نقد فیلم پایان خوش Happy End؛ درام جدید میشائیل هانکه در تقبیح زندگی اشرافی فرانسه

پایان خوش میشائیل هانکه

 

پس از بردن نخل طلا و جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان برای خوانش اندوه‌برار و ملالت‌آور کهنسالی، میشاییل هانکه پنج سال پس از" عشق" با یک درام به مراتب ملایم‌تر که قادر به تفکیک مخاطبان است، به کن بازگشته است. «پایان خوش» تماشاگران را درون خانه‌ی خانواده‌ی ثروتمندی از هیولاصفتان (لارنتزها) می برد که ثروتشان از ساخت و سازها در فرانسه مثل کوه پشتوانه است. اگر داستان آشنا به نظر می‌رسد؟ برای اینکه پیش از این بارها و بارها این داستان ساخته شده است. با این حال ترفند هنرمندانه‌ی گوتیک اروپایی هانکه و بازی خوب بازیگرانش ایزابل هوپر و ژان لوئی ترنتینیان، سبب به روزرسانی مدرن و حس و حالی از طنز سیاه در آن دارد.

 

با این حال به هنوز هم به نظر می رسد فیلم یک چیزی کم دارد و باید اعتراف کرد «پایان خوش» در سطح پایین‌تری از «پنهان»، «روبان سفید» و «عشق» قرار می‌گیرد. «پایان خوش» احساسی شبیه ردپایی از آثار هانکه و نه کامل کننده آن‌ها به وجود می‌آورد و مجبور به وصله کردن آن به سینمای هانکه با چند پرسش هستیم: آیا این مسمومیت قدرت و پول است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود؟ کمبود عشق یا هر گونه رابطه عاطفی میان اعضای خانواده؟ آیا با بردگی مجازی پیش‌خدمتان و تظاهر و دورویی در مورد توجه به رفاه حال‌شان –وقتی دختر خانواده از سوی سگ ولگرد گاز گرفته می‌شود از تیمار او سرباز می‌زنند- مواجه هستیم؟ مشکل این است که همه چیز از بالا نگاه می‌شود. ضعف عمومی جامعه مرتبط به سلسله مراتب طبقه بالا، طبقه پایین‌تر و طبقه به حاشیه رانده شده یا همان مهاجران آفریقایی اروپا است که رویای زندگی بهتر را در سر می‌پرورانند. داستان شانسی را برای دیگر طبقه‌ها در کالِی (شهری در فرانسه) قائل نیست ودر حضور آن‌ها خانه تبدیل به جنگل مهاجران بدنام معرفی می‌شود.

 

نظر دیگر این است که انتخاب تریتیگننت در نقش بزرگ خاندان بازنشسته که همسرش با وضعیت مشابه امانوئل ریوا (شخصیت فیلم عشق) فوت می‌کند و به آن اضافه کنید واقعیت نام جورج و دخترش با بازی ایزابل هوپر همه و همه این حدس را قوی‌تر می‌کند که هانکه تمایل دارد «پایان خوش» را نسخه دیگری از عشق معرفی کند. در این صورت پاسخ درستی به پرسش نحوه مرگ جرج با همسرش در پایان فیلم است. در این فیلمنامه او با وجود جبر اصراری به ادامه زندگی خانواده‌اش ندارد. ذهنیت‌اش ترک کردن و رفتن است و زندگی‌اش به یک صندلی چرخدار گره خورده است. میل مصمم سرگرم‌کننده و حساس قدیمی ترینتینیان ارتکاب هر حرکت انتحاری است که توانایی آن را داشته باشد، هر کسی را او مجبور به درگیر شدن با امیالش می‌کند چه آرایشگرش باشد، چه مهاجری در خیابان یا یک کودک.

 

همان‌طور که در اغلب فیلم‌های هانکه، کودکان اولین قربانیان تزویر هستند، خیلی زود خود بدل به عامل شرارت می‌شوند. در اینجا این امکان پوشانده می‌شود و در حد اشاره‌ای گذرا از آن عبور می‌کنیم و این خود مخاطب است که باید دست به معنا کردن چنین وضعیت معماگونی بزند.
فیلم با یک بچه‌ای که دیده نمی‌شود و در حال پیام دادن فعالیت‌های پیش از خواب (احتمالا مادرش) در حمام است، همان کسی که در ویدیو دندان‌هایش را می‌شوید، در ادامه صورتش خیس شده است. صفحه با صفحه نمایش مستطیل شکل تلفن همراه پوشیده می‌شود، اما هر دوی فرستنده و گیرنده مشخص نیستند. می‌توان نتیجه گرفت آن شخص ایو لارنت (فانتین هاردوین) دختر 13 ساله‌ی جدی و با چشمان غم‌بار است.


وقتی مادرش بعد از اوردوز احتمالی از دارو به بیمارستان برده می‌شود، ایو توسط پدرش (متیو کاساویتیس) در کنار زن دوم پدرش آناییس (لارا ورلیندن) به جریان زندگی برمی‌گردد. آناییس چشمانش را بر فعالیت‌های خارج از خانه شوهرش بسته است، اما ایو کوچولو خیلی زود با پیامک‌های صریح و هوا و هوس‌های پدر و معشوقه‌اش با جزییات کامل مواجه می‌شود. چیزی که ایو را ویران می‌کند زبان گزنده آناییس نیست، آن ممکن است هراس از طرد شدن‌اش و فرستاده شدن‌اش به خانه باشد. همچنین این وسط نوزادی به نام پائول که ایو به طور نفرت انگیزی باید او را نگه داری کند.


رهبر بلامنازع خانواده کسی نیست جز آن لارنت که طلاق گرفته و نقش او یکی از قوی‌ترین شخصیت‌هایی است که ایزابل هوپر بازی کرده است. در مقام کنترل کننده کمپانی خانواده او معاملات بانکی را با نامزدش لاورنس (توبی جونز) کنار می‌گذارد و بیهوده تلاش می‌کند تا پی‌یر (پسر خوش‌بنیه‌اش با بازی فرانس روگوسکی) بتواند کنترل امور را در دست بگیرد. پی‌یر شخصیتی است که هرگز به او نزدیک نمی‌شویم. پسر درشت اندام او که کاملا خجالتی است، استعداد خاصی در کسب و کار ندارد. در یک لانگ شات باشکوه وقتی قسمتی از پایگاه ساخت و ساز او تخریب می‌شود به کارگر زیان‌دیده تمام دیون را پرداخت می‌کند. در لانگ شاتی دیگر، او پس از خوردن ضربه‌ای پاهایش پیچ می‌خورد و تلو تلو خوران می‌افتد. او در بیرون راندن رقیب ناکام است و به مادرش متوسل می‌شود که با چرخشی خشن در بار کارائوکه سرانجام آن و لاورنس جشن نامزدی می‌گیرند. شخصیت‌های کمتر دیده شده و کمتر شنیده شده فیلم نیز رشید (حسن غنزی) و جمیلا (نبیحا آکاری) خدمتکاران مراکشی هستند.


سبک خشک در فیلمبرداری و قاب بندی هندسی هانکه، مثل همیشه تماشای «داستان خوش» را لذت بخش می کند که نه اتمسفر را برهم می زند، بلکه معانی پنهانی را آشکار می‌کند، با نورپردازی تجاری گونه و خشک کریستن برگر، طراحی صحنه استایلیش اولیویه رادو و تدوین تقریبا بی نقص، مونیکا ویل.

 

درباره نویسنده :
هدیه میرزاده
نام نویسنده: هدیه میرزاده

سمت در آکادمی هنر: مدیر گالری رج

عرصه های فعالیت: ترجمة متون هنری، نویسنده آکادمی هنر از 1392، مُد و پوشاک، تئاتر