آخرین خانه سمت چپ (دنیس ایلیادیس): ادای دینی باشکوه
- توضیحات
- نوشته شده توسط مهدی میرقادی
- دسته: یادداشت سینمای آمریکا
- منتشر شده در 1391-03-17 02:03
سینمای ترسناک دههی 1970 را بهترین دوران این سینما لقب دادهاند و آنچه باید از فیلمهای محبوبمان انتخاب میکردیم، سینمای وحشت یا فیلمهای آن در سه دهه بعد بود. من با توجه به علاقهام باید بگویم به سراغ یکی از بهترینهای دهه رفتم که ادای دینی به فیلمی به همین نام ساخته وس کریون است. خانهی سمت چپ The Last House on the Left در سال 1972 توسط وس کریون یکی از بهترین کارگردانان تاریخ سینمای وحشت ساخته شده است و در سینمای اکسپلویتیشن به دوبارهسازی این فیلمها ماکباستر میگویند. بازسازی یک فیلم از دههی 1970 بسیار جذاب است همانگونه که راب زامبی سراغ هالووین کارپنتر رفت اما دنیس ایلیادیس را میتوان موفقترین فرد در این سری انبوه ماکباسترها لقب داد.
فیلم آخرین خانه سمت چپ ساخته کریون داستان عدهای دختر جوان است كه برای جشن تولد یكی از دوستانشان به یك كنسرت موسیقی میروند و در راه بازگشت از آنجا در حالیكه به همراه خود مواد مخدر حمل میكردند توسط گروهی روانی كه به تازگی از زندان فرار كردهاند ربوده میشوند و آزار و اذیتها آغاز میگردد. وقتی در مورد این فیلم تحقیق میکردم متوجه شدم در آن زمان این سینما با مشکلات زیادی مواجه بوده است و فیلم در کشورهای آسیایی با درجهبندی سنی عجیبی -32 سال- همراه بوده است. فیلم در آمریکا در دو نسخه به نمایش درآمده است. یک نسخه با درجه بندی 18 سال که 82 دقیقه بوده است و در سینماهای ردهی ب 91 دقیقه نسخه اصلی نمایش داده شده است.
سی و هفت سال پس از فیلم تأثیرگذار کریون بار دیگر آخرین خانه سمت چپ به سینماها آمد. اینبار هم مازوخیستی، متجاوزانه، آزاردهنده، استثمارگر و از همه مهمتر زنده کردن نام قسمت اول و شاید بهتر از آن. فیلم روایتی از یک خانوادهی سه نفری است که برای گذراندن تعطیلات آخر هفته به کلبهی جنگلی کنار دریاچه میروند تا در آنجا تعطیلات را بگذرانند. اوج داستان از آنجایی شروع میشود که مری برای رفتن به بیرون، ماشین خانوداگی را از پدر قرض گرفته و به سمت دوست قدیمی خود میرود! اعتیاد به مواد مخدر و آشنایی با یک پسر جوان مقدمات گیر افتادن مری و دوستش را در دست تبهکاران –که از زندان فرار کردهاند- فراهم میسازد! حال مری و دوستش در دست تبهکارانی هستند که به دلیل مرتکب شدن قتل، میبایست چهرشان پنهان باشد ولی مری و دوستش چهرههای آنان را دیدهاند و هر آنچه تصورش را داشته باشید رخ میدهد.
اگر بازیهای مسخره هانکه هم سادیستی دنبال میشود و شما را در وضعیت عجیب و غریب دو روانپریش قرار میدهد اینجا دیگر شوخی در کار نیست، بازی وجود ندارد یک راست وسط موقعیت شخصیتها مورد آزار از هر نظر قرار میگیرند آن هم به بدترین و فجیعترین شکل ممکن. تحقیر و به کارهای مختلف واداشته میشوند. فراریان آخرین خانه سمت چپ تا سرحد هر چیز پیش میروند و کارگردانی موقعیتها واقعا فوقالعاده است و مخاطب لحظات نفسگیری را دنبال میکند که شاید اصلا انتظارش را ندارد.
شعار تبلیغاتی فیلم درست آن چیزی است که ممکن است هر کدام از ما به آن فکر کنیم. "اگر آدمهای بد کسی را که دوست دارید آزار دادند، چقدر برای آزار دادنشان پیش میروید؟" سرحد آزار همواره متفاوت بوده است. شما با مزاحمینی مواجه میشوید که آمدهاند تا به هر صورتی شما را مورد آزار قرار دهند و در سینمای وحشت هر گاه ورق بازگردد آنگاه شعار تبلیغاتی این فیلم معنا مییابد اما آزار و اذیت در این فیلم بسیار متفاوت است شاید در سری اره آزارها بغرنج باشند اما ما در انتظار بریدن پا هستیم و تنها تعلیق بریدن یا عدم بریدن پاست. در آخرین خانه سمت چپ تعلیقی وجود ندارد و اصولا از آن دسته فیلمهایی نیست که بر تعلیق استوار باشد همه چیز در ضربآهنگ بسیار سریع میگذرد. اگر کسی به خواستهی قوی تن ندهد سریع مجازات میشود انتخابی نیست همه چیز در یک آن باید صورت گیرد و لحظه مهم میشود.
نسخه جدید این فیلم بسیار خوشساخت است طوری که در چندین نظرسنجی جزء بهترینهای تاریخ سینمای وحشت قرار گرفت. خانهای دورافتاده که کمک رسانی به آن مشکل است همواره جزء فیلمهای تریلر و وحشت قرار گرفته است و در سال 1972 کریون خود این خانه را بر نام فیلمش نهاد. خانهای که کمک کردن به آن بسیار مشکل است چنانچه در بازیهای مسخره هم با همین وضع روبهرو هستیم. نکته مهم در چنین فیلمهایی این است که بهرهکشی باید از هر دو سو صورت پذیرد اگر در ضد مرگ کرت راسل بر دختران میتازد یک بار هم خود باید مورد لذت آنها قرار گیرد و سینمای اکسپلویتیشن در بهترین حالتش وقتی دو موقعیت آزار قرار میدهد چنین است. یک بار فراریان هر بلایی بر سر خانواده دکتر میخواهند در میآورند و دیگر بار خود طعمه خانواده قرار میگیرند. یک خانواده که سعی بر سالم زندگی کردن دارد در همین ازارها خود را در مقام ابژهای که باید نصفه و نیمه متدافع باشد قرار نمیدهد بلکه سعی بر سوژه بودن دارد. حس میکنم با ارجاع دیگری بهتر میتوانم موضوع را باز کنم. فیلم سگهای پوشالی ساخته سام پکین پا مگر غیر از این است! پکین پا هم جزء نخستین فیلمسازانی بود که به سینمای اکسپلویت روی آورد و داستین هافمن را در چنین وضعیتی قرار داد. داستین هافمن آرام را که هیچ کاری از او سر نمیزند تا مرزی رساند که کارهایی انجام دهد که بسیار سادیستیک بود. در آخرین خانه سمت چپ نیز با چنین چیزی روبهرو هستیم. سینمای آزار و مقابله.