نگاهی به نمایشگاه نقاشی پرتره «سمت نو» در گالری ایده پارسی

 

 

وقتی صحبت از پرتره به میان می آید، قدمت و سابقه ی تاریخی زیاد آن که نشان از اهمیت و کاربرد فراوان آن در تاریخ هنر است برایمان آشکار می شود. از شاهان و درباریان، شخصیت های بزرگ مذهبی و سایر افراد ممتاز جامعه که پرتره ی آن ها گویای قدرت، ثروت، مکنت و احیانا قداست و کاریزمای آن ها می باشد گرفته تا پرتره افراد عادی از طبقات متوسط و پایین جامعه که احتمالا بیشتر نمایان گر سادگی و برشی از زندگی روزمره ی آنان بوده است.


پرتره ها گذشته از این که گویای هویت و جایگاه افراد از خلال چهره ها و حالاتشان است، گویای حس و حال لحظه ای افراد نیز هستند که از قضا پیوند عمیقی با زمان و مکان خاص خود دارند. به طور کلی می توان گفت که در پس پشت احساس و رخداد درونی لحظه ای سوژه كه در ظرف چهره ی نقاشی شده اش ریخته شده و به نمایش گذاشته شده است، تاریخ و تجربه ی زیسته ی او هم نهفته است و در واقع یک پرتره می تواند تجلی سلسله وقایع زندگی یک شخص در یک لحظه ی ثبت شده در یک قاب باشد. 
حال با دیدن این نمایشگاه پرتره چه چیزی برایمان آشکار می شود؟

 


در مواجهه با آثار نمایشگاه سمت نو، ابتدائاً آنچه به نظر می رسد این است که با یک تعداد چهره مواجه شده ایم که از خلأ بیرون آمده اند، چرا که هیچ اثری از معنا و حس قوی در پرتره ها دیده نمی شود و همچنین خود نقاشان از ترکیب حس لحظه ای خود حین نقاشی با حس لحظه ای سوژه، که به نظر می رسد نکته ای اساسی در یک پرتره موفق است، ناکام مانده اند. به بیان ساده بیننده با مشاهده ی تک تکِ این چهره ها هيچ حسی نمی گیرد.  از سویی دیگر در این کارها خاص بودگی ای که هر چهره را از چهره ی دیگر در عالم واقع و قلم هر هنرمندی را هنگام ترجمه ی آن چهره ها به اثر هنری در عالم نقاشی از یکدیگر متمایز می کند هم قابل مشاهده نیست... چرا که در این نمایشگاه گروهی که اثر چند نقاش در آن به نمایش درآمده، اکثریت آثار به یکدیگر شباهت دارند و ویژگی منحصر به فردی که به هر اثر تشخص ببخشد و همچنین ادراک، احساس و دریافت شخصی و انحصاری هنرمند را به نمایش گذارد، دیده نمی شود. حتی در معدودی از آثار که نقاش رویکرد امپرسیونیستی یا اکسپرسیونیستی داشت هم تمایزی احساس نمی شد و نقاشان صرفا در دام گزافه گویی های تکنیکی افتاده بودند و گویا از همین راه هم سعی کرده بودند که به پرتره ها حس و معنا تزریق کنند.

 

 

به نظر می آید این نمایشگاه که بیشتر از پرتره زنان تشکیل شده است، یک موضوع قابل توجه اجتماعی و زیبایی شناختی را به صراحت به ما می گوید که همان تاکید بر نوعی زیبایی استاندارد شده و تعریف شده برای یک زن «قابل قبول» در دنیای امروز است و چهره ی اکثریت زنان هم به گونه ای ترسیم شده اند که مطابق با همین شابلون است.

 


نکته ی دیگری که در این نوع زیبایی اپیدمی شده دیده می شود، عدم وجود هرگونه تشخص و اصالت در آن است و از خلال ژست های تصنعی، زن و زنانگی به گونه ای بازنمایی می شود که صرفا کارکرد تزئینی و فانتزی دارد. انفعال و خنثی بودگی، اصرار بر نمایش افراطی وسوسه گری و لوندی در تک تک چهره ها موج می زند، بدون این که تاریخ و تجربه ی زیسته ای را بر دوش خود حمل کنند و این گونه است که می توان این نمایشگاه را مجموعه ای از چهره های ناآشنای آشنا دانست...آشنا از جهت تطابق آن ها با زیبایی توصیه شده و تبلیغ شده و ناآشنا از جهت الکن بودن.

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر