نقد فیلم تصنیف باستر اسکروگز The Ballad of Buster Scruggs؛ بذله‌گویی از جنس کوئن‌ها در ژانر وسترن

تصنیف باستر اسکروگز برادران کوئن

 

برادران کوئن یکبار دیگر با یک وسترن یعنی «تصنیف باستر اسکروگز» به ونیز بازگشته‌اند. فیلمی با مجموعه داستان‌هایی مضحک و ترسناک از غرب وحشی که به طور غیرمنتظره پیش می‌رود.

 

 

"در غرب وحشی دشت‌ها پهناور و چشم‌اندازها وسیع‌اند" این تصنیف شادی است که باستر اسکروگز کابوی (با بازی تیم بلیک نلسون) می‌خواند. جایی که باستر در میان پهنه دشت سوار بر اسبش است -دشتی ارجاع به دشت‌های فیلم‌های جان فورد و حتی صحنه‌ای از روزی روزگاری در غرب (سرجو لئونه)- نوعی ارجاع برون‌متنی که نیاز به فراتفسیر دارد. اگر در این مناظر و چشم‌اندازهای وسیع و خیره کننده تازگی و بدعتی دیده نشود مخاطب خسته خواهد شد اما خوشبختانه با شش مجموعه داستان از تصنیف باستر اسکروگز و دیگر داستان‌های غرب وحشی طرف هستیم که با لحنی شاعرانه و بذله گویی باشکوه کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند.

 

در اولین مشاهده، فیلم بیش از نمونه‌های دیگر ژانر برای ما سرگرم کننده و بامزه است. باستر چیزی شبیه به روی راجرز شخصیت وستردن دهه 1940 و 1950 است. کسی که چشم اندازهای غرب وحشی را از یکنواختی با مداوم آواز خواندنش، صحبت با اسبش، نیشخند احمقانه روی صورتش –که گویی به خودش هم ممکن است شلیک کند- در می‌آورد. بسیاری از طنزهای از جنس کوئن‌ها همچون شوخی‌های وکیل هادساکر با نوآوری در شوخ طبعی و کنایه‌های کلامی در فیلم دیده می‌شود.

 


بعد از اپیزود بی‌پروای افتتاحیه که در ژانر کلاسیک شده، اپیزود بعدی تهدیدی از گرد و خاک به پا کردن جیمز فرانکو همچون کاراکترهای سرجو لئونه است. با این وجود پس از سرقت ناموفق از بانک او در موقعیت‌های مضحکی قرار می‌گیرد که گروتسک خشونت را با شوخ طبعی تلفیق می‌کند. برای شخصیت‌های کوئن‌ها دنیا تند، زننده، کوتاه و بامزه است. با وجود این‌که ابتدا قرار بر ساخت فیلم به صورت سریال بوده کیفیت به هیچ وجه افت نکرده و اگر قرار بر تماشای آن در خانه بود خیلی زود هم از ذهن خارج می‌شد.



سوی تاریک قصه با ایپزود "بن غذا" شروع می‌شود، جایی که نمایش دهنده دوره گردی (با بازی لیام نیسن) سفر خود را آغاز کرده و فکر می‌کند جذابیت اثرش فروکش کرده و بیش از یکبار کسی برایش بلیت نمی‌خرد، همزمان تام ویت یک اکتشاف کننده معدن به یک دشت دست نخورده برای جست‌وجوی طلا هجوم می‌برد که جزء قسمت‌های خوب فیلم است. در کنار این اپیزودها، اپیزود "دختر گله‌دار" تنها ماندن دختر در واگن میانی قطار وقتی برادر جسورش از دست می‌رود، عمق عاطفی و پیچیدگی یک داستان کامل را دارد. چیزی شبیه به بهترین داستان‌های کوتاه یک رمان.



اپیزود "مرگ و میر باز می‌گردد" با حضور دو جایزه بگیر (جونجو اونیل و برندان گلیسون)، تاین دایلی (چهره تلویزیونی کاگنی و لیسی)، یک قمارباز فرانسوی که فیلسوفانه حرف می‌زند (شائول روبینک) و یک تله گذار کسل کننده (چلسی راس) در یک درشکه در حال حرکت بسیار شبح‌وار پی گرفته می‌شود. این ترکیب و نوع بذله گویی و دیالوگ‌ها همچون لبه تیغ ممکن است عمل کند زیرا نمونه بسیار خوبی چون هشت نفرت انگیز وجود دارد. کوئن‌ها البته که دنباله سازی نمی‌کنند، اما گویی با یک طناب ظریف و به صورت خلاقانه یک نسخه دوم دیگری ارائه می‌دهند که داشتن هر دو در قفسه خالی از لطف نیست.

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: بهروز صادقی