زمستان استخوان‎سوز

 

زمستان استخوانسوز داستان دختری را روایت می‎کند که بدون داشتن خصوصیات یک قهرمان، فی‎الواقع یک قهرمان است.

رِی دالی (جنیفر لاورنس) دختر 17 ساله‎ای است که برای نجات سرپناه مادر و برادر و خواهر کوچکترش قدم در مسیر بسیار سخت با مردمان سرد و جامعه‎ای افسار گسیخته می‎گذارد. پدر رِی به دلیل قاچاق تحت تعقیب است، مادر پریشان‎حالش بدون حرکت تمام روز را بر روی یک صندلی سپری می‎کند.

 

 

 

استخوان زمستان

 
 

چالش اصلی قصه از دل مکان بیرون می‎آید. مکانی که سرپناه رِی و خانواده و از سویی وثیقه آزادی پدر تا روز دادگاه است. حال که او خود را به دادگاه نرسانده یا وثیقه غصب می‎شود یا جوزف خود را باید تسلیم کند. اغلب فیلم‎هایی که از سینمای آمریکا دیده‎ایم جامعه آمریکا را بسیار سرزنده نشان داده است مگر در سینمای آپوکالیپتیس.  اما دبورا گرانیک فیلمی آخرالزمانی نساخته، بلکه به زیرپوست جامعه و مغز استخوان آمریکایی نفوذ کرده که بحران اقتصادی جامعه حاشیه­نشین آن را به سختی مورد تأثیر قرار داده است. خانواده‎ای که دغدغه مکان برایشان یکی از اصلی‎ترین دغدغه‎ها است. آن­ها پرچین‎های خاصی بر خانه‎اشان محیط کرده‎اند و حتی در کانکس‎های خود شب و روز می‎گذرانند و برای حفظش حاضر به ستیز هستند. به سبب تعامل و آمیختگی انسان با مکان، زبان درام در بسیاری از موارد برای بیان مفاهیم از استعاره مکان سود می‎جوید. خانه خانواده دالی برایشان همه چیز است. اگر این خانه از آن‎ها گرفته شود پس تکلیف خواهر و برادر رِی چه می‎شود. خانواده‎ای در همسایگی آن­ها دندان تیز کرده‎اند پس از غصب خانه، حضانت خواهرش را بر عهده بگیرند. مادرشان قطعا به حفاظت از سالمندان سپرده می‎شود و در نهایت برای رِی هم ممکن است هر اتفاقی بیفتد. خانه استعاره‎ای از خانواده و داشتن امنیت برای آن‎ها است.

 
فیلم winter's bone

هیچ مکانی نیست که به هویت سوژه مرتبط نباشد. زمانی که رِی از خواهر بزرگترش کمک می‎خواهد شوهر او حق خروج از خانه به او نمی‎دهد. حتی اجازه نمی‎دهد از ماشینش استفاده کنند. پس آن شعارهای روشنفکران و سینمای امریکا در مورد رعایت حقوق زنان کجاست؟ ممکن است مخاطب سایر نقاط دنیا که تا به حال آمریکای روشنفکر و سرزنده را دیده این مضامین را پس بزند. اما هویت مکانی و در نهایت جاری شدن آن در فضای فیلم از دل سوژه بیرون می‎آید. چه سوژه کاراکترها و چه شرایط بد اقتصادی مردم حاشیه نشین آمریکا باشد. رِی در مسیری سرد و زمخت پای می‎گذارد که همه جا یک‎رنگ است.  در این تعامل، بازی زبانی از دل درام و در نهایت فضا، منتشر می‎شود. خودِ کلام «همه جا همین رنگ است.» همه جا اشاره به دوردست یعنی جایی را که گفته‎پرداز هم در آن حضور ندارد شامل می‎شود. واژه «همین» مؤلفه‎ای اشاره‎ای است و بنابراین دلالت بر چیزی دارد که گفته‎پرداز در هنگام سخن با آن مواجه است. گفته‎پرداز استعاری ما رِی است. رِی به مسیرهای مختلفی پای می‎گذارد که با سردی و بی‎تفاوتی همه روبرو می‎شود. حتی اگر به آن دوردست دست‎نیافتنی هم پای گذارد شرایط فرقی نمی‎کند. همه جا و همین، یکسان‎سازی می­کنند. یکسان‎سازی قدرت تفکیک و تمایز را از بین می‎برد. برای مخاطب تمیز دادن اینکه چه کسی در نهایت می‎تواند رِی را از این وضعیت خارج کند بسیار سخت است.

رِی با اطرافیانش متفاوت است. با وجود تفاوت در هنگام صحبت با دیگران حتی گفت‎وگو با خواهر و برادرانش حالتی غرورآمیز و نصیحت‎کننده در صحبت‎هایش دیده نمی‎شود. به کسی پرخاش نمی‎کند و تنها متکی به اراده و ایمان و امیدش به راهش ادامه می‎دهد. رِی در مکان و فضایی رشد کرده که این چیزها رنگ و بویی ندارد. در برخی از فیلم‎ها شاهد این هستیم که دختران به زودی برای فرار از شرایط به تن­فروشی روی می‎آورند اما رِی حاضر است سخت کار کند و حتی استخدام ارتش شود. همین نکات، رِی را بدل به قهرمانی کرده است که حتی از خصوصیات قهرمان‎پرورانه آشنایی‎زدایی می­کند. اما حال که قدرت تمایز و تفکیک به دلیل یکسان‎سازی سلب شده این امر را چگونه مخاطب باور کند. کاراکتر رِی در مقابل «همه­جا» دارای اینجایی است و همین سبب می‎شود شخصیت او در فضایی ابهام‎آور قرار نگیرد. رِی سبب می‎شود فضا قابلیت انفصالی پیدا کند. همگنی فضا با او و البته کمک عمویش و رفع برخی نیازها توسط همسایگان برهم می‎خورد. در نتیجه فضا تبدیل به مکانی قابل لمس می‎شود.

مصائبی که بر رِی تحمیل می‎شود در فضا برش زده و سبب شکل‎گیری محدود­ه­هایی با مرزهای مشخص و یا حتی نامشخص می‎گردد، در نهایت ما با تکثر فضا مواجه هستیم. فضای سرد، دیالوگ‎های سرد، بی­تفاوتی افراد، سکوت پرمعنا، رنگ‎آمیزی سرد تصویر همه و همه نماینده فضای شکل گرفته از روند علی‎معلولی درام زمستانی استخوان سوز است. این زمختی و سردی جایی به نهایت خود می‎رسد که رِی متوجه می‎شود پدرش کشته و به رودخانه انداخته‎اند. رِی به این رودخانه سرد می‎رود اما جسد پدرش را بیرون نمی‎کشد بلکه تنها دستان پدر را می‎برد تا نشان دهد پدرش در روز دادگاه مرده است و وثیقه آزاد شود. در این حالت تکثر فضایی تبدیل به انجماد مکانی می‎شود. تحمیل شرایط مکانی بر رِی سبب می‎شود او تنها به خارج شدن از شرایط فکر ­کند. وقتی که نشانه چیزی از نشانه بودن خود را که هویت نشانه‎ای اوست از دست می‎دهد و چیزی را به خود می‎گیرد که او را از طبیعت نشانه‎ای دور می‎کند، ما با نشانه‎شدگی نشانه مواجه هستیم.

زمستانی استخوانسوز به راحتی می‎توانست غیرقابل باور و پر از یأس و ناامیدی شود. از شکل گرفتن درام تا خلق فضای فیلم از دل سوژه و قصه؛ این احتمالات را بر هم زده است. حاشیه رِی پر از ناامیدی است، افسری برای اولتیماتوم تخلیه خانه بارها به سراغشان می‎آید اما رِی با امیدی که دارد به این مناسبات رنگ و بوی دیگری داده است. عمویش تردراپ (جان هاوکیس) که از رِی می‎خواست جستجو را پایان دهد با او هم مسیر می‎شود. اگر رِی با یکی از آن همه مصائبی که بر او تحمیل می‎شود در سردی، زمختی شرایط و حتی آب و هوا سست می‎شد همه چیز را به ورطه ناامیدی و یأس می‎کشاند. او با استقامتی مثال زدنی برای رسیدن به هدف گام برمی‎دارد. در تمثیل نشانه­ای او در مرکز و هسته سمیوسفری قرار دارد که حاشیه او را پس می‎زند، گاه به حاشیه کشیده می‎شود اما در مرکز باقی می‎ماند و نشانه‎شدن خود را اثبات می‎کند. این امید نه تنها در رفتارش و درونِ جراحت دیده‎اش بلکه در کلامش با برادر و خواهرش هم وجود دارد. در تمام مدتی که رِی برای جست‎وجوی پدرش خارج از خانه است امید او در خانه نزد برادر و خواهر کوچکترش حضور دارد.


 

منبع: ماهنامه صنعت سینما 

 

 

درباره نویسنده :
دکتر مجید رحیمی جعفری

سوابق تحصیلی: دکتری تئاتر دانشگاه تهران – کارشناس ارشد ادبیات نمایشی با پایان‎نامه بررسی روابط بینامتنی در سینمای ایران (1390-1370) – مهندس تکنولوژی نساجی با پایان‎نامه تأثیر مُد در طراحی ماشین آلات.

 

عرصه فعالیت: مدیرمسئول مجموعة هنری آکادمی هنر / مدرس مقطع کارشناسی ارشد رشته های پژوهش هنر، ارتباط تصویری و تصویرسازی؛ مقطع کارشناسی طراحی لباس / طراح دو دوره سوالات کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد در رشته‌های طراحی لباس، ارتباط تصویری و تصویرسازی / منتقد و پژوهشگر هنر / تهیه کننده تئاتر / نمایشنامه و فیلمنامه‎نویس / عضو سابق  گروه پژوهشی نشانه‎شناسی هنر خانة هنرمندان ایران / دبیر اجرایی چندین همایش‎ علمی / همکاری با نشریات علمی-پژوهشی (همکاری در مقام داور فصلنامه جستارهای زبانی دانشگاه تربیت مدرس، روایت شناسی انجمن علمی نقد ادبی ایران) و تخصصی (از جمله فارابی و صنعت سینما)


نظریه ها: نظریه بیناجسمی / تئوریزه کردن نظریه بینارسانه در سال 1390 /  همکاری با دکتر حمیدرضا شعیری در تئوریزه کردن نظریه ناسرگی 1389

 

زمینه پژوهش: نشانه شناسی گفتمانی / بینامتنیت / نقد ادبی / جلوه‎های نمایشی / سینمای آمریکا / فشن آرت / ژانر / سینمای گرایندهاوس / ارتباط تصویری