چوب حراج ...، سرمقاله دوازدهمین سال آکادمی هنر

 متروپل شبکه نمایش خانگی

 

نیمه خرداد هر سال یک سال دیگر از عمر پایگاه تحلیلی خبری پژوهشی آکادمی هنر می‌گذرد. این بار نیمه خرداد مصادف شد با واقعه‌ای وحشتناک از چوب حراج به انسانیت، شرف و هر چه می‌توان نام نهاد. متروپل آبادان در کنار موج عجیب گرانی و تورم در کشور آن‌قدر کاممان را تلخ کرد که خیلی از همکاران انگیزه‌ای برای نوشتن نداشتند و اغلب می‌گفتند چه بنویسیم که جز تلخی نباشد. آری آن‌قدر عادت به تسلیت‌ها کرده‌ایم که گویی خرق عادتش عجیب است. از هوای ناپاک، وضعیت معیشتی که همه دست به گریبان هستیم تا اتفاقات تلخی چون متروپل، واژگونی قطار، سهل انگاری‌هایی جمعی یا فردی که هر کدام حالمان را به صورت امروز درآورده است. همین شد که تصمیم گرفتیم با کمی تاخیر بروزرسانی داشته باشیم.



بدون شک به شخصه سال‌هاست که امیدی به متصدیان فرهنگی و آموزشی در تغییر نگرش‌ها، رفتارها و باورها ندارم که هیچ به خودمان هم که نگاه می‎کنم می‌بینم نتوانسته‌ایم کار خاصی برای فرهنگ مردم کشورمان داشته باشیم. بیش از دوازده سال از عمر این پایگاه می‌گذرد و با نگاه به این سال‌ها فکر می‌کنم چه تغییر نگرشی داشته‌ایم؟ می‌دانم که خیلی از افراد از گوشه و کنار به من یا همکارانم می‌گویند همین که یک نفر هم از مقاله شما چیزی یاد بگیرد کمک بزرگی کرده‌اید، اما در حقیقت برای این نیامده بودیم. برای چیزهای بزرگتری از فضای بی‌رمق مطبوعات کاغذی که تیراژش دیگر توهین آمیز شده بود به دنیای تحت وب کوچ کردیم. برای همین تاثیرگذاری در ابعاد بزرگتر. برای آن‌که در هر گوشه‌ای از جهان، فارسی زبانی بتواند به مطالب تحلیلی بهتری دسترسی داشته باشد. اگر نبودند همان پیام‌های دلگرم کننده از گوشه و کنار ایران و جهان شاید آکادمی هنر هم همان‌طور که در حال خواب رفتن بود مجدد بیدار نمی‌شد، اما در یکی دیگر از سال‌هایی که به نقطه صفر نگاه می‌کنم و با چنین وقایعی در کشورم روبه‌رو می‌شوم از خود باید بپرسم که در جایگاه عضو کوچک جامعه آموزشی، فرهنگی و هنری چه کرده‌ و چه کرده‎ایم؟ چرا نمی‌توانیم روی مسئولین که هیچ روی مردم یا حتی همین جامعه هنری تاثیر بگذاریم. چه شده که سازنده‌‌ای این‌طور فکر مردمش نبود، چه شده که مواد غذایی نامرغوب به هموطنان‌مان می‌فروشیم چه شده که کم‌فروشی می‌کنیم و از این دست به چه چوب حراج می‌زنیم؟؟



در هنر کشورمان هم با همین موضوع به شدت درگیر هستیم. زمانی از یکی از هنرمندان سرشناس شنیدم که خود را هنرمند نمی‌داند چون او اثر تولید می‌کند که بفروشد و این کار را خوب یاد گرفته است. آن‌قدر غرق –نه خلق بلکه- تولید اثر و درآمدزایی شده که دیگر یادی از روزهای خوب خلق کردنش ندارد. حال هنر کشور به شدت گرفتار همین مسئله است. اصلا چیزی به نام هنر و هنرمند در سطح کشور باقی مانده است؟ یا با یک مجموعه افرادی طرف هستیم که تنها به فکر امرار معاش یا مال‌اندوزی هستند؟ نگاهی به وضعیت سینما بیاندازید. آخرین فیلم خوبی که بر پرده دیدیم و به دیگران توصیه کردیم یا از آن نقد خوبی نوشتیم کی بود؟ فرهادی و قهرمان را قلم بگیریم که فیلمساز خوب کشورمان انگار جدای از ما نفس کشیده که همچنان آثارش می‌درخشند. گرچه برای او هم حواشی چون سواستفاده از پژوهش شاگردش ایجاد شد و باز هم مسئله اخلاق و انصاف به میان آمد. اما مگر با چیز جدیدی طرف هستیم، مگر چنین موردی به یک وضعیت پیش‌فرض برای تمام شاگردان تبدیل نشده که استادان برای دریافت رتبه بی‌آن‌که زحمت خواندن مقاله یا پایان‌نامه را بکشند به اهدافشان می‌رسند! پس متوجه می‌شویم پیشتر فرهادی هم خود این کار را برای استادان دیگرش هم‌چون همه ما انجام داده است. برگردیم به اصل بحث، آخرین اثر درخشان این سینما چه بوده؟ آخرین نمایشی خوب یا نمایشگاه هنری خوبی که دیدیم و ما را شوکه کرد چه بود؟



هنرمندان هم خرق عادت نکردند و درگیر همین مال اندوزی یا برخی دیگر تنها امرار معاش شدند. هنرمندی چند چهره دیگر را جمع کرده تا تئاتری در سالن بزرگتر روی صحنه ببرد و بلیت بیشتری بفروشد. هنرمند دیگری سعی دارد خود از چهره‌اش استفاده کند و نمایش تک یا نهایت دارای دو شخصیت را روی صحنه ببرد، بی‌آن‌که چیزی به کارهای قبلی او افزوده شود تنها مسئله درآمد است یا سوی دیگر شهر سیرکی به نام کنسرت نمایش -از آن ابداعات ما- روی صحنه برود و بازیگران سرشناسی برای درآمد بیشتر داشته باشد. شهر را هم که برایتان نگویم پر شده از عکس بازیگران سرشناس با نشان‌های مختلف که در حال تبلیغ چیزی هستند. چه شده که این‌طور چوب حراج به همه چیز زده‌ایم؟ چه شده که به خود می‌آییم و این‌قدر با همه چیز غریبه‌ایم. شاید از رونق شبکه‌های خانگی نمایش و وی اُ دی‌ها برای دست اندرکاران سینما خوشحال باشیم اما ضربه‌ای که همین‌ها به هنر می‎زنند صد چندان است. پول‌های بادآورده، افزایش سطح دستمزد بازیگران، عادت دادن آن‌ها به فرآیند تولید بدون فکر، پیش تولید و خلق کردن و سرمایه‌گذارانی که حوصله شنیدن ایده‌های هنرمندان خلاق و غیر پولسار را بی‌شک نداشته باشند. از تبعات تولیدات پرشمار شبکه خانگی نمایش همین موارد است. امیدوارم یک روزی هر کدام از کارگردانان سینما / تئاتر، بازیگران، هنرمندان تجسمی، سرمایه‌گذاران یک جا به خود بیایند و اگر درآمدی هست و گذران زندگی در این شرایط سخت انجام می‌شود نگاه کنند و جلوی آن چوب حراج را بگیرند و حداقل میان دو کار درآمدزا، یک کار که برای آن چند ماه وقت گذاشته باشند نیز برای ارتقای فرهنگ و هنر کشورشان انجام بدهند. فرهنگی که از بیخ و بن مشکل پیدا کرده چه در مصرف، چه در اقتصاد، چه در جامعه و چه در هر جای دیگر که فکرش را بکنید.



با تمام این اوضاع همچنان هستیم و بدون شک این بودن مدیون دو عزیز همراه است. دکتر آرش حسن پور و امیر رجایی باغسرخی عزیز که هر دو در این یکسال برای احیا و زنده ماندن این پایگاه قدیمی زحمات فراوان کشیدند و از همین جا دست هر دو را در کنار تمام دوستان عزیزی که این سال‌ها همچنان با وجود مشکلات مختلف مانده‌اند و قلم می‌زنند می‌فشارم. در نسخه ۱۴۰۰ به این سو سعی شد به جای بروزرسانی‌های مختلف یک بروزرسانی کلی در هر ماه داشته باشیم. به این صورت که تمام بخش‌ها در بازه پنج روزه بروز شود و هر ماه در صفحات مجازی و خبرنامه‌ای اطلاع رسانی شود. امیدواریم روزی برسد که اوضاع طوری باشد که نیاز به دیدن و شنیدن چوب حراج ها بر هر چیزی نباشیم.  

 

 

درباره نویسنده :
دکتر مجید رحیمی جعفری

سوابق تحصیلی: دکتری تئاتر دانشگاه تهران – کارشناس ارشد ادبیات نمایشی با پایان‎نامه بررسی روابط بینامتنی در سینمای ایران (1390-1370) – مهندس تکنولوژی نساجی با پایان‎نامه تأثیر مُد در طراحی ماشین آلات.

 

عرصه فعالیت: مدیرمسئول مجموعة هنری آکادمی هنر / مدرس مقطع کارشناسی ارشد رشته های پژوهش هنر، ارتباط تصویری و تصویرسازی؛ مقطع کارشناسی طراحی لباس / طراح دو دوره سوالات کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد در رشته‌های طراحی لباس، ارتباط تصویری و تصویرسازی / منتقد و پژوهشگر هنر / تهیه کننده تئاتر / نمایشنامه و فیلمنامه‎نویس / عضو سابق  گروه پژوهشی نشانه‎شناسی هنر خانة هنرمندان ایران / دبیر اجرایی چندین همایش‎ علمی / همکاری با نشریات علمی-پژوهشی (همکاری در مقام داور فصلنامه جستارهای زبانی دانشگاه تربیت مدرس، روایت شناسی انجمن علمی نقد ادبی ایران) و تخصصی (از جمله فارابی و صنعت سینما)


نظریه ها: نظریه بیناجسمی / تئوریزه کردن نظریه بینارسانه در سال 1390 /  همکاری با دکتر حمیدرضا شعیری در تئوریزه کردن نظریه ناسرگی 1389

 

زمینه پژوهش: نشانه شناسی گفتمانی / بینامتنیت / نقد ادبی / جلوه‎های نمایشی / سینمای آمریکا / فشن آرت / ژانر / سینمای گرایندهاوس / ارتباط تصویری