اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

بازی‎های طلایی/ملودرامی تقریبا کلیشه‎ای

 و این پندار نیک در مورد هفت دقیقه تا پاییز بازی‎های طلایی بازیگران آن است. بازی‎هایی که بار اصلی فیلم را بر دوش کشیده و پیش می‎برند. نیمی از فیلم با ریتم کند و یکنواخت سپری می‎شود تا این‎که حادثه دلخراشی رخ می‎دهد و همه چیز را به هم می‎زند. ریتم، داستان و حوادث به یکباره دچار تحول می‎شود که کارگردانی یکدست اثر را دچار خدشه می‎کند.

 

 

 

   هنگامی که یک داستان با یک روال عادی بدون هیچ حادثه‎ای پیش می‎رود به یکباره شاهد تصادفی هستیم که پیشتر نمونه ان را در فیلم‎های اکشن پر افت و خیز دیده بودیم. تصادفی که روند داستان را به سمت یک ملودرام پیش می‎برد. ملودرام بر قواعد اخلاقی، عشق‎های ناکام و ازدواج‎های اجباری می‎پردازد. پس از حادثه اتومبیل کم‎کم با مناسبات و روابط بین اشخاص فیلم روبرو می‎شویم.

 
 فرهاد (حامد بهداد) برای حل مشکلات خود از زندان مرخصی می‎گیرد، اما متوجه می‎شود همسرش بر خلاف میل او راهی سفر شده است. همسرش مریم (خاطره اسدی) همراه میترا (هدیه تهرانی) خواهرش و نیما (محسن تنابنده) شوهر خواهرش راهی سفر کاری شده‎اند. فرهاد مشکل خود را نمی‎تواند حل کند از طرفی هم زندگی خود را هم از هم گسیخته می‎بیند و بی منطق دست به خودکشی می‎زند که با بروز تصادف اتومبیل خانواده‎اش از خودکشی صرفنظر می‎کند. او با روبرو شدن با مریم همه چیز را فراموش کرده و به دعوای شخصیش با مریم باز می‎گردد.
 

  داستان اصلی زندگی عادی نیما و میترا می‎باشد که با مرگ فرزندشان بهم می‎ریزد اما داستان فرعی که زندگی فرهاد و مریم هست بر داستان اصلی غالب می‎شود. همه عناصر و مؤلفه‎های اثر در برانگیختن مخاطب برای تحریک غلیان احساسات چیده شده است. خودکشی بی‎هدف فرهاد، سکانس طولانی مشاجره فرهاد و میترا که جز بازی تحسین برانگیز آن‎ها هیچ کشش داستانی ندارد، تصادف سوپر اکشنی که هیچ خوانشی با روند داستان ندارد و گریه‎های پیاپی کراکترها همه و همه داستان را بر اغراق بیش از حد یک ملودرام پیش می‎برد.

 
 

  موضوع اصلی ملودرام‎ها بر پایه قربانی است. در هفت دقیقه تا پاییز چند قربانی داریم. به نظرم کودک نمی‎تواند قربانی اصلی داستان باشد زیرا بر حسب یک حادثه بسیار اتفاقی کشته می‎شود. اما قربانی بازمانده‎ها می‎توانند باشند. فرهاد که هم اعتماد به همسرش را از دست داده است و هم باید به زندان بازگردد. میترا که در سوگ فرزندش اوضاع روحیش کاملا به هم ریخته و از طرفی زندگی خواهرش را به خاطر کارهای خود از دست رفته می‎بیند.

 
 

اما سؤال اصلی اینجاست که آیا استفاده از چند مؤلفه جزئی می‎تواند یک ملودرام را کامل کند یا اینکه برای چاشنی این حوادث باید یک تصادف غیرواقعی درست کنیم، همه را به گریه بیاندازیم تا اشک مخاطب را از حس همذات پنداری با بازیگرانی که بهترین ایفای نقش را می‎کنند درآوریم؟ اگر بازیگرها نقش خود را به بهترین نحو اجرا نمی‎کردند نتیجه این فیلم که ضعف‎هایی در فیلمنامه دارد چه می‎شد؟

 
 

 

 
 

 در همین رابطه ببینید:

 

                گالری تصاویر هفت دقیقه تا پاییز

 
 

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما