کلاژی از جهان مازوخیست ... / نگاهی به فیلم «زن» The Woman

 

 the woman 2011

فیلم «زن» که در سینمای رده­ی «ب» دسته بندی می‎شود یکی از مهم‎ترین فیلم‎های سال با توجه به تمامی شرایط جهان پسامدرن است که گاه تعابیری چون گذر از دنیای مازوخیستی از آن می‎شود.

دنیایی که جوامع بورژوازی آن با در دست گرفتن سرمایه هنجارها را جابه‎جا کرده‎اند. شاید جبش ضد سرمایه‎داری که در دنیا خروج کرد و از سوی دیگر انسان‎هایی که در سال‎های اخیر دست به خشونت‎های مرگ‎بار زده‎اند حکایت از همان جهان مازوخیستی دارد که گفتمان‎ها در آن از ناهمگونی خاصی برخوردار هستند. این‎که در سینما هم زمین دیگر Another Earth ساخته می‎شود و انسان‎ها به فکر زندگی در زمینی دیگر به سر می‎برند باز هم نشانه‎هایی از همین جهان سرمایه‎داری است که مازوخیست را شکل داده است.

در فیلم زن The Woman با همه چیز مواجه هستیم. در ابتدا با زنی مواجه هستیم که به سبک انسان-حیوان زندگی می‎کند. طبیعت انسان در چنین جهانی دست‎خوش تغییراتی شده است و در مقابل به فضای دیگری می‎رویم که شاید نشان از شادی انسان‎ها دارد اما حقیقت غم‎بار آن بارها از دنیای انسان-حیوان تلخ‎تر است. در بطن داستان فیلم خانواده‎ای قرار دارند که کریس پدر خانواده عقاید ضد زن دارد و از سوی دیگر در کنترل شهواتش با مشکلات مختلفی مواجه است. او همه را همچون خود می‎پندارد و از بیماری روانی رنج می‎برد که در ابتدا مشخص نیست. پگی دختر بزرگ خانواده یک مبدل پوش جنسی –البته نه به دلخواه خود بلکه جبر نهاد قدرت که نمادش پدر می‎باشد- است با لباس‎های بزرگ مردانه پرسه می‎زند و متوجه می‎شویم این کریس است که به دلیل تنفر از جنس مقابلش و دید بدی که به آن‎ها دارد بر تن دخترش چنین لباسی می‎پوشانیده است. پسر خانواده پا جای پدر می‎گذارد و در لذت بردن از خشونت پدر را الگو قرار داده است.

کریس به شکار انسان-حیوان مبادرت می‎ورزد. شکار و زندانی او در انبار خانه در ابتدا با نیتی دلسوزانه که زن بتواند به طبیعت خود بازگردد؛ اما با پیش‎روی داستان متوجه می‎شویم همه چیز در راستای لذت کریس معنا می‎یابد. کریس او را می‎خواهد تا از تجاوز به او لذت ببرد و جنس زن را هم‎چنان در تسلط خود داشته باشد. اگر همه با کریس موافق باشند خطری آن‎ها را تهدید نمی‎کند اما اگر کسی بخواهد خلاف نظرش عمل کند با مجازات سختی روبه‎رو خواهد شد. مشکلات دخترش پگی در مدرسه معلمش را کنجکاو می‎کند و پس از پی‎گیری‎ها سر به خانه‎ی پگی می‎زند.

The Woman Poster Lucky McKeeپسر کریس زن را مورد ازار قرار داده است و خانواده منتظر هستند کریس او را مجازات کند. کریس از این عمل سربازمی‎زند و همسرش در مقابل استثنا قایل شدن بین فرزند پسر و دختر رو به جنون است و می‎خواهد کریس را ترک کند اما کریس او را ضرب و شتم می‎کند. معلم هم سر می‎رسد و همه چیز ابعاد تازه‎ای یافته است. پگی باردار است و کریس هم معلم را محکوم می‎کند که به او تهمت تجاوز به دخترش را زده و همین امر سبب می‎شود او را خوراک یک انسان-حیوان دیگر کند که چشم‎هایش را درآورده و هم‎زیستی با سگان را برایش رقم زده است. دنیایی که کریس رقم زده صدها برابر دهشتناک‎تر از دنیای وحشی است که زن در بدویت خود مانند یک حیوان در آن می‎زیست.

در چنین موقعیتی که ظاهرا دیگر هنجارهای فرهنگی‎یی وجود ندارد، هجو این هنجارها از سوی لوکی مک‎کی –که فیلم خوش‎ساخت قرمز Red را در کارنامه دارد- کارگردان فیلم به مازوخیستی‎ترین شکل رخ داده تا حاد بودن موضوع مشخص‎تر شود. شاید در چنین دنیایی هجو دیگر به کاری نیاید و عمر خود را سپری کرده باشد و نقاب از چهره فجایع غربی باید برداشته شود. فجایعی که هر بار آن‎ها را از خبرگزاری‎های مختلف می‎خوانیم و می‎شنویم. فرهنگ سرمایه‎داری غربی بی‎هیچ تعلق خاطری به هر هنجار فرهنگی عمل می‎کند و لحن مکالمه متفاوت می‎شود. نشان دادن هنجارشکنی‎های یک دنیای غربی شاید باید لحنش چنین باشد.

چرخه قدرت از مرد روان‎پریش و زن‎ستیز به زن می‎رسد و زن آن‎ها را سلاخی می‎کند. سمفونی خونی که در این بین با موزیک درخشانی مچ شده است گویای حساس بودن فجایع دنیای پیرامونمان است. زنی که در ابتدای فیلم نماد انسان-حیوان بود و قرار بود تمدن را یاد بگیرد و مانند انسان‎ها رفتار کند کار به جایی می‎رسد که می‎ایستد؛ انسانی که خود را متمدن می‎داند و رفتارهای بدتر از حیوان انجام می‎دهد را سر جای خود می‎نشاند و جالب‎تر آن‎که در این بین هویت خود را پیدا می‎کند. زن مقتدر می‎شود نه نا با غریزه حیوانی بلکه با هوش انسانی و از خود نسل می‎خواهد. دختر کوچک خانواده طعم خون را می‎چشد و در این چشیدن لذتی نهفته است که زن او را با خود می‎خواهد به دنیای انسان-حیوانی ببرد که در ابتدا آن دنیا همه چیز را تهدید می‎کرده است اما زن دست بر شکم پگی می‎گذارد که حرامزاده‎ی پدر را در شکم می‎پروراند و نمادی است حضور نسلی مازوخیست‎تر و شاید وحشی‎تر که باید باقی بماند و زن را به حال خود گذارند. چرخه‎ی هنجارها در این کلاژ مازوخیستی دگرگون شده و نهیبی سهمگین را نقب می‎زند که شاید نیاز به بیداری‎های آدمی داشته باشد.

 

امتیاز منتقد به فیلم از 10 (7.7)

امتیاز مخاطبین IMDB به فیلم از 10 (6.7)

 

 

درباره نویسنده :
دکتر مجید رحیمی جعفری

سوابق تحصیلی: دکتری تئاتر دانشگاه تهران – کارشناس ارشد ادبیات نمایشی با پایان‎نامه بررسی روابط بینامتنی در سینمای ایران (1390-1370) – مهندس تکنولوژی نساجی با پایان‎نامه تأثیر مُد در طراحی ماشین آلات.

 

عرصه فعالیت: مدیرمسئول مجموعة هنری آکادمی هنر / مدرس مقطع کارشناسی ارشد رشته های پژوهش هنر، ارتباط تصویری و تصویرسازی؛ مقطع کارشناسی طراحی لباس / طراح دو دوره سوالات کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد در رشته‌های طراحی لباس، ارتباط تصویری و تصویرسازی / منتقد و پژوهشگر هنر / تهیه کننده تئاتر / نمایشنامه و فیلمنامه‎نویس / عضو سابق  گروه پژوهشی نشانه‎شناسی هنر خانة هنرمندان ایران / دبیر اجرایی چندین همایش‎ علمی / همکاری با نشریات علمی-پژوهشی (همکاری در مقام داور فصلنامه جستارهای زبانی دانشگاه تربیت مدرس، روایت شناسی انجمن علمی نقد ادبی ایران) و تخصصی (از جمله فارابی و صنعت سینما)


نظریه ها: نظریه بیناجسمی / تئوریزه کردن نظریه بینارسانه در سال 1390 /  همکاری با دکتر حمیدرضا شعیری در تئوریزه کردن نظریه ناسرگی 1389

 

زمینه پژوهش: نشانه شناسی گفتمانی / بینامتنیت / نقد ادبی / جلوه‎های نمایشی / سینمای آمریکا / فشن آرت / ژانر / سینمای گرایندهاوس / ارتباط تصویری