صورتک‌هایی بی‌رنگ / نگاهی به فیلم «آرایش غلیظ»

آرایش غلیظ - حامد بهداد و طناز طباطبایی 

آرایش غلیظ، سومین ساخته‌ی بلند حمید نعمت الله و دومین فیلمی است که هادی مقدم‌دوست در مقام فیلمنامه‌نویس با او همکاری دارد. البته تله فیلم و سریال وضعیت سفید در این ارتباط در مقوله‌ای جداگانه‌ای قرار می‌گیرد. اگر فیلم بوتیک را که به تنهایی توسط نعمت الله نگاشته شده و ساختار و رویکرد متمایزی نسبت به بقیه آثار مشترک دارد، فاکتور بگیریم، آرایش غلیظ مولفه‌های مشترکی با دیگر همکاری‌های آنان داشته که سر به مهر، ساخته‌ی مقدم دوست نیز از آن جمله است.

 

اشتراک آرایش غلیظ با بی پولی در فضاسازی نگاهی دو سویه از درون‌گاه و برون‌گاه شخصیت‌هایی است که آن‌چه وانمود می‌کنند، دایره‌ای مجزا از نقطه‌های حقیقی وجودشان دارد و این مغایرت در نگاه. مخاطب آگاه به این جایگاه در عین تلخی، تولید حسی همدلانه نیز می‌نماید. اگرچه کاراکترهای بی‌پولی در تقدیری ناخواسته به نمایشی دروغین از خود می‌رسند و شخصیت‌های آرایش غلیظ در دنیایی توهم‌زا دست به گزینش مسیری بی‌بازگشت می نهند. از طرفی حس نشسته در پشیمانی و غفلتِ فیلم سر به مهر در برخی کاراکترهای فیلم آرایش غلیظ و با رنگی برجسته نزد کاراکتر برقی (با بازی علی عمرانی) به چشم می‌خورد که اگر صبای آن فیلم به توبه از تمسخرِهمکلاسی‌اش در نماز خواندن رسیده و در مقابل به رنجی از انتخابی بی واهمه می‌رسد، در این جا نیز کاراکتر برقی به پریشان احوالی از برق گرفتگی ناشی از گناه چشم چرانی و دور شدن از دستی همراه، دچار می‌گردد.

 

فیلم آرایش غلیظ علی‌رغم ساختی خوش دست که با استفاده از مولفه‌های جذب مخاطب از انتخاب بازیگر تا نوع موسیقی پرشتاب و نیز نماهایی کوتاه و نوع تدوینی با ضرباهنگ سریع رخ داده، اما در پیمایش مسیر شخصیت‌ها و چینش رخدادهایی با منطقی باورپذیر، نتوانسته به شایستگی عمل نماید.

 

آرایش غلیظانتخاب کاراکترهای بسیار، بدون دستیابی به شناسه هایی قابل پذیرش و رها نمودن اتفاقات در دل سرخوشی‌هایی نمایشی، راهی به گریزگاه اثری هنری ندارد و اگر تنها لذت‌های آنی نزد مخاطب، ملاک سازنده باشد، آن‌گاه کاراکتری بی‌نشان به نام برقی خلق می‌شود که با حالتی مضحکانه به سر و صورت خود بزند و با فریادی کودکانه به "غلط کردم" بیفتد. هم‌چنین تلفیق دنیای رئالی که در بطن داستان وجود دارد، با فضای فانتزی برخی سکانس‌ها نیاز به خلاقیت‌های بیشتری است تا این تناسب به خوبی یکدیگر را جذب نموده و به نظم سازمان‌دهی شده در محصول نهایی دست یابند. امری که در فیلم به ذراتی مجزا بدل شده و در قاعده‌ای بی‌ردیف ارائه می‌گردد. آن‌جا که در قلب عاشقانه‌های "لادن (با بازی طناز طباطبایی) به پرتابی از برق گرفتگی مسعود (با بازی حامد بهداد) می‌رسیم و از بندرگاه قشم به سیرکی از آدم "شُشی و آتش بازی" راه می یابیم.

 

به نظر می‌رسد که سازندگان اثر در نمایش درگیرانه‌ای از دنیای خوشی با واقعیت بیرونی به دنبال دست‌یابی به فیلمی ایرانی از مدل برادران کوئن بوده که این تلاش حتی در انتخاب تضادی از موسیقی مدرن در کنار نوایی سنتی نیز به عرصه می‌آید؛ اما این تلاش رخ داده به جز تازگی در فرم روایتِ آن در آثار داخلی، نتیجه‌ای ثمربخش نداشته است. برادرانِ خلاق کوئن چنان در تطابق شرایط وارونه، دست به ترسیم جزئیاتی هدفمند می‌زنند که تابلوی نهایی اثر را با همه‌ی رنگ‌های خارج از واقعیت می‌توان پذیرفت.

 

حضور و جایگاه کاراکتر برقی هم‌چون سازی ناکوک از ارکستر فیلم، به واقع چیزی جز هدر دادن یک ایده‌ی مناسب نمی‌تواند باشد. کاراکتری که قابلیت رسیدن به فضا و فیلمی متفاوت را دارد و در آرایش غلیظ هم‌چون برده‌ای در خدمت عوامل و شاید خنده تماشاگر و نامناسب‌تر آن که در جهت القای پیامی اخلاقی به خدمت درآمده است.

 

فیلم آرایش غلیظ که براساس ناملایماتِ اخلاقی روزگاری چنین ملتهب می‌توانست به اثری گویا و ساخته‌ای ماندگار در روایت‌پردازی دست یابد، در آتشی از کاراکترهای متعدد که ندامت در پیشانی آن‌ها به رنگی غلظت یافته در جهت رساندن پیامی آرایش یافته است، می‌سوزد. آرایشی ناموزون بر صورتی مجهول از واقعیت‌های دراماتیزه‌ی متن، چنان که براساس نگاهی رئالیته در فیلمی که می‌خواهد هم حادثه محور بوده و هم به مبنایی از شخصیت‌های به بن‌بست رسیده دست یابد، نه می‌تواند به بطنِ منطق رخدادها درآید و نه توان رسیدن به پایه‌ای از چرایی نگون بختی کاراکترهای متعدد خود دارد. چنان که تنها از زبان شخصیت‌های دیگر و در قالب یک جمله‌ی قصار، به راز فریب‌کاری مسعود و نئشگی دکتر و سادگی لادن و آنتن بودنِ هومن می‌رسیم و با چشم‌بندی، از حقیقت چشم چرانی به دور می‌افتیم.

 

با همه نقص‌های نشسته در پرداخت فیلمنامه‌ی فیلم، آرایش غلیظ در ارایه تصویری متفاوت از فرم روایتی متمایز در سینمای ایران، بالقوه قابل رصدیابی است اگرچه به اثری بالفعل از آن چه لیاقت نویسندگان مستعد آن است، نرسیده است.

 

 

 

 

درباره نویسنده :
مرتضی اسماعیل دوست
نام نویسنده: مرتضی اسماعیل دوست

فعالیت‌های مطبوعاتی در رسانه‌های مختلف

فعالیت‌های هنری: ساخت فیلم کوتاه، نگارش فیلمنامه و داستان