«امروزِ» سینمای ایران / نگاهی از جاناتان روزنبام

 

امروز رضا میرکریمی

بررسی سینمای ایران، حتی سینمای معاصر آن، گاه می‌تواند مسئولیتی خطیر باشد. بخشی از آن به دلیل این است که اسامی و حتی عنوان برخی فیلم‌ها می‌تواند به چند طریق بر زبان جاری شود. من در مورد اولین اثر سیدرضا میرکریمی، کودک و سرباز (2000)، تأمل بسیاری کردم تا توانستم آن را در لیست هزار فیلم مورد علاقه‌ام جای دهم. فرد کامپی‌یر نیز پس از تأمل کافی در مورد دومین اثر او یعنی زیر نور ماه (2001)، مقاله‌ای با نام «نسخه‌ای پویا از اسلام که در آن نیکی و عدالت از پایبندی سفت و سخت به قوانین، اهمیت بیشتری دارد» برای خوانندگان شیکاگو نوشت. من آخرین کار او، امروز، را دیدم. فیلمی که نماینده‌ی رسمی ایران برای جوایز آکادمی بود. واضح است که کارگردان در این فیلم، در جایگاه استادی چیره دست قرار دارد. امروزه در منابع غربی نام این کارگردان بدون سید آورده می‌شود، به همین دلیل نتوانستم نام او را در وب سایت خودم پیدا کنم. به نظر می‌رسد که انسانی‌ترین و اخلاق مدارترین سینمای امروز جهان، از طرفی مستقیماً درگیر جهل ما نسبت به دنیایی است که در آن زندگی می‌کنیم و گاه در آن گم می‌شود.

 

 

میرکریمی با آمیزه‌ای از تسلط خود، بازیگران برجسته و میزانسن موزون، انتخاب می‌کند که چه چیز را نشان ندهد و قبل از نشان دادن راننده، تمرکز و توجه ما را به اشتباه به سمت مرد سرنشین عقب تاکسی معطوف می‌کند که در مسیر دادگاه در حال صحبت با تلفن همراه خود است. سپس راننده ثابت می‌کند که شخصیت اصلی فیلم است و به مرد می‌گوید که او را به مقصد مورد نظر نمی‌رساند. طولی نمی‌کشد که ما دلیل این کار متوجه می‌شویم: آن مرد یک احمق زبان دراز است. اما مرد راننده شخصیت آرامی دارد که اغلب از مکالمه پرهیز می‌کند، حتی زمانی که از او سؤالی پرسیده می‌شود. ما در ادامه متوجه این موضوع می‌شویم، هنگامی که مسافر بعدی سوار ماشینش می‌شود، زن باردار درمانده‌ای که به وضوح درد و استرس زیادی را تحمل می‌کند.

 

ادامه‌ی فیلم شامل درگیری او با این زن و سرنوشت اوست. می‌توان گفت نام فیلم در عین هجو و طنز بودن، مناسب است. مضحک چون نمایی که فیلم در آن جریان دارد، خصوصاً رویدادهایی که در یک بیمارستان با تجهیزات بسیار کم می‌گذرد، یادآور نئورئالیسم ایتالیایی نیم قرن پیش است. اما مناسب چون تمام آن‌چه که در مورد راننده نمی‌دانیم، شخصی که کارکنان بیمارستان گمان می‌کنند شوهر زن است و او هیچ مخالفتی نمی‌کند، برای‌مان به اندازه‌ی تمام چیزهایی که در مورد او، زن و بیمارستان مشاهده می‌کنیم، اهمیت می‌یابد، که البته راجع به هیچ کدام از این‌ها نیز چیزی نمی‌دانیم.

 

به لحاظ وجودی، ناآگاهی ما، ما را وادار می‌کند مشاهده کنیم و تصمیم بگیریم که چه چیز فاقد یا دارای اهمیت است. برخی جنبه‌های این فیلم می‌تواند یادآور اولین شاهکار موج نوی سینمای ایران، اثر بسیار قوی ابراهیم گلستان یعنی خشت و آیینه در سال 1965 باشد. فیلمی که قهرمان آن راننده تاکسی جوانی است که ما چیزهای بیشتری راجع به او می‌دانیم. عنوان فیلم گلستان از سخن سعدی، شاعر کلاسیک فارسی، گرفته شده است. او می‌گوید: «آن‌چه جوان در آیینه می‌بیند، پیر در خشت خام می‌بیند.» این عبارت در مورد راننده تاکسی «امروز» نیز صادق است. اما می‌توان استدلال کرد که زیبایی امروز در نمایش اصلی‌ترین چالش اخلاقی دنیای امروز و چگونگی رویارویی ما با جهل و ناآگاهی است.

 

 

 

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: نجمه شادآرام

سمت در آکادمی هنر: روابط عمومی

تخصص: مترجم زبان‌های فرانسه، انگلیسی و روسی