تنهایی یک سامورایی مدرن.../ نگاهی به درایو Drive فیلم تحسین شده‎ی سال

 

درایو: «وقتی رسیدیم اونجا من پنج دقیقه بهت وقت میدم، هر اتفاقی توی اون پنج دقیقه بیقته من باهاتم، مهم نیست چه اتفاقی باشه، هر اتفاقی یک دقیقه بعد از وقت تعیین شده بیفته دیگه خودتی و خودت.»

فیلم drive 

 خیابان حریم درهم آدم امروزی است، با نابودی مرزهای شخصی، انسان مجبور به پناه بردن به ماشینیسم می‎شود و در این روزگار رانندگان سلاطین خیابان‎اند.

درایو Drive داستان یک بدلکار سینماست  که روزها در تعمیرگاهی کوچک کار می‎کند و با شروع شب و بی‎خوابی مدامش زندگی دومش آغاز می‎شود و رانندگی سارقان را برای سرقت و گریز از صحنه جرم بر عهده دارد. فیلم شروع جذابی دارد و در همان ابتدا بیننده را با خود درگیر می‎کند. دیالوگ‎هایی کوتاه در آغاز فیلم، نمایی از بالا به شهر لس آنجلس در شب و خیابان‎هایش، یک سرقت و تعقیب و گریزی شبانه و فرار زیرکانه از دست پلیس.

درهمان دقایق ابتدایی شخصیت راننده با بازی رایان گاسلینگ شکل می‎گیرد، مردی آرام، تنها، منزوی و کم حرف با لباس مخصوص و اصول خاص خود. مردی که همراهش برای رسیدن به رستگاری تنها پنج دقیقه فرصت می‎دهد.

ایرنه (کری مولیگان) زنی است تنها که در همسایگی این بدلکار با پسر کوچکش بنیچیو زندگی می‎کند و همسرش هم زندانی است. حضور زن و ورود وی در زندگی خالی و سرد راننده رنگی تازه به دنیای او می‎دهد و مرد حس می‎کند دنیایش به زن نزدیک است و با او گرم می‎گیرد. با حضور بنیچیو پسر ایرنه، مرد حسی پدرانه به خود می‎گیرد.

استاندارد همسر ایرنه از زندان آزاد می‎شود. بدلیل بدهی مالی هم‎چنان درگیر کارهای خلاف است، راننده به دلیل علاقه به زن با استاندارد در سرقتی برنامه‎ریزی شده همراه و همین‎جا است که دچار مشکل می‎شود، زیرا این سرقت جزء برنامه دزدی بزرگ‎تر و یک میلیون دلاری است. استاندارد کشته و راننده درگیر سرقتی پیچیده می‎شود.

شخصیت راننده در اوج بی‎هویتی و بی‎قیدی بودن خلق شده است تا جایی‎که ما تا انتهای فیلم نام او را نمی‎دانیم، گویی که مهم نیست. لذت زندگی برایش در لذت راندن و رانندگی از تقدس عجیب برای او برخوردار است.

کم‎حرفی رانده و برقراری سخت ارتباط با دنیای پیرامون خود و شخصیت‎پردازی خاص وی  یادآور نمونه‎های کلاسیک است، مردی با گذشته‎ای مبهم که چیز زیادی از او نمی‎دانیم و تنها زندگی می‎کند.

این شخصیت‎پردازی به شدت یادآور ساموراییِ ملویل است، جف کاستلوی با بازی آلن دلون. در این‎جا هم با مردی تنها با شخصیی پیچیده  روبه‎روییم،  با بازی سرد و البته گیرایی که در برخورد با پیرامون خود و ارتباط با آدم‎ها گاردی بسته دارد و در اوج بی‎تفاوتی به محیط نگاه نافذ و دقیقی دارد. در واقع رایان گاسلینگ نقشی را بر پرده خلق می‎کند که سامورایی مدرنی در دل مناسبات پیچیده و غیر انسانی امروز است.

راننده اصول شخصی خود را دارد و در این دنیای درهم آدمی است صاحب سبک، تا پنج دقیقه رفاقت می‎کند، از حمل اسلحه خودداری می‎کند، فقط رانندگی می‎کند و به اصول اخلاقی خود هم پایبند است.

driveخونسردی و آرامش عجیب راننده. بی‎تفاوتی گاه آزار دهنده او در اوج  کنترل، بسیار نهادینه و غیر ارادی نمود می‎کند و او حتی به سختی و بی‎میل سرش را بر می‎گرداند یا نگاهی می‎اندازد و به طور کلی در واکنش‎های طبیعی و اجتماعی خیلی کند و با آرامش خاصی عمل می‎کند بر خلاف واکنش‎های روانی و پرخاش‎جویانه که بسیار با سرعت عمل بالا انجام می‎دهد. درونگرایی گاسلینگ در کناربروز رفتارهای  برونگرایانه بر سختی بازی او افزوده که به خوبی از پس این نقش بر می‎آید. نوع بازی گوسلینگ بسیار با جهان‎بینی نقش همسو است.

فیلم در حرکت در جهان شخصی خود بسیار موفق است. ما با همراهی در پرسه‎زنی‎های شبانه در خیابان‎ها با راننده بیشتر آشنا می‎شویم. کارگردانی درخشان در سکانس مرگ استاندارد که به یکباره فیلم را وارد فاز جدید می‎کند و هدایت فوق العاده در صحنه‎های تعقیب و گریز و بعد از سرقت در نهایت دقت است.

هرچه می‎گذرد لحن فیلم تلخ تر و خشونت عریان تر می شود. راننده از زندگی بی‎حاشیه و بسته خود به یکباره خود را در دل یک ماجرای تبهکارانه عجیب می‎بیند، تا جایی‎که حتی اسلحه بدست می‎گیرد و مرتکب قتل می‎شود. پول برایش مهم نیست و فقط می‎خواهد پایش از این قضیه بیرون کشیده شود. سکانسی که دو آدمکش وارد خانه راننده می‎شوند ازلحظه های دیدنی فیلم است با خشونتی بی‎پرده. نماهای اسلوموشن کارکردی تعلیق‎آمیز و گاه عاطفی به فیلم بخشیده است.

یکی از نقاط عطف فیلم سکانسی است که راننده با ایرنه زنی که تنها فردی است که رابطه عاطفی با وی دارد در آسانسور حضور دارد، فضای مشکوک و تردیدآمیز با بسته شدن تدریجی نما  به صورت اسلوموشن، با بوسه‎ای خاص در فضای نیمه‎روشن و عاشقانه و تمرکز بر روی آن دو به اوج خود می‎رسد و درست در همین لحظه به یکباره با برگشتن ناگهانی تصویربه حالت مردد اولیه، دعوایی سخت بین راننده با مردی از گروه خلافکار رخ می‎دهد. این ناب‎ترین لحظه رمانتیک فیلم به کشتاری وحشیانه ختم می‎شود.

در یک داستان تک خطی درایو روایت یک بدلکار سینماست که با حضور در یک سرقت وارد ماجرای پیچیده‎ای می‎شود که زندگیش را دستخوش تغییرات اساسی می‎کند. داستان فیلم چیز تازه ای در دل خود ندارد و ذره ذره ما را با خود همراه می‎کند و هم‎چنین عاشقانه آرامی هم در دل این حجم بالای تلخی و سیاهی و خون شکل می‎گیرد که بسیار انسانی و لطیف است.

فیلم نامه درایو نوشته نویسنده کاندیدای اسکار حسین امینی که اقتباسی است از داستان جیمز سلیس  اتفاق ویژه‎ای ندارد و داستانی است که پیش از این بارها تکرار شده است و نویسنده ریسک نکرده است. هرچه به انتهای فیلم نزدیک می‎شویم فیلم‎نامه افت می‎کند و آن سرزندگی ابتدایی و حتی میانی خود را ندارد و فیلم را در لحظاتی از نفس می‎اندازد ولی کارگردانی، تدوین و فیلمبرداری باعث می‎شود خیلی این نقیصه به چشم نیاید و فیلم بجز دقایق انتهایی ریتم بالایی دارد.

نکته‎ای که درایو را متمایز می‎کند کارگردانی نیکلاس وندینگ رفن است. کارگردانی فوق‎العاده و پرداخت مبتنی بر فرم این اثر است. باید گفت که درایو در زمره فیلم‎هایی قرار می گیرد که فیلم کارگردان است.

سکانس‎های اکشن فیلم در سکوت و آرامشی عجیب اتفاق می‎افتد و این حسی دوگانه کمک شایانی به درک موقعیت و باور پذیری آن داشته است. این فیلم تا حد زیادی وامدارسینمای تارانتینو و علی‎الخصوص تجربه منحصر به فرد وی یعنی فیلم ضد مرگ Death Proof است. در آن‎جا هم با بدلکاری با بازی کرت راسل طرفیم که با ماشین بدلکاری ویژه خود کلکسیونی است از سمفونی دلنشینی از خون‎ریزی و خشونت.  به طور کلی تاثیر غیر قابل انکار این کارگردان مولف در فیلمسازان بعد از او به خوبی مشهود است و در این‎جا هم به وضوح قابل شناسایی است. این تاثیر هم در سبک بصری و نشان دادن عریان صحنه‎های خشونت‎آمیز به ساده‎ترین شکل ممکن است و هم از نظر ایدئولوژی خاص تارانتینو.

روایت هنرمندانه خشونت که نه تنها آزار دهنده و مشمئز کننده نیست که حتی  تماشاگر را به وجد می‎آورد. اوج خشونت تارانتینویی‎وار شاید در درگیری دو فرد از گروه تبهکاران  با فرو کردن چنگال در چشم و زدن ضربات چاقو در سه حرکت در خرخره و گلو است.

ماشین به عنوان کاراکتر اصلی در کار حضوری اعجاب آور و شخصیت‎پردازی بسیار دقیق دارد. ماشین کارکردی فراتر از یک شی دارد و نقشی تعیین کننده در روایت دارد، بخش مهمی از بار درام بر عهده آن است.

نماهایی از لس آنجلس در شب جلوه بصری خاصی به این کار می‎بخشد، ساختمان‎هایی بلند و خیابان‎هایی درهم و آدم‎هایی درهم در دل شب‎هایی روشن. فیلمساز ضدقهرمانی آشنا را دوباره  خلق می‎کند، از اخلاقیات و شخصیت تا نوع پوشش که او همیشه کاپشنی با عقرب زرد بر تن دارد، با خلال دندانی در دهان که مردان کلاسیک را به یاد می‎آورد، شمایل اسطوره‎ای می‎سازد و در اوج این آشنایی، هوشمندانه در اجرا آشنایی‎زدایی می‎کند و شخصیتی ویژه خلق می‎کند و  او را به شورشگری بی‎رحم مبدل می‎سازد که از فرو کردن یک پوکه در پیشانی یک انسان هیچ ابایی ندارد.

درایو نوآری است معاصر در دل روابط دنیای بیرحم امروزی. چون ارکستری کوچک، مملو از خشونت، خون و تنهایی. آمادگی و آگاهی از مرگ در کنار ماشین، کلوزآپی از صورت راننده در کنار یار همیشگیش و نگاهی بی‎تفاوت و مات به روبرو و حرکت در مسیری نامشخص پایان درایو را رقم می‎زند.

 

 

 

امتیاز منتقد به فیلم از 10 (8.1)

امتیاز مخاطبان IMDB به فیلم تا لحظه انتشار مطلب (8.1)

 

 

درباره نویسنده :
حسام کاظمی
نام نویسنده: حسام کاظمی

کارشناس ارشد

نویسنده و منتقد ادبیات و سینما

همکاری با آکادمی هنر: از سال 89