خاطره‎ی دلبرکان غمگین من...؛نگاهی به فیلم خودکشی باکره‎ها

 خودکشی باکره ها

نوزادی که در پدرخوانده یک غسل تعمید دید و سال‎ها بعد مری دختر مایکل کورلئونه در آخرین قسمت این سه گانه  مافیایی شد کسی نبود جز سوفیا فورد کاپولا، دختر فرانسیس فورد کاپولای بزرگ. این تنها آغازی بود برای او تا رسیدن به جایگاهی که امروزبه عنوان کارگردانی صاحب سبک دارد. میشیگان در دهه 70، سیسیلیا، لاکس، بانی، مری و تریس پنج دختر آقا و خانم لیزبون هستند. خانواده‎ای با اصول خاص خود که فرزندانشان را در محیط بسته خانه به نوعی محبوس کرده‎اند، در حالی‎که دختران با توجه به اقتضای سن شدیداً مشتاق کشف دنیای بیرون و حضور در اجتماع هستند.

 

سیسیلیا در وان حمام رگ هر دو دست خود را می‎زند. خانواده‎ی هفت نفری لیزبون، با مدیریت آقای لیزبون که معلم ریاضی خشکی است، با خودکشی نافرجام کوچک‎ترین دخترشان وارد فاز جدید می‎شود و زندگی آرام و به دور از حاشیه آن‎ها  را دستخوش تغییرات شگرفی می‎کند؛ اما این خودزنی ریشه در بی‎میلی به زندگی نیست، بلکه ناشی از سبک زندگی سخت‎گیرانه و بسیار محدود آن‎هاست، سخت‎گیری در خروج از خانه، نوع پوشش و ارتباط با محیط بیرون از چارچوب خانه و علی الخصوص جنس مخالف.

 

با خودکشی سیسیلیا والدین سعی می‎کنند در نوع نگرش تربیتی خود تجدید نظر کرده و از تلطیف کردن فضای خانه شروع می‎کنند. کشف یک دنیای جدید برای دختران در خلال مهمانی کوچکی برای تغییر روحیه دخترِ کوچک. پای پسران محل به خانه‎ای که همیشه برایشان پرسش‎انگیز و جذاب بوده است باز می‎شود؛ اما این امر هم تاثیری ندارد و سیسیلیا این بار با سقوط از طبقه بالای خانه به پایین به زندگی خود پایان می‎دهد. با این اتفاق این خانواده برای همه شناخته می‎شود و حواشی برایشان رقم می‎خورد که برای این سیستم زندگی بسیار ناگوار است.

 

فیلم The Virgin Suicides درد چیزی فراتر از تغییرات جزیی و ساختگی است. با پیش رفتن داستان این واکنش به پیرامون از سوی دختران شدت می‎گیرد و اوج آن در لاکس است، حس دوگانه‎ی وی که اشتیاقی است توام با ترس در ارتباطی پاک و عاشقانه. بوسه‎های مخفیانه شبانه که نشان از اوج این برون‎ریزی غریزه فرو خفته باکرگانی است که در لب‎های لاکس تبلور یافته. کاپولا تعمداً بر روی لاکس فوکوس می کند به عنوان شخصیتی عاصی و سمپاتیک با بازی جذاب کریستن دانست. درخواست برای رقص و مهمانی و موافقت و شور و شوق فراوان چهار دختر، هیجانی است زیاد برای تجربه فضایی جدید همراه با تابوشکنی بزرگ.

 

زیبایی خیره کننده لاکس و درخشش ویژه او با پارتنر خود. لاکس عصیانگری را به آخر می‎رساند و تمامی قواعد لیزبون‎ها را می‎شکند و تا انتهای معاشقه پیش می‎رود، تا مرز خروج از باکرگی دست و پا گیر. رابطه‎ی بی‎قید و بند لاکس نمود سر باززدن عقده‎ای جمعی است و تلاش در پی ارضای آن.

 

پس از این اتفاق دهشتناک برای این خانواده ، باز هم سخت‎گیری‎ها شدت می‎گیرد. ترس ناشی از در معرض قضاوت قرار گرفتن و از بین رفتن حریم خصوصی هم به این فشارهای درونی افزوده می‎شود. قطع درختان خاطره‎انگیز و خالی شدن آهسته آهسته حیاط خانه و گوشه‎نشینی همراه با یأس دختران.

 

انزوای دختران شدت می‎گیرد، ولی هم‎چنان این خانه با ساکنانش برای پسران جذاب است. سکانس ارتباط موازی از طریق تلفن و صفحه‎ی موسیقی از پشت خط از دلنشین‎ترین سکانس های فیلم است.

 

در ادامه این یأس به غایت خود می‎رسد تا انتهای درد. این دختران در درون خود در معرض قضاوت قرار می‎گیرند، قضاوتی سخت که ذره ذره آن‎ها را از پای در می‎آورد و مرحله به مرحله به خط پایان نزدیک می‎شوند، صفحه زندگی‎شان به آخر می‎رسد در حالی‎که چون کاغذی بی‎خط عاری از هرگونه نقشی است و چون باکره‎ای ناکام در مرز زنیت.

 

شوکس تلخ و مرگ جمعی چهار دختر. پیکره‎هایی درهم در پایانی تراژیک. ابتدای کار همراه با نگاه‎های خیره پسرها و خیرگی تحسین برانگیز آن‎ها از دختران خانواده لیزبون در کنار خیرگی تیره همراه با سکوت سرد و ماتی ممتد آن‎ها در سوگی عمیق از نابودی این تصویر رویاگونه.

 

سوفیا فورد کاپولا با خواندن رمان خودکشی باکرهها The Virgin Suicides نوشته‎ی جفری اویژنی شیفته داستان و فضای آن شد و اولین فیلم‎نامه خود را بر مبنای این داستان نوشت و شروع به ساخت آن کرد. طراحی صحنه و لباس و به طور کلی طراحی هنری اثر عاملی است مهم در فضاسازی  کار که در عین  سادگی هرچه تمام به خوبی دهه 70 را به تصویر کشیده است. 

 

شخصیت‎پردازی‎ها یکدست نیست و بعضاً به درون اشخاص ورود نمی‎کنیم اما با این حال روابط نسبتاً باورپذیر است. ریتم کلی اثر با مشکل روبه‎رو است و در لحظاتی افت می‎کند.

کریستین دانست در خودکشی باکره ها 

نکته‎ی مهم در کارگردانی صداقت در روایت است. دکوپاژهای ساده و عاری از پیچیدگی و در خدمت اثر به پیشبرد این روایت داستانی ساده ولی تأثیرگذار کمک می‎کند، اما به دلیل عدم پختگی در متن و هم چنین اجرا از عمق کافی برخوردار نیست.

 

خودکشی باکرهها روایتی است تلخ از مصور شدن امیدها، بیم‎ها و رویاپردازی‎های دوره‎ی نوجوانی و روزهای آغازین بلوغ در دختران با دنیایی عجیب و رویاگونه که کاپولا به عنوان یک زن به خوبی آن را به تصویر کشیده است و همذات‎پنداری فیلمساز با این شخصیت‎های اصلی داستان به پیشبرد قصه کمک کرده است. کاپولای جوان با گزیده‎کاری خود نشان داده است فیلمسازِ متفاوتی است که خواستگاهش سینمای مستقل است و این امر را در چهار فیلم خود به خوبی نشان داده، فیلمسازی مبتنی بر فیلمنامه‎هایی دقیق با مضامین انسانی و اصولی‎ترین مفاهیم بشری در شکلی ساده و هم‎چنین این کارگردان صاحب سبک به طور محسوسی مجرد از کاپولای بزرگ به عنوان شخصی بسیار قابل احترام است.

 

اولین کار حرفه‎ای هر کارگردان نشانگر جهان‎بینی، تفکرات و علایق اوست که شاید به صورت تیتروار بیان می‎دارد، رمانتیک سیاه خودکشی باکره‎ها تجربه‎ی قابل اعتنایی است. این اثر به عنوان اولین ساخته‎ی سوفیا فورد کاپولا کارگردان شهیر برنده شیر طلایی ونیز بسیار مورد توجه است در مسیر فیلمسازی وی.

 

 

امتیار منتقد به فیلم از 10 (6.5)

 

 

 

درباره نویسنده :
حسام کاظمی
نام نویسنده: حسام کاظمی

کارشناس ارشد

نویسنده و منتقد ادبیات و سینما

همکاری با آکادمی هنر: از سال 89