دو نگاه:‌ درباره‎ی سریال عربی «عمر» و جنجال‎هایش

 

سریال عمر

حرف پیش:‌

به عنوان کسی که تا حالا سریال قطری/سعودی عمر را تعقیب کرده می‌توانم با قاطعیت بگویم که طرفدار آن نیستم.

مطابق معمول، از حیث تاریخی این سریال سعی کرده تمام اختلافات موجود بین صحابه‌ی پیامبر را تا جایی که اهمیت داشته حذف کند. سریال عمر با پررنگ کردن نقش و اهمیت برخی صحابه و کم‌رنگ کردن برخی دیگر بیش‌تر به سمت برجسته کردن تفاوت‌های فرقه‌های اسلامی جهت گیری کرده است.

 

1. درباره‌ی خود سریال

خود سریال عمر یک پیشرفت فنی بزرگ برای سریال‌سازی عربی است. استفاده از تیم‌های خارجی برای بخش‌های تخصصی مثل جلوه‌های ویژه، گریم و ... نشان می‌دهد که سریال‌سازهای عرب لااقل برای پروژه‌ی بزرگ‌شان حاضر نیستند به هر قیمتی فقط از نیروهای خودشان استفاده کنند. این نشان‌دهنده‌ی رشد حرفه‌ای‌گری در تیمِ فیلمسازی عرب است. ریتم سریال به هر حال در بسیاری جاها خیلی کند و کشدار است و با سخنرانی‌های طولانی پر شده و شیوه‌ی روایت هم هنوز خام‌دستانه است. مثلا جاهایی که قرار است به اخلاقیات شخصیت اصلی اشاره شود آن سکانس‌های غیرمرتبط با پیرنگ اصلی بین سکانس‌های مربوط به جنگ‌ با ایران و روم چیده شده و خود به خود از ضعیف‌ترین ایده‌های فیلم‌نامه‌ای و دم‌دست‌ترین‌هایش است. البته از این لحاظ‌ها سریال‌های ایرانی هم با سریال‌های عربی در حال رقابت هستند و اساسا ریتم داستان‌‌گویی و نحوه‌ی داستان‌گویی در خاورمیانه انگار دچار لکنت اساسی و تاریخی است.

 

2. درباره‌ی شمایل‌‌نگاری

سریال با شمایل‌نگاری چهار صحابی پیامبر (که یکی از آن‌ها امام معصوم مذهب شیعه نیز هست) از خط قرمز خطرناکی عبور کرده است. سُنی‌ها با نمایش چهره‌ی اصحابی که بنا به اعتقادشان به بهشت بشارت داده شده‌اند (از جمله چهار خلیفه) مخالفند و شیعیان نیز با نمایش چهره‌ی معصومین شیعه مخالفت اعتقادی دارند. این مخالفت‌ها البته عام نیست یعنی هیچ وقت به مرحله‌ی حرمت مطلق و کلی نرسیده و همیشه بین شیعه‌ها و سنی‌ها کسانی بوده‌اند که اجازه‌ی چنین شمایل‌نگاری‌هایی را داده‌اند. اگر شمایل‌نگاری به طور مطلق حرام بود بعید بود که به این زودی‌ها (و تا زمانی که مذهب این قدر حضور پررنگی در جوامع مسلمان دارد) چنین خط قرمزی پشت سر گذاشته شود. اما اختلافات فقهی بالاخره مستمسکی برای شمایل‌نگاری شد.

