نگاهی به نامزدهای بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان اسکار 2016

 چند هفته قبل اعضای آکادمی از میان فیلم های معرفی شده به اسکار، پنج فیلم را شایستۀ دریافت این جایزه دانستند که عبارتند از «جنگ» ساخته توبیاس لیندهوام از دانمارک، «موستانگ» ساختۀ دنیز غمزه ارغون از فرانسه، «آغوش افعی» ساختۀ گیرو گوئرا از کلمبیا، «ذیب» ساختۀ ناجی ابونوار از اردن و «پسر شائول» ساختۀ لازلو نِمِس از مجارستان. امسال ۸۱ کشور، فیلم های منتخب خود را برای رقابت در این بخش به اسکار فرستادند.

 
کشور پاراگوئه، امسال برای نخستین بار با فیلم مستند «اوقات ابری» ساخته آرامی اولون در اسکار شرکت کرد. در میان فیلم های ارسالی، فیلم های مطرحی وجود داشت که منتقدان انتظار نامزد شدن آنها را داشتند اما مورد توجه اعضای آکادمی اسکار قرار نگرفتند.

از میان آنها می توان به فیلم های «کلاب» ساختۀ پابلو لارین از شیلی، «قوچ» ساختۀ گریمر هاکونارسن از ایسلند، «۱۱دقیقه» ساختۀ یرژی اسکولیموفسکی از لهستان، «افریم» ساختۀ رادو جود از رومانی، «کبوتری که روی شاخه نشسته و به هستی می اندیشد» ساختۀ روی اندرسن از سوئد، «آدمکش» ساختۀ هو شیائو شین از تایوان و «آفتاب زدگی» ساختۀ نیکیتا میخالکوف از روسیه اشاره کرد.

 

در اینجا نگاه فشرده ای داریم به پنج نامزد اصلی دریافت جایزۀ بهترین فیلم خارجی اسکار:

 

آغوش افعی/ کلمبیا

 

فیلم «آغوش افعی»، ساخته گیرو گوئرا از کلمبیا، فیلمی است که نمایش آن در بخش دو هفتۀ کارگردان های جشنوارۀ فیلم کن سال قبل، تحسین بسیاری از منتقدان را برانگیخت و برندۀ جایزۀ بهترین فیلم هنری این بخش شد. فیلم، دو قصه را در دو زمان تاریخی متفاوت، یکی در سال ۱۹۰۹ و دیگری در سال ۱۹۴۰ روایت می کند که نقش شخصیت اصلی هر دو داستان را کارماکاته، شَمَن اهل آمازون و آخرین بازماندۀ یک قبیله سرخپوست، بازی می کند. او در این فیلم با دو دانشمند آلمانی و آمریکایی، که در جستجوی گیاهی مقدس به نام یاکورونا هستند، همسفر می شود. منتقدان سینمایی، جنبه های شاعرانه، رویکرد قوم نگارانه و ضد استعماری فیلمساز و فیلمبرداری سیاه و سفید آن را ستوده اند. جردن مینتزر، منتقد مجلۀ هالیوود ریپورتر، آن را از نظر بصری، اثری سحر انگیز توصیف کرده و با فیلم «تابو» ساختۀ میگوئل گومش، سینماگر پرتغالی مقایسه کرده است. به اعتقاد او فیلمی است که انسان، طبیعت و نیروی ویرانگر استعمار را به خوبی ترسیم کند.

 

موستانگ/ فرانسه

 

در حالی که سینمای فرانسه در سال گذشته، فیلم های مهمی از جمله دیپن ساختۀ ژاک اُدیار و برنده نخل طلای کن ۲۰۱۵ و فیلم «قانون بازار» ساختۀ استفان بریزه را تولید کرده بود، ارسال فیلمی مثل موستانگ به اسکار به عنوان نمایندۀ سینمای فرانسه (فیلمی که نه کارگردان آن فرانسوی است و نه موضوع و زبان آن، اگرچه با سرمایۀ فرانسوی ساخته شده) باعث شگفتی بسیاری از رسانه ها و منتقدان فرانسوی شد اما حالا انتخاب شدن آن به عنوان یکی از پنج فیلم خارجی نامزد دریافت اسکار، نشان می دهد که ارسال آن از سوی فرانسه تصمیم اشتباهی نبوده است. موستانگ را دنیز غمزه ارغون، سینماگر ترک مهاجرِ ساکن فرانسه ساخته. ارغون فارغ التحصیل مدرسه سینمایی فمیس (ایدک سابق) فرانسه است و موستانگ نخستین فیلم بلند او به شمار می رود که فیلمنامۀ آن را بر اساس زندگی واقعی خود با همکاری الیس وینوکور، کارگردان و فیلمنامه نویس فرانسوی نوشته است. موستانگ در بخش دو هفتۀ کارگردان های فستیوال کن سال گذشته به نمایش درآمد و به عنوان بهترین فیلم اروپایی این بخش شناخته شد. این فیلم، داستان پنج خواهر یتیم را در روستایی دورافتاده در ترکیه روایت می کند که با مشکلات جامعه ای بسته و سنتی و به شدت مردسالار مواجهند. دخترانی که مادربزرگ و عمویشان آنها را از ارتباط با جهان بیرون از خانه و تماس با پسرها، محروم کرده اند؛ دنیایی که برخی آن را یادآور دنیای فیلم «سیب» سمیرا مخلمباف می دانند. موستانگ همچنین جایزۀ لوکس پارلمان اروپا را نیز به دست آورد.

 

ذیب/ اردن

 

«ذیب» ساختۀ ناجی ابونوار، فیلمساز عرب‌تبار ساکن بریتانیا، به عنوان نمایندۀ اردن در اسکار شرکت کرده است و به اعتقاد بسیاری از منتقدان، یکی از جواهرات سینمای عرب است. ابو نوار، داستان تراژیک و حماسی دو برادر صحرانشین را در جریان جنگ بین انگلیسی‌ها و عثمانی‌ها در اوایل قرن بیستم روایت می‌کند. آن‌ها با مردی انگلیسی (یادآور لارنس عربستان) همراه شده تا او را به چاه آبی که در دل صحرا و در کنار خط راه آهن قرار دارد برسانند. او مأموریت دارد که خط راه آهن را که وسیله تدارکات نظامی ترک‌های عثمانی است منفجر کند. تمام فیلم از دریچۀ چشم ذیب بیان می‌شود، کودک شجاع بادیه نشینی که پدر و برادرش را از دست داده اما زندگی در بیابان با مردانی جنگجو، به او آموخته که چگونه برای بقا مبارزه کند و تسلیم نشود. ذیب، نه تنها ساختار روایتی قرص و محکمی دارد بلکه از نظر بصری نیز فوق‌العاده است. فیلمبرداری ولفگانگ تالر با دوربین شانزده میلیمتری و لنز آنامورفیک از صحرا و آسمان پرستاره، ستایش منتقدان را برانگیخته است. ابونوار گفته است که برای نوشتن فیلمنامۀ آن، تحقیقات تاریخی و محلی بسیاری کرده و مدت‌ها با عرب‌های بادیه نشین سر کرده و به قصه‌های آن‌ها گوش داده است. او همچنین گفت که از سینمای وسترن و فیلم‌های کوروساوا و نیز لارنس عربستان تاثیر زیادی گرفته است. بازی بازیگران نقش‌های اصلی (ذیب و برادرش حسین) که همه از مردم عرب صحرانشین‌اند، به حدی خوب است که باور اینکه آن‌ها نابازیگرند بسیار مشکل است.

 

جنگ/ دانمارک

 

فیلم «جنگ» ساخته توبیاس لیندهولم از دانمارک، درامی دربارۀ جنگ افغانستان و گرفتار شدن دسته ای از نظامیان دانمارکی به وسیله نیروهای طالبان در افغانستان است. شخصیت اصلی فیلم، افسری دانمارکی به نام کلاوس پدرسن است که فرماندهی دسته ای نظامی را که در استان هلمند افغانستان با نیروهای طالبان می جنگد، برعهده دارد. کلاوس و گروهش در یکی از ماموریت هایشان، با نیروهای طالبان درگیر می شوند و او برای نجات خود و افرادش، مجبور است تصمیم دراماتیک و سرنوشت سازی بگیرد. فیلمساز به طور موازی، زندگی روزمره همسر و فرزندان کلاوس را در دانمارک دنبال می کند و ضمن نمایش موقعیت دلهره آور کلاوس و افرادش در جنگ، به تاثیر حضور کلاوس در این جنگ و عواقب تصمیم جنگی او بر خانواده اش می پردازد. موضوع فیلم چندان تازه نیست و در سال های گذشته، فیلم های زیادی با چنین مضمونی ساخته شده اند که "تک تیرانداز" کلینت ایستوود، یکی از نمونه های مشهور آن است که در فضا و موقعیت مشابهی در عراق می گذرد. «جنگ» نخستین بار در بخش مسابقۀ افق‌های جشنوارۀ فیلم ونیز ۲۰۱۵ به نمایش درآمد. صحنه های جنگی فیلم به جای افغانستان در ترکیه فیلمبرداری شده و جز شخصیت های اصلی، نقش بیشتر افراد نظامی را سربازان واقعی دانمارکی که در افغانستان جنگیده اند، ایفا کرده اند.

 

پسر شائول/ مجارستان

 

«پسر شائول» ساخته لازلو نِمِس، کارگردان ۳۸ سالۀ مجار، توانست در سال گذشته، علاوه بر جایزۀ بزرگ جشنواره کن، جایزۀ بهترین فیلم خارجی گلدن گلوب را نیز دریافت کند و فیلم منتخب، بسیاری از منتقدان و مجامع سینمایی در سال ۲۰۱۵ شود و از این رو، شانس زیادی برای برنده شدن در اسکار دارد. لازلو نِمِس، دستیار بلاتار، سینماگر بزرگ مجاری بوده و تاثیر سبک تصویری بلاتار، پلان سکانس‌ها و حرکت‌های دوربین پیچیده‌اش در این اولین فیلم او به خوبی دیده می‌شود. «پسر شائول» از زاویه‌ای تازه و کمتر تجربه شده به پدیدۀ هولوکاست و جنایت‌های نازی‌ها در اردوگاه مرگ آشویتس می نگرد. فیلمساز، داستان را از دید شائول، یکی از زندانیان عضو گروهی به نام ساندرکوماندو (به معنی نیمه‌قربانی، نیمه‌قاتل) که از طرف نیروهای آلمانی برای مراقبت از زندانیان یهودی و فرستادن آن‌ها به اتاق‌های گاز و بعد آتش زدن جنازه‌های آن‌ها به کار گماشته شده‌اند، روایت می کند. شائول که شاهد کشتار فجیع عده زیادی از مردان، زنان و کودکان یهودی در اتاق گاز است، می‌خواهد جنازه کودکی را که ادعا می‌کند پسر اوست، پنهانی و دور از دید مأموران آلمانی و طبق تشریفات مذهبی دین یهود دفن کند و برای این‌کار دنبال یک خاخام یهودی در میان زندانی‌ها می‌گردد. در تمام مدت، دوربین همراه با شائول است و از او جدا نمی‌شود و همه اتفاق‌های هولناک را از دید او می‌بینیم.

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر