نگاهی کوتاه به مولفه‌های سینمای کیارستمی در «مثل یک عاشق»/ چیزهایی هست که نمی‌دانی

 

 

نقش‌آفرینی‌های ناتورالیستی

فیلم سینمایی مثل یک عاشق-که عنوان آن از ترانه‌ای از فیتزجرالد گرفته شده- تعدادی از قاب‌بندی‌هایش آکنده از زرق و برق و شکوه توکیو است و صحنه‌هایی از آن یادآور سرگشتگی زن در فیلم گمشده در غربت کوپولا است، اما ضرب‌آهنگ کند و نقش‌آفرینی‌های ناتورالیستی را که مشخصه‌ی فیلم‌های کیارستمی است، به همراه دارد. بازیگران در آثار او طوری هدایت می‌شوند که گویی مشغول گذران عمر در زندگی شخصی خویش هستند و حضور سنگین گروه فیلمسازی حس نمی‌شود. به یاد بیاوریم شخصیت پدربزرگ در فیلم خانه ی دوست کجاست را که همراه سایر پیرمردان روستا‌، در گوشه‌ای نشسته و در باب تربیت فرزند و نحوه‌ی پرورش نسل جوان سخنرانی می‌کند، بی آن که خطی از دیالوگ برای او تعریف شده باشد.

 


عدم قطعیت


عدم قطعیت موجود در سینمای کیارستمی، در مثل یک عاشق نیز جاری است.کیارستمی در تلاش است با تجربه‌هایی به غایت مینیمال، در برابر هجوم همه جانبه‌ی هالیوود و شکوه و جلال کورکننده‌ی آن قد علم کند. او در این فیلم نیز در صدد آن است که مزیت رمان را به سینما ببخشد که در آن خواننده-تماشاگر، آن‌چه را که نمایش داده نمی‌شود، خود متصور شود و با قلم ذهن خود به بازسازی گذشته، تصمیمات فعلی و ساخت آینده‌ی شخصیت‌ها و قهرمانان بپردازد. او در مثل یک عاشق به سراغ عمیق‌ترین عواطف انسانی رفته و آن را در دو قالب نوریاکی(عاشق جوان) و پروفسور(دوست‌دار پیر) با مفاهیم و تعاریف شریعتی وارش، به تصویر کشیده است. مسلما در یک برش واقع گرا از یک زندگی، نمی‌توان به تمام اطلاعات و جزییات زندگی افراد دست یافت و در مثل یک عاشق نیز کیارستمی، با تکیه بر این‌گونه رئالیسم، ( که عده‌ای از صاحب نظران آن را پست نئو‌رئالیسم می‌نامند) به خلق شخصیت‌ها می‌پردازد. جنس عدم قطعیت در سینمای فرهادی با سینمای کیارستمی به کلی متفاوت است. فرهادی با پوشاندن حقیقت در مراحل ابتدایی قصه‌، به تدریج از واقعیت‌ها و رموز درام‌اش پرده برمی‌دارد و اطلاعات ر در قالب قطره چکانی به بیننده عرضه می‌کند تا بتواند تا انتهای داستان‌، همراهی و کنجکاوی مخاطب را جلب کند اما کیارستمی قطعاتی از پازل هزارتکه‌ی حیات شخصیت‌هایش را از دسترس خارج می‌کند تا با تکیه بر نگرش" هر کسی از ظن خود شد یار من"، ذهن بیننده را فعال و پویا نگه دارد و او را از لذت کشف بهره‌مند سازد.


صدای خارج از قاب


صدای خارج از قاب‌، در مثل یک عاشق همچون دیگر آثار کیارستمی، ابزاری است تا فیلمساز بتواند با تکیه بر نظریه‌ی برسون مبنی بر آفرینش از طریق حذف و نه اضافه، به ژرفنای ذهن مخاطب رسوخ کرده و حداکثر کنجکاوی او را برانگیزاند. این مولفه به شکل بارزی در طعم گیلاس خودنمایی می‌کند و به گفتگوهای آقای بدیعی و پیرمرد در جاده‌های پیچ در پیچ، جلوه‌ای متمایز می‌بخشد. گفتگوهایی که دربرگیرنده عمیق‌ترین و پیچیده‌ترین مباحثات فلسفی در باب زندگی و چگونه زیستن است و کیارستمی هوشمندانه با ساده ترین گفتار و بدون نمایش کاراکترهای در حال گفتگو‌، به این موضوع خطیر می‌پردازد. کیارستمی به صدا در سینما اعتباری تازه بخشید و صدا را از حالت کلیشه‌ای مرسوم و نگاه خشک و تک بعدی در استفاده از آن خارج کرد. گدار نیز با جابجا کردن صدا و خارج کردن آن از حالت سینک، انقلابی در بهره‌مندی فیلمسازان از صدا ایجاد کرد.


گره‌افکنی و گره‌گشایی در ماشین


گره‌افکنی و گره‌گشایی(نه به معنای کلاسیک) در ماشین، که از مولفه‌های سینمای کیارستمی است (و به گفته‌ی خود او، مردم نمی‌توانند از مکالمه در بروند چرا که کمربندهایشان را بسته‌‌اند. وقتی در ماشین هستند، اگر جوابی نداشته باشند نمی‌توانند همین طور بلند شوند و بروند)، برای نمایش ذهن پرتلاطم اکیکو و نوریاکی و ذهن کارکشته و پرذکاوت پروفسور(که با زیرکی ، نه تکذیب می‌کند و نه تایید)، موثر واقع شده و نگاه‌های اکیکو و پروفسور به هم در آینه‌ی ماشین، به پرداخت مینیمال اثر، جلوه‌ای بدیع بخشیده است. گفتگوهایی که بین آقای بدیعی و همسفران او در طعم گیلاس شکل می‌گرفت، همگی در درون خودرویی بود که هرلحظه، بحث مرگ و زندگی یک انسان در محیط بسته و حصار مانند آن از بعدی تازه واکاوی می‌شد.


تکرار


تکرار، یکی دیگر از مولفه‌های سینمای کیارستمی است که در این فیلم نیز در سکانس درخشان دور زدن تاکسی در میدان راه اهن و نمایش ناچاری توام با بی‌رحمی دختر سرگردان، موثر واقع شده و در خدمت انتقال اطلاعات بدون اطناب در دیالوگ نویسی، عمل کرده است. نمونه‌ی متعالی تکرار در سینمای کیارستمی را می‌توان در باد مارا خواهد برد ردیابی کرد. جایی که رفت و آمدهای مسئول گروه فیلمبرداری به لبه‌ی دره برای برقراری تماس تلفنی درباره‌ی مرگ، بارها و بارها تکرار می‌شود و در آن سو، حیات در روستا کماکان جاری است و گروه خبری در پوشش مراسم ناکام می‌مانند. رفت و آمدهای بی‌انتهایی که به نوعی اشاره به فسلفه‌ی تکرار در عالم هستی دارد و کیارستمی با نگاه زیبایی شناسانه‌اش به این موضوع، زندگی را به پرده ی سینما می‌آورد.

 

درباره نویسنده :
خشایار سنجری
نام نویسنده: خشایار سنجری

سوابق تحصیلی: جراح دندانپزشک دانش آموخته ی دانشگاه تهران
عرصة فعالیت: همکاری به عنوان منتقد با سایت‌های تحلیلی سینمایی، سردبیر و
مدیر مسئول نشریة مهرگان در دانشگاه تهران، موسس و دبیر سابق کانون فرهنگی
هنری هامون در دانشگاه تهران، ساخت فیلم کوتاه، نگارش داستان‌های کوتاه و فیلمنامه فیلم‌های کوتاه
زمینة پژوهش: موج نو سینمای فرانسه، سینمای مینیمال، معماری در سینمای فرانسه