سریال عمر 

اما حساسیت راجع به شمایل‌نگاری تا چه حد می‌تواند درست باشد؟ این بحث مجال مفصلی می‌طلبد اما چیزی که حالا روشن شده این است که کشورهای عرب خلیج فارس حالا ابزار قدرتمندی در دست دارند که می‌تواند داستانگویی و پرداختن صریح به متن تاریخ را برای آنان بسیار آسان کند. ابزاری که در دست ایرانیان شیعه نیست. شیعیان حتی برای تصویرگری فردی غیرمعصوم مانند حضرت عباس (که طبیعتا نباید منعی شرعی برای آن وجود داشته باشد) با خطر اعتراضاتی جدی روبرو می‌شوند. اما سوال این جاست که این وضع تا کی ادامه پیدا می‌کند؟ بالاخره ممکن است یک سریال و دو سریال را به این شکل پشت سر بگذاریم اما وقتی شمایل‌نگاری در جهان عرب به امری عادی تبدیل شد آن وقت مسلما تغییراتی نیز در نگرش‌های داخل ایران به وجود خواهد آمد وگرنه فاصله‌ی فیلمسازی تاریخی در ارتباط با تاریخ اسلام میان ایران و جهان عرب شکاف بزرگی خواهد شد.

 

3. درباره‌ی محتوا

سریال قبلی جنجال‌برانگیز اعراب به نام حسن و حسین و معاویه آشکارا گرایش داشت به این که دعوای میان علی (ع) و معاویه و نیز میان حسنین (ع) و معاویه را انکار کرده و آن را صرفا به نوعی اختلاف نظر ساده تبدیل کند. صرف نظر از این که این ادعا تا چه حد از نظر عقلی می‌تواند درست باشد و چه قدر انسان (هر انسانی) می‌تواند بپذیرد دو طرف یک جنگ خونین هر دو محق هستند و اساسا مشکلی بین‌شان نبوده و بعد هم نخواهد بود، صریح‌ترین جهت‌گیری این سریال انداختن گناه همه‌ی مشکلات داخلی به گردن عناصری بیرون از دایره‌ی اسلام بود یعنی آدم‌های گمنامی که اصلا به اسلام معتقد نبودند و یواشکی در همه‌ی کارها موش می‌دواندند.

این جهت‌گیری دقیقا در سریال عمر هم تکرار شده و حالا به تدریج معلوم می‌شود که استراتژی اصلی در محتوای این آثار، انکار همه‌ی مشکلات اساسی میان صحابه و انداختن آن به گردن دست‌های مرموز خارجی است. صحابه‌ای که با هم دیگر دشمنی کردند و با هم‌دیگر جنگیدند و کسان بسیاری در این جنگ‌ها کشته شدند حالا به مدد فن فیلمسازی قرار است با آن چه در کتاب‌های تاریخی خوانده‌ایم تفاوت پیدا کنند و با هم دیگر دوست و رفیق صمیمی شوند و در عوض بدمن‌های خیالی و شبکه‌های زیرزمینی غیرمسلمان (معمولا یهودیان) به عنوان مسبب اصلی اتفاقات تاریخی معرفی شوند.

سریال عمر اساسا ماجرای اختلافاتی را که پس از پیامبر به وجود آمد نادیده می‌گیرد. این که سعد بن عباده بیمار در سقیفه هرگز با ابوبکر و عمر بیعت نکرد، این که فاطمه (س) دختر پیامبر با حکومت ابوبکر دچار مشکل جدی شد، این که علی (ع) دست کم بنا به نوشته‌های دسته‌اول تاریخی تا زمانی که همسرش فاطمه (س) زنده بود با حکومت بیعت نکرد و ... هیچ کدام برای سازندگان چندان مهم نبوده یا صلاح نبوده به آن‌ها پرداخته شود چون آن وقت مخاطب از خودش خواهد پرسید علت این اختلافات جدی چه چیزی بوده؟ همان‌طور که سریال قبلی یعنی حسن و حسین و معاویه هم آشکارا از جنگ صفین عبور کرده و این جنگ سرسختانه و طولانی مدت میان امام علی (ع) و معاویه را به چند درگیری مختصر تقلیل می‌دهد. چون اگر بخواهد این جنگ را همان‌طور که منابع دسته اول مانند «تاریخ طبری» و «اخبارالطوال» دینوری و «صفین» نصر بن مزاحم روایت کرده‌اند روایت کند آن وقت باز هم مخاطب دچار این مشکل می‌شود که مگر چه مشکلی میان دو صحابه‌ی پیامبر (علی (ع) و معاویه!!) بوده است؟ ریشه‌ی این مشکل کجاست؟‌ خلیفه‌ی سوم چرا کشته شد؟ و و و ...

 سریال عمر

4. درباره‌ی خیانت

همکاری چند هنرمند ایرانی در این سریال موجب اعتراضات گسترده‌ای شد. این افراد به خیانت متهم شدند. حرف از بایکوت آن‌ها شد. گفته شد که صدا و سیما دیگر با این افراد قرارداد نخواهد بست. حتی کار به جایی رسید که گفته می‌شود این افراد شاید قصد داشته‌اند سریال مختارنامه را خراب کنند و پشت پرده خبرهای دیگری بوده است؛ توطئه!

گذشته از این که معتقدم مختارنامه چندان آش دهان‌سوزی هم نبود که کسی بخواهد آن را خراب کند (علی‌الخصوص که در صحنه‌های رزمی در برابر جلوه‌های ویژه‌ی غربی این سریال عربی هیچ حرفی برای گفتن نداشت از جمله روز عاشورایش که به خنک‌ترین شکل ممکن اجرا شد) مسئله‌ی اساسی که در این ارتباط باقی می‌ماند چیزی به اسم "حق انتخاب" برای هنرمند است. کسانی که این اعتراضات را خطاب به شخص هنرمندان (به مثابه‌ی بخش خصوصی در فعالیت‎های سینمایی و تلویزیونی) روا می‌دارند حتما قائل نیستند که هر انسانی حق دارد در هر سرزمینی و برای هر پروژه‌ای که صلاح دید از تخصصش استفاده کند. یکی از این سایت‌های عصبانی نوشته بود که فلان هنرمند در ازای "پول" هنرش را به عرب‌ها فروخته است. احساساتی بودن این موضع‌گیری‌ها آن قدر روشن است که نویسنده از خودش سوال نکرده هنرمند مزبور وقتی داخل ایران کار می‌کرد هنرش را در ازای چه چیزی می‌فروخت؟ لابد "ثواب الهی"! اساسا معنای کار حرفه‌ای کار در ازای پول است. چه ایرادی دارد که هنرمند وقتی شرایط کاری بهتری دید آن را قبول کند؟‌ به هر حال درست است که سریال عمر مطابق اعتقادات شیعی ساخته نشده ولی مخاطبین آن میلیون‌ها سنی‌مذهب در جهان اسلام هستند که نسبت به شخصیت‌های آن احساساتی دارند و این‌ها همان سنی‌هایی هستند که ما درباره‌ی اتحاد با آن‌ها سخنرانی‌ها می‌کنیم. اما رفتار ما با این هنرمندها به شکلی بدوی و خشن و دور از انصاف است که آدم از خودش می‌پرسد در ناخودآگاهمان از چه چیز ناراحتیم؟ دق دلی چه چیزی را سر این افراد خالی می‌کنیم؟

در ایران سریال مختارنامه با صرف هزینه‌ی زیاد ساخته شد، اما هیچ آمار دقیق و قابل اعتمادی از میزان تأثیر آن در جهان اسلام دیده نمی‌شود. هیچ کس به صرافت این نمی‌افتد بفهمد آن بودجه‌های عظیم که به سریال‌هایی مثل مختارنامه و یوسف پیامبر و امثالهم داده می‌شود چه بازدهی‌ای داشته است. در عوض ما از کشورهای عربی توقع داریم مطابق منویات سیاسی و مذهبی خودشان فیلم نسازند و از هنرمندان‌مان توقع داریم با پروژه‌هایی همکاری کنند که مورد تأیید ما باشد. با این هنرمندان طوری رفتار می‌کنیم که انگار برای فیلمی مربوط به یک دینِ دیگر کار کرده‌اند (و بعید می‌دانم اگر برای فیلمی از یک دینِ دیگر کار کرده بودند هم‎چو اعتراضاتی به آن‌ها می‌شد) و دست آخر از همه جالب‌تر این که قائلیم این افراد با ساختن سریالی مثل مختارنامه تا ابد باید به آن وفادار بمانند! صرف نظر از این که معنای این وفاداری دقیقا چه چیزی باشد حتما برای خیلی‌ها این سوال پیش خواهد آمد که آیا اگر این هنرمندان در آن پروژه شرکت نمی‌کردند و به اصطلاح به مختارنامه وفادار می‌ماندند مشکل حل می‌شد؟ سریال عمر ساخته نمی‌شد یا به شکل بهتری ساخته می‌شد؟

بخشی از اعتراضات جنبه‌های ناسیونالیستی دارد. یعنی از سر این است که چون در این سریال واقعه‌ی تاریخی حمله به ایران از سوی اعراب تصویر شده بنابراین ایرانیان حق ندارند در چنین سریالی کار کنند. بخش دیگری از این اعتراضات ریشه‌های مذهبی دارد. هیچ‌کدام از معترضین هم فکر نمی‌کنند که اگر احساسات ناسیونالیستی یا مذهبی این افراد شبیه آن‌ها بود طبیعتا دست به این کار نمی‌زدند. ما باید بتوانیم این قدر برای حق انتخاب دیگران آزادی قائل شویم که فکر کنیم این افراد احساسات ملی و مذهبی متفاوتی از ما می‌توانند داشته باشند یا اساسا دیدگاه‌های متفاوتی می‌توانند داشته باشند. این هم از آن مسائلی است که در جوامعی مثل ایران بسیار مبتلابه است و بالاخره زیرمجموعه‌ی مسئله‌ی "آزادی و حق انتخاب" است. بخش دیگری از این توهم‌ها هم از آن‌جا ناشی می‌شود که فکر می‌کنیم هر کسی که در روند تولید سریالی کار می‌کند لزوما باید به آن اعتقاد داشته باشد و بنابراین برای ما قابل درک نیست که ای بابا! این تا دیروز در یک سریال شیعی کار می‌کرد چه طور شد که امروز در یک سریال سنی یا حتی وهابی کار می‌کند؟

مسئله‌ی اصلی را باید جای دیگری جست. انداختن اتهام به گردن دست‌های پشت پرده در آن سوی آب‌ها و یا مواخذه‌ی هنرمندانی که در نهایت نقشی حیاتی در استراتژی یک اثر ندارند مشکلی را حل نمی‌کند. اگر رسانه در ایران در انحصار دولت نبود می‌شد گفت بسیاری از بخش خصوصی ممکن است کم‌کاری کرده باشند. اما حالا گفتن این حرف سخت است. اگر مشکل را به گردن دست‌های پشت پرده بیندازیم این همان کاری است که عرب‌ها در سریال‌های‌شان با داستان‌های تاریخ اسلام کرده‌اند. تمام حرف ما این است که صحابه خودشان با اختیار خودشان تصمیم گرفته‌اند و خوب یا بد، حالا از روی رفتارشان قضاوت می‌شوند و نمی‌توان تصمیم‌های‌شان را به گردن دست‌های پشت پرده انداخت. میزان فعلی توانِ رسانه‌ای ایران در منطقه هم می‌تواند به شیوه‌ی آن‌ها معلولی از دست‌های پشت پرده و توطئه‌های خارجی باشد یا این که مشکل از خود ماست. چیزی باید این‌جا تغییر کند.

 

 

 

درباره نویسنده :
دکتر مهدی فیاضی کیا

سمت در آکادمی هنر: دبیر ادبیات

دکتری پژوهش هنری (دانشگاه هنر تهران) - کارشناس ارشد ادبیات نمایشی (دانشگاه تربیت مدرس) - کارشناس کارگردانی (دانشگاه صدا و سیمای تهران)

فعالیت ها: منتقد و پژوهشگر سینما، ادبیات و نمایش / فیلمساز / مترجم / نویسنده (رمان، فیلمنامه و نمایشنامه)