برای 90 فردوسی پور و تصویر روشنی که برایمان ساخت؛ ما نباید بمیریم رویاها بی‌مادر می‌شوند

عادل فردوسی پور



تصویر را نمی توان تسخیر کرد. واژه‌ها با عشق آغاز می‌شوند و نقطه انجماد جایی است در حوالی ناکجاآبادی که ساکنانش را افرادی بی‌مایه تشکیل می‌دهند.


مدیران این دیار فریاد هویت سر می‌دهند و بذر بی‌هویتی می‌کارند و دستِ بی رنج شان، دست‌هایی می‌سازد دست بسته و زبان‌هایی که تنها کلامشان مجیزگویی است و عقل و اراده و گوش شان بر نگاه مدیری می‌گردد که در دایره قدرت بسان حبابی می‌مانند. مخلص کلام این که مدیران بسیاری در عرصه‌های مختلف و از جمله رسانه‌های مکتوب و شنیداری و دیداری و ناپیدایی! پیدا می‌شوند که ارادتمندان حلقه به گوش می‌خواهند و از آن جا که در این وادی، گوش‌های بسیاری آماده برای تزئین و دست‌های بسیاری بر سینه مانده و پاهای بسیاری خواهان درنوردیدن مرزهای قدرت است، پس معرکه همیشه برپاست. اما برخی گوش ها و پاها و دست های باهویت هم هستند که آگاهانه تن به دایره مخلصان نمی سپارند و سری سودایی و به دور از حلقه هواخواهی دارند.


عادل فردوسی‌پور به گواه سال‌ها ایستادگی در قابی چنین دشوار، در قاب خاطر حقیقت جویان مانده است، تا بمباران بعدی از به کارگیری واژه‌های وداع استفاده نمی‌کنم، هر چند که آژیر خطر را به صدا درآوردند و شاید تا سطرهای دیگر حکمی تازه از اتاق فرمان برای مردی عادل ببرند و مثلا تبعیدش کنند به روزی دیگر و شبکه‌ای دیگر و شاید دیاری دیگر! ما که از اولین قرارها که شنبه بود، با «عادل» مانده ایم و روزها سر کردیم و برخلاف منتقدانی که با تماشای دقایق ابتدایی، آماده برای سربریدن مجری شجاع تلویزیون بودند، تا دقایق منتهی به هنرمندی خروس‌ها همراهی اش کردیم و باز هم شب زنده‌دار صدایی می‌مانیم که رنگ حقیقت را جلا ببخشد و اگر هم‌چنان آن صندلی جایی برای بیان حقیقت باشد، ما هم چشم و دل مان رو به همان تصویر است، برخلاف خیلی از مسئولان عافیت طلب و مربیان کوته فکر و مجریان بی چشم که چشم دیدن عروسی دوست را ندارند و سال‌هاست که لباس‌ها آماده برای به تن کردن در عزای «عادل» دارند، چرا که در این دیار همواره «حسادت» کالای پُرمحصول است و بهترین کشاورز آن که بیلی آماده برای «ریاکاری» دارد. همان‌ها که وقتی از آنتن دور می مانند، ژست منتقدانه گرفته و مجری «90» را متهم به سال‌ها همکاری با رسانه‌ای بی‌قامت می‌کنند اما به محض دریافت کارت دعوت از سوی همان رسانه ناگهان رنگ دیگر به دیوار منزلشان می‌زنند- مشابه عملیاتی تحت عنوان «استخدام» که در سال‌های اخیر، منتقدان دیروز را تبدیل به دوستان امروز کرده است- اما عادل فردوسی پور برخلاف نگاه ناعادلانه‌ای که این سال‌ها و این روزها از سوی گروهی خاص بر او می رود، از حاشیه گریزان بوده و محدوده جنجال‌هایش تنها در میان عقربه‌های زنده‌ی «90» خلاصه شده است. در صورتی که فضا برای رقاصی هیاهو در فضای مجازی فراهم است و تنها یک پست کوتاه حتی با چاشنی «غلط املایی» می‌تواند خریداران بسیاری برای آدمی بیافریند. اما «عادل» نه جزو بوقچی‌ها شد و نه تن به بازی شایعه پردازان داد و نه همچون دیگران ژست قهرمانانه به خود گرفت و تنها عاشق ماند و البته بهای عاشقی سنگین است و پشت در همیشه نمایندگان فریبکاری نشسته‌اند که هوای سر بریدن گوسفندان در جشن جمع آوری آرای مردمی را دارند و نیز دارو دسته مربیانی که طاقت شنیدن حقیقت را از زبانِ تیز مجری کاریزماتیک برنامه ای تیزبین ندارند.


به گواه سال‌ها همنشینی از اولین دیدار تا هنوزی که پابرجاست، بر این نکته ایمان دارم که مجری «90» نه تنها تاثیری عمیق در محدوده مستطیل سبز به جای گذاشت، بلکه بینش اجتماعی و فرهنگی مخاطبان تلویزیونی را هم افزون کرد و چنین نقشی فراتر از بازی‌های دم دستی انواع برنامه‌هایی است که سردر «فرهنگی» دارند. از «هفت»ی که می‌خواست به «نود» برسد، اما در همان ابتدا نفس‌هایش به شماره افتاد تا انواع برنامه‌های بی‌تاثیری که چیزی برای تماشا در پیش خوان «کیوسک»شان نمی‌توان یافت. انواع مجموعه برنامه‌هایی که مخاطبان دلیلی برای حضور و غیاب شان نمی‌بینند و نه آمدن‌شان شوق و سرمستی می‌آفریند و نه رفتنشان همراه با قطره اشکی است. نه صبحی در «حالا خورشید» گشوده می‌شود و نه دریچه‌ای به فردا با «شب‌های هنر» و اگر هم با دعوت شخصیت‌های به ظاهر مخالف خوان در پی برپایی میزِ گرد یا مستطیلی هستند، تنها ژست برپایی بساط «آزادی عقیده» بوده و در نهایت متوقف در «بدون توقف» می‌شوند. هر چه هست مشتی ادابازی است و مجریانی لب بسته اما حراف، بی سر اما بالابلند، عریان اما با لباس شوالیه و چه معرکه مضحکی است که موافقان «3» و منتقدان «90»، متوسل به شعار مقابله با ستاره پروری در تلویزیون می‌شوند؛ اما چشمک زدن شبکه‌ی به ظاهر جوانی را نمی‌بینند که دلخوش به اجرای مسابقه ای توسط بازیگری شده که بسیاری برایش عنوان «استار» برمی‌گزینند.


اما تفاوت و در واقع تعارضی که موجب مرزکشی میان مجری «90» و مخالفانش شده است را باید در هوای متفاوتی جست که دو سر ماجرا نفس می‌کشند. یکی سلول‌هایش را عشق پُر کرده است و دیگری سر بر بالش سیاست دارد. از این رو برای گروه مخالف خوان دیرهضم می‌شود که مجری عاشق در گفت‌وگوی سرپایی با یک خبرگزاری عنوان کند که «در حال انجام کارهای برنامه برای هفته آینده هستیم» و این گروه بی‌بهره از معجزه عاشقی، معجون شیرین تعهد و عشق و برنامه‌ریزی در عالم رسانه را تعبیر به «خودسری» کردند و فرمان به حذف تدریجی عاشقی دادند که نمی‌خواهد فرمان بردار نگاهی تحمیلی باشد. آخر کدام یک از این‌ها می‌تواند تصور کند که یک مجری برنامه تلویزیونی در نیمه‌های شب با مسئول اورژانسی در شهری دور تماس بگیرد و آخرین وضعیت فلان بازیکن حادثه دیده را جویا شود و کدام‌شان می تواند حال و هوای گزارشگری را دریابد که تنها غصه اش، عدم شناخت یکی از تماشاگران در جایگاه ویژه مسابقه ای است! نکته ای به ظاهر ساده اما ظریف که نه مدیر تازه کار و نه منتقد نابالغ و نه عناصر ذوب شده در سکه سیاست طی هیچ ثانیه ای درنخواهند یافت چرا که فرسنگ‌ها فاصله میان دلی است که شوق نوشتن و قلب گفتن و رمز رسیدن دارد، با سرهایی که از دامان سیاست به شکلی شگرف پا به سرزمینی ناشناخته گذاشته‌اند. رسانه‌هایی که انقدر دور از فوتبال به سر می‌برند که برای توجیه عدم پخش برنامه «90»، دست به دامان لیگ نوپایی تحت عنوان عاریه ای «لیگ ملت های اروپا» می شوند، در شبی که یک سوی مسابقه همان «انگلیسی»ی بود که همیشه کار، کار آن‌هاست! اما فوتبالی‌ها نیک می‌دانند که عیار این جام که در واقع شکل سازماندهی شده بازی‌های دوستانه می‌باشد، چیست و جایگاه واقعی پخش مسابقه اش در شب همیشگی «90»، کدام شبکه بوده است. و حالا برای ایستگاه دومِ «توجیه» چه بلیتی آماده برای عرضه دارند و آیا می توان از اهمیت پخش سریالی بگویند که بی سر و سامانی اش ناگفته پیداست؟!


به هر روی «فردوسی پور» برخلاف برخی گمانه زنی های رسانه ای تنها مجری قابل تصور «90» نزد مخاطبان چندساله اش خواهد بود و اگر گزینه ای دیگر یا راهی خنثی برای پُرمخاطب ترین برنامه تلویزیون متصور شوند، مرگش همان روز می شود، هر چند آرم و تیتراژ و آیتم های گذشته را همچنان در همان شبکه و با همین مدیر حفظ کند. و پایان «90» برای مخاطبان بسیاری به منزله پایان برقراری ارتباط با رسانه ای تحت عنوان ملی است، چرا که برخی با حضورشان به یک رسانه هویت می دهند. فارغ از هرگونه نگاه مبالغه آمیز در اهمیت وجود شخصیتی چون «عادل فردوسی پور» و برنامه موثری همچون «90» و تاثیراتی که در این سال های باشتاب به جای گذاشته است، باید با قاطعیت اذعان داشت که جلوگیری از پخش برنامه «نود»- حتی در حد چند هفته- نه تنها موجب عملی ساختن تقلیل جایگاه «عادل فردوسی پور» در نزد مخاطبان واقع بینش نگردید، بلکه برخلاف نقشه طراحی شده، هواخواهان تازه ای به میلیون ها بیننده هفتگی اش اضافه کرد که حالا- اگر فرصتی باقی بماند- با درک دشواری فعالیتِ یک عاشق در چنین تنگنایی به شکلی مطمئن تر آماده برای ارسال پیامک های هواخواهی به 200090 هستند. مخاطبانی که فارغ از تحلیل های کودکانه ی برخی از رسانه های مغرض، «عادل» را در نقش نجات غریق نمی بینند و با درک واقعیت موجود تنها می خواهند او همانند همیشه خودش باشد و برخلاف بسیاری دیگر به جای کارمندبودن، عاشق بماند که شاعر با خطی زیبا نوشت:

 

«و قیچی هر چه دلش خواست
خبر از بریدن بیاورد
بیاورد!
ما کار خودمان را خواهیم کرد».

 



در انتخاب عنوان مطلب و شعر پایانی از کتاب شاعر گرانقدر؛ سیدعلی صالحی بهره برده شد.

 

 

 

درباره نویسنده :
مرتضی اسماعیل دوست
نام نویسنده: مرتضی اسماعیل دوست

فعالیت‌های مطبوعاتی در رسانه‌های مختلف

فعالیت‌های هنری: ساخت فیلم کوتاه، نگارش فیلمنامه و داستان