نقد فیلم سوی دیگر امید ساخته آکی کوریسماکی؛ آرمان شهر امید

سوی دیگر امید آکی کوریسماکی

«سوی دیگر امید» The Other Side of Hope آخرین ساخته آکی کوریسماکی محصول 2017 سینمای فنلاند است و به نقل از مصاحبه‌ای که با وی انجام‌گرفته، آخرین اثر او محسوب می‌شود. اتمسفر داستان در مورد وضعیت مهاجرین جنگ‌های اخیر خاورمیانه در اروپا است و به‌گونه‌ای فیلم ضد جنگ است که بیشتر به پیامدهای حاصل از آن برای افرادی که به‌اجبار و به‌واسطه‌ی شرایط محیطی درگیرش هستند، می‌پردازد. مشکل مهاجرین خاورمیانه در اروپا مشکلی است که به لحاظ اجتماعی اثرات عمیقی هم در جامعه اروپا و هم در جوامع جهان‌سومی خاورمیانه گذاشته است. تغییر اقلیم جغرافیایی، تغییر فرهنگ زندگی اجتماعی و شکاف عمیق موجود بین آنچه ما فرهنگ غربی می‌نامیم بافرهنگ شرق، جو سنگین حاصل از موج جدیدی از ملی‌گرایی که در جوامع غربی که در مقابل سیل عظیم مهاجرین ایستادگی می‌کند و موارد بسیاری ازاین‌دست، گریبان گیر مهاجران خاورمیانه است که خط عادی زندگی آینده آن‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد.


کوریسماکی کارگردانی مؤلف است که با تأثیرپذیری از فضاهای مدرن زندگی شهری در فنلاند از دهه هشتاد میلادی تاکنون فعالیت دارد. "اندیشه اتوپیایی به ما می‌آموزد که نه‌تنها تاریخ هرگز به پایان نمی‌رسد، بلکه همه‌چیز را باید دوباره از نوساخت." این جمله کریستین گودن را می‌توان سرلوحه فیلم "روی دیگر امید" دانست. سبک واقع‌گرایانه‌ی کوریسماکی همراه با فانتزی سرد و تلخ فضای داستان‌هایش ناشی از پیرنگ‌هایی با موضوعات اجتماعی و حاصل اندیشه‌های چپ‌گرایانه وی است. میزانسن‌های مینی‌مال و نزدیک به تئاتر بشدت در کارهایش استفاده می‌شوند و حزن و سادگی ملموسی که بر زندگی طبقات پایین جامعه حکم‌فرما است در فضاسازی فیلم‌هایش بیشترین کاربرد دارند. او از واقعیت به‌عنوان میزانسن اصلی خود استفاده می‌کند. روایت به‌صورت خطی در فیلم‌ شکل می‌گیرد و صحنه‌ها در تدوین تداومی با رویکردی علی معلولی منظم می‌شوند. کوریسماکی در فیلم‌هایش به مسئله‌ی تشکیل درام توجه خاصی می‌کند و با در نظر گرفتن آن کشمکش‌ها طراحی می‌شوند. داستان‌های او معمولاً با یک گسست در زندگی شخصیت‌ها شروع‌شده و بر اساس آن محوریت می‌یابند. شخصیت‌هایی که در جامعه غریب و جدا افتاده‌اند و تأثیرات اجتماعی باعث نوعی ازخودبیگانگی در آن‌ها شده است. آینده برای آن‌ها همان‌قدر روشن است که گذشته‌شان برای مخاطب ناپیدا و محو است. معمولاً مهاجران در جستجوی آرمان‌شهر ساخته‌ی ذهن خود، سرگردان جاده‌ها، خیابان‌ها و کشورها و مرزها (در فیلم روی دیگر امید) هستند. مفهوم مرز یکی از دستمایه‌های سینمای کوریسماکی است که می‌توان آن را به طبقه‌بندی‌های اجتماعی، سیاسی در جهان حاضر ربط داد. او مرزبندی‌های فعلی جهان را چه به لحاظ فیزیکی چه به لحاظ مفهوم ساختاری موردانتقاد قرار می‌دهد. شخصیت‌های او در جستجوی طرحی ایدئال برای زندگی می‌باشند؛ اما آیا آرمان‌شهری وجود دارد که بتواند جامعه‌ای آرمانی برای پیاده‌سازی این ایده‌ها ‌طراحی کند.


در فیلم دو داستان موازی در حال شکل‌گیری است، یکی مربوط به خالد، مهاجری سوری تباری که خانواده‌اش را در جنگ ازدست‌داده و همراه با خواهرش راهی مرزهای اروپایی شده است و در این مسیر ناخواسته از خواهرش جدا می‌شود و او را گم می‌کند. او اکنون از طریق مرزهای اروپای شرقی به شهر هلسینکی رسیده است. داستان دیگر مربوط به مردی میان‌سال است که به علتی نامعلوم همسر و خانه را ترک می‌کند و در پی ایجاد تغییرات در زندگی خود است. آن‌ها در طول فیلم برای رسیدن به یک هدف در دو مسیر مختلف قدم می‌گذارند تا زمان آشنایی دو شخصیت اصلی که اندکی بعد از خط میانی فیلم اتفاق می‌افتد و از آنجا یک داستان را دنبال می‌کنیم که بیشتر مربوط مشکلات خالد می‌شود. مهم‌ترین دغدغه خالد پیدا کردن خواهرش است.


تعدد شخصیت از دیگر مؤلفه‌های این سینما است که در موقعیت‌های نمایشی مختلف از آن استفاده می‌کند. خالد در کمپ با مهاجران دیگری از سرتاسر جهان آشنا می‌شود و بعد از کشمکش‌های فراوان در موقعی که باید به وطن خودش بازگردانده شود به کمک یکی از مسئولین کمپ ازآنجا فرار می‌کند. مرد میان‌سال نیز که در طرف دیگر قرار دارد می‌تواند با تهیه‌ی پول رستورانی که ظاهراً رونقی ندارد خریداری کند و با مدیریت و خلاقیتی که از خود به خرج می‌دهد رونق اقتصادی به رستوران برمی‌گردد. از جایی که خالد به رستوران وارد می‌شود زندگی روی خوش به او نشان می‌دهد. خواهرش را پیدا می‌کند، مرد میان‌سال انبار قدیمی‌اش را برای خواب شبانه در اختیار او می‌گذارد و حتی کارت جعلی هویت هم برایش فراهم می‌کند. کارگردان به این نکته اشاره دارد که انسان‌ها در کنار یکدیگر به تکامل می‌رسند‌. آنچه خالد از آن فرار کرده (تعصب‌گرایی) بازهم برایش دردسر‌ساز می‌شود. در یکی از شب‌ها در مسیر بازگشت به انباری که مرد میان‌سال برای استراحت در اختیارش گذاشته است توسط جوانی که عقاید رادیکالی ناسیونالیستی دارد مجروح می‌شود. این اتفاق زمانی پیش می‌آید که زندگی خالد در هویت جدیدش در ثبات نسبی است و او روزهای تقریباً آرامی را دنبال می‌کند و از طرفی در این شب مرد میان‌سال هم بار دیگر به خانواده‌اش بازمی‌گردد. تضاد سرنوشت شخصیت‌ها در تقابل با هم به عنوان مولفه‌ای است که در اکثر کارهای کوریسماکی مشاهده می‌شود و باعث ایجاد نوعی کشمکش در روایت می‌گردد. به لحاظ ساختاری این کشمکش ها در نقاط عطف فیلم به داستان اضافه می‌گردند. در سکانس پایانی خالد درحالی‌که مجروح است در کنار درختی با چهره‌ای راضی همراه با نفس‌های عمیق به دورنمای شهر خیره است جای که روی دیگر امید در انتظار اوست. دورنمایی از کارخانجات صنعتی که مخاطب را به فکر وامی‌دارد. چهره‌ی خالد نشان از رستگاری در پایان فیلم دارد. صحنه‌های پایانی همراه با موسیقی است و احتمالاً محتوای آن به چیزی که در فیلم اتفاق افتاده مربوط می‌شود و تا تیتراژ پایانی هم ادامه پیدا می‌کند. موسیقی زنده راک‌اند رول به‌عنوان مؤلفه‌ای جدایی‌ناپذیر در کارهای کوریسماکی است که بیشتر در خیابان یا کافه‌های پایین‌شهر در حال اجرا می‌باشد. او در مصاحبه‌ای از علاقه‌اش به موسیقی گفته است: "فیلم بدون موسیقی زنده مانند پاپ بدون دندان مصنوعی است!" برخورد خالد به پیرمردی که در کنار ایستگاه مترو در حال نواختن گیتار برقی است و حضور او در کافه‌های پایین‌شهر درحالی‌که با گروه در حال نواختن است تکرار می‌شود.


تعدد لوکیشن‌ها و سرگردانی شخصیت‌ها در آن‌ها که به‌صورت رفت‌وآمدهای تکراری روزانه درمی‌آید و زندگی فرم و معنای دیگری به خود می‌گیرد. پرتره‌های شهری که محل زندگی افراد بی‌بضاعت است و پناهگاهی ناامن محسوب می‌شوند قاب‌های مختلف فیلم‌های کوریسماکی را تشکیل می‌دهند و حوادثی که در آن‌ها اتفاق می‌افتد زندگی شخصیت اصلی را تحت تأثیر قرار می‌دهند. زمان فیلم به‌صورت کاملاً ساختارمند در بین این مکان‌ها تقسیم‌بندی شده است. کمپ مهاجرین، رستوران و خیابان‌ها بیشترین کاربرد را در ساختار لوکیشن این فیلم دارند. البته خاصیتی که کارگردان هوشمندانه برای این مکان‌ها طراحی می‌کند همبستگی اجتماعی است که در این فضاها دیده می‌شود. پارادوکس ایجادشده همیشه زمینه‌ساز دریچه‌ای از امید به ادامه‌ی مسیر شخصیت است.


تصاویر در کارهای کوریسماکی معمولاً بدون تکنیک خاصی فیلم‌برداری می‌شوند. استفاده از لنزهای نرمال در ایجاد عمق میدان واقعی در دستور کار است و از این منظر به سینمای نئورئالیسم نزدیک است. بازی‌های سرد و بی‌روح در مقابل دوربینی که در بیشتر صحنه‌ها ساکن است نوعی انفعال در متن ایجاد می‌کند که این فضاسازی ناشی از نوع سبک شخصیت‌پردازی در کارهای کوریسماکی است شخصیت‌هایی به‌اصطلاح مدرن که حاصل سایه‌ای هستند که چتر مدرنیته بر آسمان جهان امروزی گسترده است. به تعبیر مارکس از مدرنیته "هر آنچه سخت و استوار است دود می‌شود و به هوا می‌رود". روی دیگر امید را می‌توان در ادامه‌ی فیلم‌های قبلی کوریسماکی، "زندگی کولی‌وار" و "لوآور" دانست که در پی نمایش مسئله‌ی مهاجرت غیرقانونی و مشکلات و پیامدهای آن است. خارج از هرگونه نگاه نقادانه به مسائل تکنیکی سینما، این فیلم‌ها سعی دارند وضعیت انسان‌ها و روابط بینشان را در جهانی که امروزه از آن با عنوان دهکده جهانی یاد می‌شود، روشن کنند. نوع‌دوستی بشر که همواره در زندگی اجتماعی فارغ از ملیت، گویش، مذهب جریان داشته به عقیده کوریسماکی فراتر از مرزها است. انسانیت و ایثار موضوعاتی هستند که کدهای زیادی در فیلم به آن‌ها ارجاع داده می‌شوند. کوریسماکی معتقد است جهان فعلی ما خالی از انسانیت شده و شکل تازه‌ای به تعاریف زندگی داده‌ است.

 

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر