روایت سودربرگ / لحن تارانتینو

 

خارج از دید از فیلم‎های فرهنگ عامه‎پسند می‎باشد که شنیدم شبکه 4 سیما آن را پخش کرده است. از اینکه چنین فیلمی با لحنی خاص، چگونه دوبله و با چه اصلاحاتی پخش شده که بگذریم، مجال نوشتن در مورد آن به چنین بهانه‎ای را به فال نیک می‎گیرم. در این نوشته ابتدا لحن فیلم و سپس نحوه روایت آن بررسی شده است.

 

 out of sight

استیون سودربرگ کارگردان نام‎آشنا و تحسین شده سینمای آمریکا، هیچ‎گاه به یک سبک خاص دست نیافته است. در سال 1989 با فیلم سکس، دروغ و نوار ویدئو به شهرت خاصی دست یافت. همه انتظار یک کارگردان مستقل همچون دیوید لینج و جیم جارموش را داشتند. اما سودربرگ در سال‎های آتی به موفقیتی دست نیافت تا با خارج از دید احیا شود. او برای رسیدن به قله‎های ترقی چاره‎ای جز دست دراز کردن به سبک تارانتینو نداشته است.

کوئنتین تارانتینو یک شمایل فرهنگی در سینمای جهان محسوب می‎شود. نمادی از یک خرده فرهنگ که کلیت فرهنگ عامه‎پسند را از سینما و ادبیات گرفته تا موسیقی تحت تأثیر خود قرار داده است. او سبب شد داستان‎ها، فیلم‎، موسیقی و حتی بازیگران فراموش شده بار دیگر بر سر زبان‎ها بیافتند. الموند لئونارد یکی از این نویسنده‎ها می‎باشد که تارانتینو سبب شهرت بیش از پیش او شد. اولین داستان‎های لئونارد در مجلات عامه‎پسند به چاپ می‎رسید کم‎کم داستان‎هایش پرطرفدار شد و به سراغ مردم عادی در یک ماجرای جنایی رفت. رام پانچ یکی از شاهکارهای او می‎باشد که تارانتینو -از ستایش کننده این نویسنده پا به سن گذاشته داستان‎های جنایی عامه‎پسند- جکی براون را از روی آن اقتباس کرد. لئونارد هم همچون چندلر بسیار متوجه تغییرات اجتماعی بوده است. یک سال پس از فیلم موفق تارانتینو، سودربرگ به سراغ داستان خارج از دید او می‎رود و سعی بر اقتباسی وفادارانه داشته است.

 

جنیفر لوپز در «از چشم افتاده» 

 

در ارتباط با روابط ميان اجزاي درون متن‌ و نيز روابط آن با محيط و بافت بيرون، مخاطب، اجتماع، فرهنگ، و به طور كلي دنياي بيرون از متن، رويكردها و ديدگاه‌هاي مختلف، و همچنين دسته‌بندي‌هاي متفاوتي مطرح شده است. در لحن جاری شده در فیلم با اینکه مؤلفه‎های داستانی لئونارد کاملا قابل بازشناخت می‎باشد اما می‎خواهم اشاره کنم سودربرگ در این اقتباس همچون مریدی، لحن تارانتینو را استفاده کرده است. حضور جرج کلونی در نقش اصلی و ارائه همان بازی و دیالوگ‎های خیابانی به سبک از شام تا بام ساخته رابرت رودریگز و نوشته کوئنتین تارانتینو، حضور ساموئل ال جکسون با اسمی به نشانه انتقال تاریخی که یک انتقال از فیلم‎های تارانتینو را اشاره دارد و در اوج این‎ها نحوه کشته شدن مرد چاق به وسیله سهل انگاری در دویدن از پله‎ها کاملا تحت تأثیر لحن تارانتینویی است.

بینامتن که تمام متن را فرا می‎گیرد نمی‎تواند با خاستگاه متن اشتباه شود. کلیت تقلید، لحن تارانتینویی اثر و انگیزه مخاطب از پذیرش این خرده فرهنگ، ارجاع به فیلم بانی و کلاید ساخته آرتور پن به عنوان حدس مخاطب بر عاشق شدن و ادامه دزدی همه جزئی از متن محسوب می‎شوند. هر متنی یک بینامتن است؛ دیگر متن‎ها در سطوح متغیر و با شکل‎های کمابیش قابل شناسایی در آن حضور دارند. (متن‎های فرهنگ پیشین و متن‎های فرهنگ پیرامون) هر متنی یک بافت جدید از نقل‎قول‎های متحول شده است. دیالوگ‎های خیابانی یا به قول الا تیلور «اصطلاحات بچه دبیرستانی‎ها» در بافت نوشته‎های لئونارد به یک نحو است؛ در دستگاه تارانتینویی بافت جدیدی به خود می‎گیرد، که خود به گونه‎ای بدل می‎شود که سودربرگ از آن‎ها وام گرفته است. با این توضیحات امکان جداسازی بینامتن از متن وجود ندارد و این پیوستگی و در هم رفتگی تا آنجا پیش می‎رود که متن و بینامتن – از نظریات رولان بارت- یک هویت واحد پیدا می‎کنند. طبق این تفاسیر نمی‎توان این مؤلفه‎هایی که ارجاعات برون متنی و پیرامتنی دارند را از متن جدا کرد و اثر هویتی از تمام این متن‎ها در یک متن دارد.

نوع روایت فیلم از نقاط قوت اثر به شمار می‎رود. جک فولی (جورج کلونی) در ابتدا کراوات خود را به طرزی عجیب از دور یقه خود کنده و به خیابان پرت می‎کند. عنوان فیلم Out of Sight خودنمایی می‎کند. با توجه به ترجمه «خارج از دید» که برای این فیلم جا افتاده است ترجمه «از چشم افتاده» هم مناسب است. کراوات یک نشانه شمایلی از حفظ پرستیژ در جامعه غربی است. (کراوات به تنهایی کارکرد نشانه نماد را به دلیل دخیل بودن عنصر فرهنگی داراست اما در این فیلم انگاره‎ی مادی از مفاهیمی دیگر است) بالطبع خود احترام متقابل می‎آورد ولی جک دیگر از چشم افتاده و کراوات به کارش نمی‎آید. پس از تیتراژ با یک سطح دیگر روایت روبرو هستیم که جک به سراغ سرقت از بانک رفته و دستگیر می‎شود. در فصل بعدی با معرفی شخصیت‎های فیلم مواجه هستیم. اینکه فولی کیست و چگونه به بانک‎ها دستبرد می‎زند. البته سؤال‎هایی باقی می‎ماند که به مرور پاسخ داده می‎شود.

 

 

جورج کلونی در از چشم افتادهدر حین ارتباط برقرار کردن مخاطب با فولی، کارن سیسکو (جنیفر لوپز) هم معرفی می‎شود. نحوه معرفی شخصیت‎ او بسیار جالب است. کلانتر سیسکو در تولد دخترش کارن، هدیه‎ای به او می‎دهد. کارن: «باز هم یک دست کت و دامن شانل؟» کادو را باز می‎کند و از دیدن یک اسلحه «سیگ مدل 380» ذوق زده می‎شود. چنین سکانس کوتاهی به طرز قابل توجه‎ای رابطه کارن و پدرش و شخصیت او را معرفی می‎کند. اینکه کارن مانند هم‎جنسان خود از کت و دامن 900 دلاری خوشنود نمی‎شود. پدرش اینک علاقه او را نه تنها متوجه شده بلکه هضم کرده است. در آمریکا «سیگ مدل 380» مورد استقبال زنان در آن سال‎ها بوده است. پس کارن خلق و خوی زنانه خود را دارد و به همین خاطر حس زنانه‎اش گاه در کار بر او غلبه می‎کند.

 

جک از زندان فرار می‎کند. اکنون موضوع فرار و بی‎اعتبار شدن کارن در مقابله با او را شاهد هستیم. در سطح دوم روایت یک سطح دیگر باز می‎شود که فولی به کمک دوست نزدیکش چگونه در زندان نقشه دستبرد به گاوصندوق را طرح ریزی می‎کند. در سطح سوم مدام به سطح دوم که زمان حال است باز می‎گردیم و رابطه عشق جک و کارن و پیشبرد نقشه سرقت را شاهد هستیم. در این رفت و برگشت کارن عقیده دارد که جک می‎تواند زندگی خود را پاک کند. حال با یک فصل گذشته‎نگر بیرونی روبرو هستیم که ما را به خارج از سطح اول روایت پرتاب می‎کند. جایی که متوجه می‎شویم جک خود را برای یک زندگی باشرافت آماده می‎کرده است. اما او دیگر از چشم افتاده و به جک باسابقه کار قابل توجهی نمی‎دهند. جک کراوات خود را می‎کند و حلقه گمشده‎ ابتدا کامل می‎شود.

 

نحوه رفت و برگشت‎ها و کنار هم قرار گرفتن این ساخت‎ها فرم قابل توجهی را به وجود آورده است. قرار گیری سطوح روایتی که لایه‎های درونی به یک سطح اصلی بازمی‎گردند سبب انسجام داستانی در اقتباس اسکات فرانک از کتاب شده است. در انتها جک دوباره دستگیر می‎شود. این‎بار برای اصلاح شدن باید در سیر تاریخی -زندانی مجاور او هجری هنری (ساموئل ال جکسون) نام دارد- قرار بگیرد و کارن به عنوان یک عاشق دلسوز همراهیش می‎کند تا این راه دور طی شود.

 

 

 منبع: ماهنامه صنعت سینما

 

 

درباره نویسنده :
دکتر مجید رحیمی جعفری

سوابق تحصیلی: دکتری تئاتر دانشگاه تهران – کارشناس ارشد ادبیات نمایشی با پایان‎نامه بررسی روابط بینامتنی در سینمای ایران (1390-1370) – مهندس تکنولوژی نساجی با پایان‎نامه تأثیر مُد در طراحی ماشین آلات.

 

عرصه فعالیت: مدیرمسئول مجموعة هنری آکادمی هنر / مدرس مقطع کارشناسی ارشد رشته های پژوهش هنر، ارتباط تصویری و تصویرسازی؛ مقطع کارشناسی طراحی لباس / طراح دو دوره سوالات کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد در رشته‌های طراحی لباس، ارتباط تصویری و تصویرسازی / منتقد و پژوهشگر هنر / تهیه کننده تئاتر / نمایشنامه و فیلمنامه‎نویس / عضو سابق  گروه پژوهشی نشانه‎شناسی هنر خانة هنرمندان ایران / دبیر اجرایی چندین همایش‎ علمی / همکاری با نشریات علمی-پژوهشی (همکاری در مقام داور فصلنامه جستارهای زبانی دانشگاه تربیت مدرس، روایت شناسی انجمن علمی نقد ادبی ایران) و تخصصی (از جمله فارابی و صنعت سینما)


نظریه ها: نظریه بیناجسمی / تئوریزه کردن نظریه بینارسانه در سال 1390 /  همکاری با دکتر حمیدرضا شعیری در تئوریزه کردن نظریه ناسرگی 1389

 

زمینه پژوهش: نشانه شناسی گفتمانی / بینامتنیت / نقد ادبی / جلوه‎های نمایشی / سینمای آمریکا / فشن آرت / ژانر / سینمای گرایندهاوس / ارتباط تصویری