دریچه / تحلیلی بر عنوان‎بندی «برخورد خیلی نزدیک»

 

 
فیلم برخورد خیلی نزدیک را در ماهنامه «فیلم‎‎نگار»، «صنعت سینما» و کتاب فیلمنامه فیلم برخورد خیلی نزدیک از زوایای مختلف مورد بررسی قرار داده‎ام. در این نوشته قصد تکرار مکررات نداشته و تنها به عنوان‎بندی آغازین برخورد خیلی نزدیک خواهم پرداخت.[1] در عنوان‎بندی فیلم نزدیک‎ترین رابطه بین دو زبان کلامی و زبان تصویری ایجاد می‎شود. عنوان‎بندی فیلم می‎تواند جهانی جزء از جهان کل فیلم ارائه دهد. در فیلم‎های مختلف بارها شاهد این قضیه هستیم که عنوان‎بندی جذابی در نظر گرفته شده که به هیچ وجه سنخیتی با فضای فیلم نخواهد داشت.

 

برخورد خیلی نزدیک 

 

عنوان‎بندی آغازین فیلم از اهمیت خاصی در سینما برخوردار است که شاید کمتر مورد توجه قرار گیرد و با بی‎سلیقگی از کنار آن عبور کنیم. اگر یادمان باشد الوی در آنی هال در تماشای فیلمی از برگمان می‎گوید: «همیشه فیلم‎ها را از اولین تا آخرین نما تماشا می‎کند و به دیدن فیلمی که عنوان‎بندی‎اش گذشته باشد نمی‎رود.» عنوان‎بندی آغازین اهمیت بسیاری به عنوان دریچه ورودی مواجهه فکری و عاطفی مخاطب با جهان متن خواهد داشت. بارها هنگام گذر از فروشگاه‎های فیلم متوجه انتخاب مشتری‎ها از کاور فیلم شده‎ام یا قطعا برخی از ما هنگام خرید کتاب حتما فهرست یا چکیده آن را مطالعه می‎کنیم، پس با توجه به توضیحات فوق حس می‎کنم ضرورت عنوان‎بندی آغازین از اهمیت خاصی برخوردار است و بر این اساس می‎توانیم به سراغ بدنه اصلی مقاله گام برداریم.

 

هدف و روش تحقیق: هدف از این بررسی، نقش یا کارکرد نشانه‎ای عنوان‎بندی آغازین فیلم برخورد خیلی نزدیک می‎باشد. برای بررسی ساختار عنوان‎بندی آغازین، رابطه و مناسبات دلالتی آن را با متن اصلی بر اساس نظریات ساختگرایان خصوصا ژرار ژنت تحلیل خواهیم کرد.

 

برای مباحث آموزشی که جزء رسالات سایت «آکادمی هنر» هم می‎باشد ابتدا انواع عنوان‎بندی را دسته بندی می‎کنیم:

 

1-      بدون عنوان‎بندی: برخی از فیلم‎ها بدون داشتن عنوان‎بندی و فقط با نام کمپانی یا کارگردان آغاز می‎گردند. (مانند مورد عجیب بنجامین باتون)

 

2-      یک عنوان: تنها نام فیلم بر پرده نمایش به عنوان عنوان‎بندی مشخص می‎شود. (مانند قوی سیاه)

 

3-      عنوان‎بندی کوتاه: عنوان‎بندی در حد چند اسم که اغلب در فیلم‎های مستقل دیده می‎شود (مانند ولنتاین آبی)

 

4-      عنوان‎بندی کلاسیک: عناوین تنها بر روی یک صفحه سیاه نمایش داده می‎شد

 

5-      عنوان‎بندی سرد: اغلب فیلم‎های معاصر ابتدا مخاطب را وارد ماجرا کرده و سپس عنوان‎بندی نمایان می‎شود.

 

6-      عناوینی که بر روی فیلم نقش می‎بندند: در اغلب فیلم‎ها خصوصا سینمای کشور خودمان شاهد چنین امری هستیم

 

7-      عنوان‎بندی ثابت بر روی یک پلان: گاه به جای صفحه‎ای سیاه در زیر عناوین، پلانی نشان داده می‎شود، عناوین بر روی آن نقش می‎بندند و به یکباره فیلم از همان پلان آغاز می‎گردد. (مانند کپی برابر اصل ساخته عباس کیارستمی)

 

8-      عناوین آغشته به تصاویر: به طرق مختلف با توجه به ضرباهنگ فیلم عناوین به صورت نمای اینسرت لابلای تصاویر قرار می‎گیرد.

 

9-      عناوین فیلم‎هایی که از هنرهای دیگر وام گرفته اند  که می‎تواند از جنس بینارسانه –صداها ساخته فرزاد موتمن-، بیناژانریت –شش نفر زیر باران ساخته علی عطشانی- یا هر فیلم، کارتون، نقاشی، عکس یا متن دیگری باشد. مانند فیلم‎هایی که از کامیک استریپ‎ها اقتباس می‎شوند. (روح ساخته فرانک میلر و اردنگی ساخته متئو وان)

 

حال با این دسته بندی می‎توان نوع عنوان‎بندی برخورد خیلی نزدیک را مشخص کنیم. عنوان­بندی برخورد خیلی نزدیک از نوع عنوان‎بندی سرد می‎باشد. ابتدا رخدادی را به تصویر می‎کشد که ناشی از تصادف نرگس و ناهید دو شخصیت اصلی فیلم می‎باشند. فیلمساز  با دلالت‎پردازی عنوان‎بندی نمی‎خواهد پیش‎فرض قضاوتی را به مخاطب خود بدهد بلکه با یک نمای عمومی از شهر و سپس صحنه‎ای از تصادف جرقه متن را زده است. در صحنه آغازین هر چهار شخصیت اصلی داستان که رابطه آن‎ها به سمت یک رابطه مربع شکل می‎رود حضور دارند. عنوان‎بندی فیلم پس از صحنه‎ای از مسعود، کاوه و عروسک دوقلو آغاز می‎گردد. صحنه آغازین سکانسی پس از شکل گرفتن خط اصلی روایت است. پس ماجرای اصلی شکل گرفته و ما به یکباره با یک صحنه تصادف و حضور پلیس مواجه می‎شویم. در اولین تلقی برای ما خصوصیات ژانری و حتی روابط شخصیت‎ها، بازنمایی می‎شود.

 

عنوان‎بندی از یک لحاظ پیش‎فرض‎های شکل گرفته مخاطب از صحنه‎های آغازین را سست کرده و از سویی دیگر کارکرد پیرامتنی برای کلیت متن خواهد داشت. ژنت پیرامتن را به عنوان یک «متن تعین ناپذیر» یا «آن ناحیه ابهام» در نظر می‎گیرد.[2] در برخورد خیلی نزدیک با حال و هوایی معمایی، صحنه تصادف و حضور پلیس روبرو بوده‎ایم. به یکباره از رابطه حسی-ادراکی دو عروسک به صورت استعاری استفاده می‎شود و موزیکی فانتزی با فونتی نامتناسب صحنه آغازین مشاهده می‎شود. این بدان معنی است که مؤلف از نوع قلم حروف و موسیقی ابزاری برای همان ناحیه ابهام که پیرامتنی از کل فیلم می‎باشد استفاده کند. موسیقی، نوع قلم و عنوان اصلی فیلم صحنه آغازین را پس می‎زند. فیلمی که تلقی ابتدایی بر معمایی یا پلیسی بودن آن است به یکباره مایه‎هایی از فانتزی به خود می‎گیرد. اسامی بازیگران دو به دو به یکدیگر برخورد می‎کنند و باز هم پنداری دیگر را ایجاد می‎کنند، اینکه با چه فیلمی روبرو هستیم. فیلم از تمهید تعلیق در درون متن خود به خوبی بهره برده است و عنوان‎بندی خود بدل به یک تمهید تعلیق از تشخیص نوع فیلم خواهد شد. اینکه مخاطب لحظات عاطفی، کمدی و فانتزی یک درام معمایی را بپذیرد.

 

عنوان‎بندی معمولا چه زمانی بر صفحه نمایش پرده نقره‎ای دیده می‎شود. زمانی که مخاطب با کناردستی خود همچنان در حال صحبت است؟ زمانی که چراغ‎ها روشن‎ است و هنوز جای خود را در روی صندلی‎ها پیدا نکرده است؟ عنوان‎بندی آغازین باید کارکردی داشته باشد که مخاطب را در نقاط گذار بیرون و درون متن قرار دهد. همانطور که ژنت عقیده دارد: «از یک سو به درون یا متن داستانی حرکت کند و از سویی دیگر به بیرون یا گفتمان جهان درباره‎ی متن.» (همان)  سرگرد گرامی افسر بازبین پرونده تصادف در ابتدا پیامی به مخاطب در مورد هدایت زندگی می‎دهد. پیامی که مخاطب را ارجاع به جهان بیرونی متن و زندگی خود می‎دهد از سویی دیگر او از مخاطب می‎خواهد با داستانی همراه باشد که قرار بر روایت آن در همین راستا است. روایتی که به صحنه تصادف و عنوان‎بندی برای گذار مخاطب از این دو جهان از گفتمانی دوپهلو با وجه فرازبانی ختم می‎شود.

 

نوع برخورد اسم‎ها به یکدیگر و حالت قرارگیری آن‎ها به نوعی اصل عدم قطعیت را تداعی می‎کند. اینکه حقیقت نهایی هیچ چیز قابل ادراک نیست و هیچ‎کس ذره‎ای به کمال راه نمی‎یابد.[3] این تلقی همان بازی و تعلیق با پیش‎فرض‎های ما است. همه ما بدون پیش‎انگاشت‎های خود با هیچ مسئله‎ای مواجه نمی‎شویم.[4] این پیش‎فرض‎های ما می‎باشد که می‎تواند در تأویل ما نقش اساسی بازی کند. سست ساختن پندار ما از ژانر با موسیقی و نوع قلم نوشته‎ها که در فوق شرح آن رفت در کنار متنی قرار می‎گیرد که در پس عنوان‎بندی خواهد آمد و آن چیزی جز روابط شخصیت‎های داستان نمی‎باشد. تلقی ما از رابطه‎ای که بین مسعود و ناهید شکل می‎گیرد. رابطه‎ای عاشقانه بین این دو نفر حاصل می‎شود یا تنها مسعود خواهان بازی‎ای برای ارضای خود بوده است. نرگس قصد کشتن دوستش را داشته یا قرص‎هایی که ناهید مصرف کرده سبب برخورد شده است. این پاسخ‎هایی است که در جهان خارج از متن در انگاره‎های ما شکل می‎گیرند. هیچ چیز به سمت غایت خود نمی‎رود بلکه پایه‎های آن سست است. با وجود برقراری رابطه مجدد نرگس و مسعود آن زندگی شرایط عاشقانه گذشته را نخواهد داشت.

 

در انتهای تحلیل عنوان‎بندی، جای دارد که به «عنوان فیلم» به مثابه خرده رمزی از متن عنوان‎بندی و متن اصلی بپردازیم. عنوان فیلم «برخورد خیلی نزدیک» است. ابتدا «برخورد نزدیک» بر روی صفحه نمایش داده می‎شود سپس با باز شدن یک آکلاد واژه «خیلی» به آن اضافه خواهد شد. نوع قرارگیری این عنوان هم حکم بر عدم قطعیت و هم به نوع ساختار عنوان‎بندی برمی‎گردد. فیلم با برخورد دو اتومبیل آغاز و در نهایت با برخورد دو اتومبیل دیگر پایان می‎یابد. برخوردها و روابط گاه از نزدیک بودن هم پیشی می‎گیرد. برخورد نزدیک دو اتومبیل در کنار رابطه خیلی نزدیک نرگس و ناهید می‎باشد که نمود آن در یک عروسک دوقلو است که عنوان‎بندی از آن آغاز می‎گردد. شهرآورد قرمز و آبی پایتخت خود برخورد نزدیکی است که در پس­زمینه آن دست گروهبان قزل­ایاق با شیر قرمز رنگ آب می‎سوزد. پس نزدیک بودن از پس حوادث می­آید و به همین دلیل­ بعدا و در یک آکلاد اضافه می­گردد. ماواقع هم در کل در بین دو نقطه برخورد و در داستانی از نقل سرگرد می­گذرد که کارکرد این عنوان بیشتر خودنمایی می­کند. در نتیجه عنوان­بندی برخورد خیلی نزدیک به عنوان پیش­متن وابسته و مستقل از پیش­متن خود ویژگی خودواساز متن را به حرکت وامی­دارد. این عنوان­بندی سرد هم قابلیت دلالت­پردازی متن را به چالش می­کشد هم قدرت تأویل آن را گسترش می­دهد.

 

 

 

 

 


[1] فیلم برخورد خیلی نزدیک دارای یکی از بهترین فیلمنامه‎های سینمای ایران است که در حال حاضر بر پرده سینماهای تهران می‎باشد و اقشار مختلف دانشجویان هنر از این فیلم استقبال کرده‎اند. برای خواندن نقد اصلی بنده در مورد این فیلم لطفا کتاب فیلمنامه را که تا پایان سال 89 از نشر دامون منتشر خواهد شد بخوانید.

[2] Genette, Gerard (1997): Paratexts: Paratexts, Threshold of Interpretation, Trans: Jane E.Lewin, Foreward by Richard Machasey. Cambridge University Press

[3] از نظریات هربرت اسپنسر در کتاب اصول اولیه. (نظریه اصل عدم قطعیت در فیزیک کاربرد بسیاری یافت و توسط ورنر هایزنبرگ پدر فیزیک کوانتوم تبیین یافت.)

[4] از نظریات گاد آمر در مبحث افق‎های تعبیری در علم هرمنوتیک

 

 

درباره نویسنده :
دکتر مجید رحیمی جعفری

سوابق تحصیلی: دکتری تئاتر دانشگاه تهران – کارشناس ارشد ادبیات نمایشی با پایان‎نامه بررسی روابط بینامتنی در سینمای ایران (1390-1370) – مهندس تکنولوژی نساجی با پایان‎نامه تأثیر مُد در طراحی ماشین آلات.

 

عرصه فعالیت: مدیرمسئول مجموعة هنری آکادمی هنر / مدرس مقطع کارشناسی ارشد رشته های پژوهش هنر، ارتباط تصویری و تصویرسازی؛ مقطع کارشناسی طراحی لباس / طراح دو دوره سوالات کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد در رشته‌های طراحی لباس، ارتباط تصویری و تصویرسازی / منتقد و پژوهشگر هنر / تهیه کننده تئاتر / نمایشنامه و فیلمنامه‎نویس / عضو سابق  گروه پژوهشی نشانه‎شناسی هنر خانة هنرمندان ایران / دبیر اجرایی چندین همایش‎ علمی / همکاری با نشریات علمی-پژوهشی (همکاری در مقام داور فصلنامه جستارهای زبانی دانشگاه تربیت مدرس، روایت شناسی انجمن علمی نقد ادبی ایران) و تخصصی (از جمله فارابی و صنعت سینما)


نظریه ها: نظریه بیناجسمی / تئوریزه کردن نظریه بینارسانه در سال 1390 /  همکاری با دکتر حمیدرضا شعیری در تئوریزه کردن نظریه ناسرگی 1389

 

زمینه پژوهش: نشانه شناسی گفتمانی / بینامتنیت / نقد ادبی / جلوه‎های نمایشی / سینمای آمریکا / فشن آرت / ژانر / سینمای گرایندهاوس / ارتباط تصویری