم‌زده و به‌صورت فضاهایی بسته ارائه می‌شدند، گویی آیینۀ حالات روحی هنرمند بودند. یکی از آثار مهم او که پس از این مسئله و در واکنش علیه فجایع معاصر، در سال 2005 ساخته ‌شد «فلوجه» نام داشت. فلوجه نام منطقه‌ای در عراق است که در پی حملۀ هواپیماهای امریکا، هزاران انسان در آن کشته شدند. این اثر یک سازۀ دو طبقۀ شیشه‌ای است که طبقۀ دوم آن به‌صورت مخروبه‌ای طراحی شده و وسایل خانه زیر آوار مانده‌‌اند. درون آن اسبی گهواره‌ای و برش‌های کاغذی که شبیه شعله‌های آتش هستنند و یک بازآفرینی از لامپی آویزان که از عناصر نقاشی «گرانیکا»ی پیکاسو است قرار دارد. نمایش این اثر در تمام گالری‌های امریکا سانسور شد؛ ولی سرانجام به مناسبت هفتادمین سال تابلوی گرانیکا، در مادرید اسپانیا به نمایش درآمد. فضای به‌هم ریختۀ اثر اشاره به پیامدهای جنگ دارد و نوعی حس مبهم توأم با ترس را به ببینده منتقل می‌کند. اما وسایلی که زیر آوار هنوز سالم مانده‌اند این نکته را یادآوری می‌کند که پس از هر جنگی زندگی ادامه دارد.

 

آثار سیاوش ارمجانی



ارمجانی در دهۀ آخر فعالیت‌اش به موضوعاتی چون مرگ توجه بیشتری نشان داد و این مسئله از حالات درونی‌اش نشأت گرفته بود. او در این دوره، به ساخت آرامگاه‌هایی نمادین برای شاعران، فیلسوفان و افرادی که در زندگی‌ و افکارش تأثیر داشته‌اند، ‌پرداخت و مقبره‌‌ها را مطابق آنچه از این افراد در ذهنش نقش بسته بود، طراحی می‌کرد. برای مثال آرامگاه «نیما یوشیج» را با الهام از سقف شیروانی خانه‌های شمالی ساخت و نوآوری این اثر به‌نوعی تداعی‌گر نوآوری خود شاعر نیز بود. او برای «هایدگر»، «آدورنو»، «والت ویتمن» و حتی خودش، آرامگاه‌هایی طراحی و اجرا کرد.


در سال 2019، موزۀ متروپولیتن نیویورک نمایشگاهی با عنوان «این خط را دنبال کنید» به پاس بزرگداشت و مرور شش دهه فعالیت هنری مستمر ارمجانی برگزار کرد و بیش از صد اثرِ او را به نمایش گذاشت.



ارمجانی یک هنرمند سیاسی بود و آثارش وضعیت اجتماعی و سیاسی زمانه‌اش را بازتاب می‌داد و مخاطب را به درک، مشارکت و تفکر دعوت می‌کرد. او همواره تلاش کرد تا ارتباط جدایی‌ناپذیری با جامعه داشته باشد و خلأ میان هنر و مردم را پُر کند و هنر را عمومی‌ سازد. اکثر آثار او امضا و تاریخ نداشتند و هر کدام مستقل از سازنده، در هر مکانی هویت تازه‌ای می‌گرفتند؛ چون ارمجانی باور داشت هنرمند باید در متن اثر محو شود و بهترین آثار جهان از نظر او، آثاری بودند که با همۀ مردم در هر کجا که هستند ارتباط برقرار کنند.

 



منابع:
-‌ صحاف‌زاده، علیرضا (1397)، سیا ارمجانی: سازه های نافرمان. فصلنامۀ کارنما، شماره 4.
- کرمی، حمیدرضا (1394)، هنرمندان معاصر ایران: سیا ارمجانی. دوهفته‌نامۀ تندیس، شماره 311، آبان‌ماه.
-‌ هزاوه‌ای، هادی و ولی، مرتضی (1394)، سیاوش ارمجانی. نشر نظر، تهران.

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما