نیکلاس دی استیل | هنر انهدام فیگور
- توضیحات
- نوشته شده توسط تحریریه آکادمی هنر
- دسته: یادداشت نقاشی
- منتشر شده در 1396-04-27 15:51
1. هنر مدرن، هنر تجزیه یا بهتر هنر سلاخی است. سلاخی پیکرهی ارگانیک جهان و سرهمبندی مجدد تکهپارههای آن. این تنها شانس برای تصویر کردن مفاهیمی است که خارج از نظم ارگانیک جهان قرار دارند و تنها وصلههایی برای توضیح آن هستند. به حرکت، سرعت، انقباض، سقوط و به بینهایتهای انتزاعی دیگر فکر کنید. چگونه میتوان آنها را از اسارت فیگور بیرون آورد؟ چگونه میتوان دویدن را از قید دونده بیرون آورد؟ و پرواز را از قید پرنده؟ انقلاب پیکاسو، نشان داد که باید همهچیز را از ریخت انداخت. فضا، فیگور و زاویهی دید و از این طریق ساطور هنر مدرن، به جان گوشت لخم جهان افتاد. فضا از قید ابعاد و احجام ابدی بیرون آمد و فیگورها به سادهترین خصوصیاتشان تجزیه شدند. دوشان، بمب بعدی بود که رسالتش انهدام ناقص فیگور بود. «مرد جوان غمگین در قطار» و «برهنه از پلکان پایین میآید» به ترتیب احساس و فضا را از فیگور جدا کرد. شاگال، سروینی، کوکوشکا، شیله و بعدها بیکن نیز رسالت خود را پیدا کردند. تعهد مومنانه به فروپاشاندن فیگور و الزامات ارگانیک آن با فضا.
2. در شانزدهم مارس سال 1955 نیکلاس دی استیلِ نقاش، از بالای آپارتمانِ محل زندگی اش در آنتیب پاریس به پایین پرید و خودکشی کرد. در نگاه اول طریقهی مرگ او تلاش برای امتحان کردن عملی یکی از جملات قصار خودش به نظر می رسد: خلاء را تا منتهایش بکاوید.
نقاشی که در طول زندگی کوتاه مدت هنریاش همواره در حال میانجیگری مابین آبستراکسیون و فیگوراسیون گام برداشت، آن هم به این دلیل که اصولاً باور داشت یک نقاشی همزمان باید هم آبستره باشد و هم فیگوراتیو. آبستره همچون دیوار و فیگوراتیو همچون بازنمایی فضا. از این رو نقوشی که او تصویر می کرد در عین حالی که همچنان پایبند به فیگور و روایت گری بودند، از آنها فراروی نیز میکردند. هدفی که دی استیل شرط حصولاش را از طریق دفرمه کردنِ بیرحمانهی اشیای بیرونی و نه تقلیل صرف آنها به هندسهی محض مهیا میکرد. از این نظر آثار دی استیل را میتوان مفصل مابین آثار کوبیستی پیکاسو و براک در دورهی تحلیلی آن-که مربوط بود به تلفیق همزمان در یافتهای بصری از یک شیء و قالبریزی کلی نقاشی به مدد عناصر هندسی- و نقاشی آبستره/کنشی فرانتز کلاین-که همچون گریس میکوشید با نشانههای دلالت کنندهی شیء به باز آفرینی تصویر آن بپردازد-قلمداد کرد. گو اینکه دی استیل از این طریق بخواهد خواستِ همتا شدن با فضای پرآشوب بیرونی را با طراحی نشانهوار از چیزهای درون آن بازنمایی کند. فضایی که برای هر چه بیشتر شناختن آن لاجرم می باستی به درون آن پرتاب و همزمان با آن محو شد. این به واقع معنای حقیقی کاویدن عمیق فضا نیز هست. کاویدن و به چنگ آوردن نهایی خلاء به بهای از کف دادن حق زیستن.