در تقبیح خشم و جسمانیت آدمی / نگاهی به «دست» The Hand دومین ساخته الیور استون

 

 کوین کلاین و الیور استون در پشت صحنه فیلم the hand

 

دغدغه‎های سایکوتیک و تاثیرات روانی مربوط به بحران‎های روحی و جسمی در این فیلم  نقص عضو (که به نوعی بی‎ربط به بازماندگان جنگ ویتنام نیست) باز هم به نوعی دغدغه فکری استون در این فیلم است...به نوعی با نقص جسمانیت آدمی روحانیت او نیز تحت تاثیر قرار می‎گیرد .دومین فیلم بلند استون هم‎چون اولین فیلمش در ژانر وحشت قرار دارد و به نوعی مابین زیرژانر ماورایی و زیرژانر وحشت سایکوتیک در نوسان است. دغدغه اصلی کارگردان در نظر اول ستایش جسمانیت آدمی است؛ اما با تغییر لحن در اواسط آن بدل به تقبیح آن می‎شود؛ البته این تنها مفهوم فیلم نیست ... نویسنده به عنوان قهرمان فیلم به نوعی می‎تواند در میان تماشاگران جدید فیلم قهرمان بزرگراه گمشده Lost Highway فیلم تحسین شده دیوید لینچ را تداعی کند

مردی که ضعف‎های روحی و شخصیتیش در رابطه با همسر و اطرافیان، شبهه خیانت همسر و عدم توانایی واکنش و عکس العمل انفعالی  در قبال اتفاقات و وقایع پیش آمده، سبب ورود عنصری ماورای طبیعه برای انتقام میشود. در علم روانشناسی می‎توان آن‎را ایجاد کننده شیزوفرنی غیر اکتسابی دانست. در بزرگراه گمشده (که فیلمی جهان‎شمول‎تر و شناخته شده‎تر از دست The Hand  است) مرد مرموز با آن چهره کریه و غریب -جایی‎که خود اعتراف می‎کند توسط مرد دعوت شده است- وارد می‎شود.  در این فیلم دست بریده همان وظیفه مرد مرموز بزرگراه گمشده را بر عهده می‎گیرد؛ اما فرق عمده این دو فیلم در اینجا است که تمامی بحران‎های روحی و شخصیتی قهرمان بزرگراه گمشده، از ابتدا بر تماشاگرش عیان است اما در دست، خست اطلاعات ارایه شده در مورد نویسنده و روابط خانوادگی او باعث ایجاد شبه می‎شود که اصولاً چرا تا قبل از بروز حادثه قطع دست هیچ‎گونه نشانه‎ای از بحران‎های خانوادگی او (به جز جر و بحث او و همسرش در هنگام تصادف) نمی‎بینیم. همین کمی شدت و حدت انتقام‎گیری عامل ماورایی را کمی زیر سوال می‎برد... خیانت عامل آشوب و از هم گسیختگی روحی قهرمان (در اصل ضد قهرمان) فیلم است. جایی که او در میابد استلا عشق جدیدش هرزه ای بیش نیست و همسرش نیز اعتراف می کند که به او خیانت کرده است.....با این وجود بر اساس اصل  تو خود حجاب خویشتنی.... همان دست بریده در اواخر فیلم گلوی خود ش را نیز می‎فشارد

 

فیلم دست ساخته الیور استونفیلم بر اساس رمان دم مارمولک نوشته مارک براندل و  به نوعی بازسازی یک کالت مووی وحشت در دهه چهل یعنی فیلم کلاسیک حیوانی با پنج انگشت The Beast with Five Fingers ساخته  رابرت فلوری است. قهرمان فیلم همانند تصرف Seizure  (فیلم اول استون) از قشر نویسندگان انتخاب شده یک طراح کامیک استریپ...مایکل کین با کوله باری از نقش‎های ارزشمند، حاضر به نقش آفرینی در فیلم استون جوان می‎شود. نویسنده دست راست خود را در یک تصادف رانندگی که حاصل کشمکش او با همسرش است از دست می‎دهد. دست بریده شده گم می‎شود؛ اما اتفاقات عجیبی قرار است اتفاق بیفتد. گویا دست دوباره جان می‎گیرد...المان‎های ارائه شده در فیلم همچون تکان خوردن دم بریده شده مارمولک که نویسنده در پاسخ به دخترش آن را رفلکس می‎داند یا بدل شدن شیر آب گرم به دست فلزی تماشاگر را به ادامه فیلم رهنمون می‎سازد. دست نماد سویه‎ی شیطانی وجود نویسنده است تا تمایلات نهان او را به واقعیت بدل کند. به نوعی دست بریده نماد خشم فروخفته نویسنده است که در مواجه با ناملایمات و خیانت‎ها به عنوان الهه انتقام او عمل می‎کند. اولین قتل، کشته شدن گدای یک دست (این نقش به وسیله خود استون بازی می‎شود) است که قصد به سرقت بردن دست مصنوعی نویسنده را دارد.

 

 

 

دست در کل، فیلم مطرحی در گونه خود نیز نیست و در بین کارهای استون جایگاه ویژه‎ای ندارد. تمهید تکانه‎ها و شوک‎های ناگهانی که در فیلم اول نیز به کار رفت در این‎جا نیز به درستی توسط استون به کارگرفته می‎شود؛ اما فقدان یک شالوده اساسی در فیلم و قابل پیش بینی بودن کل ماجرای فیلم به نوعی پاشنه آشیل فیلمنامه‎ی فیلم است. در کل به جز همان لحظه‎های شوک‎آور فیلم از نظر استانداردهای ژانری فقیر است. گرچه تاکید بر شخصیت‎پردازی (به خصوص نویسنده و همسرش) تا حدی توانسته بار دراماتیک فیلم را در پیش ببرند اما تیپ بودن باقی شخصیت‎ها و گذار و درنگ لحظه‎ای بر آن‎ها و همچنین مواجعه و همراهی همیشگی با نویسنده موجب کم کشش بودن فیلم می‎شود. انتهای فیلم آن تصویر کدر شده نویسنده و خنده‎های هیستریکش هم‎چون فاوست است  که روحش را به شیطان فروخت و این شاید بهترین تصویر فیلم باشد.

 

 

 

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر