تحلیل و بررسی نمایشنامه "ملکه زیبایی لی نین": رویکرد نئومارکسیستی

 

ملکه زیبایی لی نین

لویی آلتوسر: «ایدئولوژی رابطه خیالی افراد با شرایط واقعی را بازنمایی می­کند.»

کل اثر در مکانی سربسته (درون خانه) می‌گذرد. از اتفاقاتی که در خانه می‌گذرد می‌توان به روابط و شکل دنیایی که در بیرون وجود دارد پی برد. برای تحلیل اثر می­توان به رابطه درون خانه و بیرون از خانه پرداخت. با کمی اغماض می‌توان درون خانه را "روساخت" و بیرون خانه را "زیرساخت" در نظر گرفت؛ زیرساخت (شرایط اقتصادی بیرون) و رابطه آن با شکل­گیری روساخت (روابط درونی خانه). البته در این نوشته، تاثیر و رابطه زیرساخت و روساخت دترمنیستی یا جبرگرایانه نیست، یعنی همان چیزی که مدنظر مارکسیست­های ارتدوکس است، بلکه همسو با تبیینی که آدرنو و بنیامین از مارکسیسم دارند رابطه روساخت و زیرساخت به شکلی اکسپرسیو یا بیانگرایانه بررسی می‌شود؛ دیدگاهی که قائل به رابطه­ای جبری و تعیین کننده‌گی مطلق بین روساخت و زیرساخت نیست. بر خلاف مارکسیست‌های ارتدوکسی که برای نقد اثر ابتدا به سراغ تحلیل شیوه‌های تولید (زیرساخت اثر) می‌روند، مطابق با تبیین آدرنو و بنیامین از مارکسیسم برای تحلیل اثر می‌توان از روساخت اثر (اتفاقات که در خانه می‌افتد) شروع کرده و به شناخت زیرساخت (مناسبات و شیوه‌های تولید) ­رسید.

 

از نظر ماشری (منتقد صاحب نام مارکسیست) یک متن هم حامل تناقضات ایدئولوژیک است و هم می­تواند آشکارکننده آن‌ها باشد. اصلی‌ترین روابطی که منجر به شکل‌گیری اتفاقات درون خانه می‌شود رابطه مورین با مگ (مادر) و رابطه مورین با پاتو است. ظاهرا، نقشی که از مورین انتظار می‌رود تا در ارتباط با مگ و پاتو بپذیرد، نقش ایدئولوژیک شده فرزند فداکار و همسر وفادار است. به اعتبار لکان فرآیندهایی راکه در خلال رشد پشت سر می‌گذاریم، سبب می­شوند که برای همیشه ناکامل باقی بمانیم. پس از آگاهی یافتن از این فقدان عمیق، ایدئولوژی را جانشین آن می­کنیم تا بلکه کمبودی احساس نکنیم زیرا ایدئولوژی پیوسته ما را به عنوان سوژه‌هایی متعین مورد مخاطب قرار می­دهد. ایدئولوژی ما را در نقش‌های اجتماعی متفاوتی که بر عهده داریم، یا آن‌گونه که آلتوسر می‌گوید در "موقعیت‌های سوژه‌ای" متفاوتی که اشغال می‌کنیم مورد خطاب قرار می‌دهد. برای مثال، ایدئولوژی می‌تواند یک زن واحد را در نقش مادر، همسر، و به مانند این مخاطب قرار دهد.

 

برای مورین دو نقش کاملا ایدئولوژیک شده وجود دارد؛ نقش همسر وفادار و فرزند فداکار؛ این ایدئولوژی، یک زن واحد را در نقش همسر و فرزندی که از والدین خود باید مراقبت کند، مورد مخاطب قرار می‌دهد. این موقعیت‌های سوژه برای همه از جمله مورین آشنا هستند زیرا آن را بخشی از دانسته‌های پیشین خود می‌دانند، در حالی­که ایدئولوژی این موقعیت را به وجود آورده است. ایدئولوژیِ همسر وفادار- فرزند فداکار در این اثر سعی دارد مورین را متقاعد کند که کامل و حقیقی است، همان سوژه متعینی است که می‌خواست باشد. مورین را وامی­دارد این نقشها را طبیعی شده بپندارد، اما اثر یک­بار با استفاده از فرم روایتی­ِ راوی اغفالگر و یک­بار نیز با استفاده از وجهی پنهانی در شخصیت مورین، به دو شکل که این دو شکل بسیار نزدیک و مرتبط با هم هستند، این ایدئولوژی را به چالش می‌کشد؛ در مورد اول، استفاده از فرم روایتی­ِ روای اغفالگر منجر می­شود که مورین پیشبینی­ناپذیر باشد؛ عملکردهای او بیش از آن که بخواهد از منطقِ بیرونیِ قابلِ پیشبینی (ایدئولوژیِ همسر وفادار و فرزند فداکار) پیروی کند ناشی از روان پیچیده درونی و چند تکه اوست. مورین، راوی اغفالگر است؛ حتی در صحنه هشتم که تک­گویی مورین این ذهنیت را به‌و­جود می‌آورد که او قاتل مادرش است، چندان قابل اعتماد نیست، چراکه علاوه بر غیر قابل اعتماد بودن مورین، اگر واقعا قتلی اتفاق افتاده بود در صحنه نهم پلیس باید حضوری پر رنگ­تر می‌داشت؛ و قضیه  قتل نباید "با صدتا بازپرسی احمقانه که هیچ­چیز را هم ثابت نکرد" (به گفته مورین) به پایان می­ رسید.

 

علاوه بر مورد بالا غیرقابل اعتماد بودن راوی، در روایتش از خداحافظی­ با پاتو که در ایستگاه قطار اتفاق افتاده کاملا نمایان است چراکه در آن منطقه اصلا ایستگاه قطاری وجود ندارد. غیرقابل اعتماد بودن راوی ناشی از روان چند تکه اوست (در حالت عادی نیز سایک زنانه روان و سیال است و پایدار نیست). روان چند تکه مورین باعث شده است که در مقابل ایدئولوژی ایستادگی کند؛ ایدئولوژیِ همسر وفادار بودن ( در اینجا شریکی برای پاتو) و فرزندی فداکار برای مادر (مراقبت او از مگ). فرم روایت اغفالگرانه مورین که ناشی از روان چند تکه او می­باشد درنهایت هیچ­کدام از نقش‌های ایدئولوژیک شده (فرزند فداکار و همسر وفادار) را به شکل کامل و درست نمی‌پذیرد.  

 

ملکه زیبایی لی نین

 

مورد دومی که این ایدئولوژی را به چالش می‌کشد، وجهی پنهانی در شخصیت مورین است. این وجه که به شکل آشکار در اثر از آن ردی نیست مربوط به تمایلات جنسی مورین است. مورین با این‌که از مگ متنفر است تا هنگام فوت مگ از او مراقبت می­کند (غیر منطقی است که مگ به قتل رسیده باشد و مورین هم‌چنان آزاد باشد، مگ به شکلی طبیعی فوت کرده است و مورین به مانند صحنه خداحافظی با پاتو، توهم به قتل رساندن مادرش را دارد، جالب است که هر دو اتفاق یعنی هم تعریف کردن صحنه خداحافظی با پاتو و هم مرگ مگ در یک صحنه-صحنه هشتم- است که شکل می‌گیرد و به نظر می­رسد اگر بخش اول صحنه هشتم که مورین صحنه خداحافظی با پاتو را شرح می‌دهد، یک توهم است پس باید در ادامه روند منطقی این صحنه، مرگ مگ هم که بر اساس شرح مورین یک قتل است، توهمی ناشی از روان ازهم گسیخته مورین باشد). چرا مورین برخلاف دو خواهر دیگرش همچنان کنار مادر می‌ماند؟ آیا واقعا مگ آن‌قدر قدرتمند است که او را به شکلی اسیر کرده است؟ یا مورین با اراده خودش و به خاطر لذت بردن از آزار مگ است که هم‌چنان مگ را ترک نکرده است؟ یا اینکه احتمال سومی هم وجود دارد: آیا مورین دارای تمایلات همجنس­خواهانه است؟ مورین، در جامعه­ای که رابطه طبیعی و درست، دگرجنس­خواهی است (حتی در خانه آن‌‌ها که مرد وجود ندارد حضور دو عکس مردانه نشانی است از اهمیت روابط دگرجنس‌خواهانه که در مگ و مورین نهادیه شده) تمایلات‌اش را درون خودش سرکوب کرده. سرکوبی که البته در چند جا نمی‌تواند مانع از بروز میل همجنس‌خواهانه او شود:

از جمله، برخورد مورین با زن سیاه­پوست، مورین درباره او می­گوید: «صورت گرد و گنده­ای داشت، با یه لبخند محشر». وقتی اون برگشت، بعد از اون حالم خراب شد. در زبان اصلی متن، شکل دو جمله ابتدایی به این صورت است:

This big face she had. This big oul smile.

کلمه oul که در فارسی "محشر" ترجمه شده، به تنهایی، چندان این میل مورین را نمایان نمی‌کند، بلکه بیانگر این جنبه از شخصیت مورین است که هنگامی که در کنار زن سیاه­پوست بوده است، احساس آرامش می­کرده، اما جمله آخر که مورین اشاره می­کند بعد از رفتن زن سیاه­پوست حالش خراب شده است، نشانه آشکارتری است از میل هم­جنس­خواهانه مورین (خود مورین هم در نوعی سردرگمی جنسی است و هنوز کاملا نمی‌تواند این میل درونی خود را بپذیرد).  مورد دیگر عدم برقراری رابطه جنسی با پاتو است، به نظر می‌رسد اینکه پاتو مست بوده یا مورین علت مناسبی برای عدم برقراری رابطه جنسی نیست و باید دلیل محکم‌تری برای عدم این ارتباط وجود داشته باشد و این دلیل می­تواند عدم تمایل مورین به جنس مخالف و میل هم‌جنس‌خواهانه او باشد. حتی تمایل او به حفظ انبر (نمادی از مردانه­ گی) و در مقابل انبر، تمایلش به نگه داشتن توپ رِی (نمادی از زنانه‌گی) هم نشانی از سردگمی جنسی او است. و دست آخر هم اینکه او تا هنگام فوت مگ کنار او می‌ماند، نشانی از تمایل او به هم‌جنس است و به این علت خانه مادری را ترک نمی‌کند که جامعه بیرون، ایدئولوژی سرکوب‌گر دگرجنس‌خواهی را در او نهادینه کرده و احتمالا اگر مورین بخواهد تخطی کند به شدت مجازات می‌شود. حال اگر احساس آرامشی را که مورین در کنار زن سیاه‌پوست داشته در کنار رابطه­اش با مگ و پاتو قرار دهیم، تمایل هم­جنس­خواهانه مورین آشکارتر می شود.  

 

مورین با توجه به میل هم‌جنس‌خواهانه­اش، ایدئولوژیِ همسر وفادار- فرزند فداکار را به چالش می­کشد. در عین حال، این ایدئولوژی آن‌چنان قدرتمند است که تاوان پس زدن آن منجر به شکل­گیری رابطه­ای تنفرآمیز با مادر و اعمال خشونت بر علیه مادر می‌شود. تمامی اتفاقات از جمله چالش با ایدئولوژیِ همسر وفادار- فرزند فداکار و  هم‌چنین تاوان چالش با این ایدئولوژی درون خانه اتفاق می‌افتند. تنها صحنه بیرون از خانه، صحنه پنجم است که پاتو در یک تک‌گویی نام ه­ای را که در انگلستان برای مورین می‌نویسد می‌خواند. بیشتر این تک‌گویی پاتو نیز به رابطه­ اش با مورین و اتفاقاتی که آن شب در خانه مورین بر آنها گذشت مربوط می‌شود.

 

حال می‌توان از روساخت (روابط درون خانه) به شناختی از زیر ساخت (روابط بیرون از خانه) دست یافت. اتفاقات درون خانه بازنمایی کننده شرایط و محیط بیرون از خانه است؛ محیط، خشونت، مناسبات اقتصادی و شیوه‌های تولیدی که گفتار و رفتار مگ و مورین نسبت به یکدیگر در درون‌خانه بازتابی است از آن. محیط بیرون، که به چالش کشیدن ایدئولوژی‌های تثبیت شده خود را به آسانی برنمی‌تابد و در مقابلش به سختی انتقام می‌گیرد.       ­

 

 

 

 

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر