اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

مرز باریک کابوس و رویا / نگاهی به «تصرف» Seizure اولین ساخته الیور استون

 

فیلم seizure ساخته الیور استونمتافیزیست‎ها معتقدند: «کابوس‎ها نشانگانی از ورود عناصری ماورایی و غیر مادی است به دنیای واقعی ما». روانشناسان کابوس‎ها را نشانه‎ای از تخلیه‎های روانی و واکنشن‎های عصبی و فیزیکی بدن می‎دانند که به صورت کابوس واکنش نشان می‎دهد، مذهبیون هم کابوس‎ها را نشانه‎هایی از هشدارها، عذاب وجدان و یک انعکاس از گناهان آدمی می‎دانند که باید جدی گرفت؛ اما هنرمندان همواره با کابوس‎ها و رویاهایشان زندگی می‎کنند و گاه آن ار منبع الهامی برای خود می‎دانند. همان‎گونه که منشأ اصلی فیلنامه اثر به قول خود استون یک کابوس آزاردهنده شبانه بوده است.

 

 

 

داستان فیلم استون درباره خانواده‎ای است که در یک ویلای ییلاقی زندگی می‎کنند و برای مهمانی آخر هفته تعدادی از دوستان خود را دعوت می‎کنند. ادموند قهرمان فیلم و پدرِ خانواده نویسنده‎ای درگیر کابوس جدیدی است که به عنوان قصه وحشت کودکان مشغول نوشتن آن است؛ اما به ناگاه کابوس‎های ادموند با حضور سه شخصیت زائیده خیالش یعنی زن اغواگر (ملکه شیطان)، یک کوتوله وحشی و قاتل به نام عنکبوت و یک سیاهپوست به نام جلاد در خانه آن‎ها رنگ واقعیت می‎گیرد.

 

 

 

استون  کابوس را وارد دنیای واقعی قهرمانان اولین فیلم بلندش می‎کند، گروه سه نفره کابوس میهمانان، میزبانان را به آزمون زنده ماندن دعوت می‎کنند؛ آن‎ها را به دویدن وادار می‎کنند، مرد را با زن به یک مسابقه گلادیاتوری و رزم چاقو مجبور می‎کنند و «فقط به یک دلیل قدر زندگیت را بدان»؛ اما حرف اصلی کارگردان در این فیلم چیزی ورای یک بازنمایش یک کابوس ساده و یا حتی تمنای زنده ماندن است. استون در این فیلم اثر خلق شده توسط هنرمند را جزیی از وجود خالق و سازننده اثر می‎داند که نابودی آن، به معنای نابودی خالق اثر است -گویی هر اثر عضو حیاتی خالق است- تفکری که در کلام سرژ (شخصیت معقول و به نوعی مراد ادموند) وجهی فلسفه و آرمانی می‎گیرد.

ادموند: سرژ تو تنها آدمی هستی که دیدم واقعاً به خدا اعتقاد داری

سرژ : واقعیتش اینه که من به خودم اعتقاد دارم، اونقدر به خودم اعتقاد پیدا کردم که  خدا رو تو وجود خودم حس کردم

 

گر چه این حرف به معنای تقدیس مخلوق نیست؛ بلکه در اصل به معنای همان‎قدر که هنر به معنای مخلوق هنرمند می‎تواند متعالی باشد همان‎قدر هم ویرانگر و نابودگر است. استون سخن دیگری را نیز در لفافه سینمای وحشت بیان می‎دارد هنرمند با آثارش زنده است چه خوب و چه بد. فحوای کلام سرژ دوست او و نویسنده بیانگر چنین مطلبی است. همان‎گونه که به صراحت پایان تلخ و هم‎انگیز فیلم بیان می‎کند.

 

از سوی دیگر ادموند قهرمان فیلم با اصل «یک خالق نباید بمیرد» وجه دیگری را نیز نمایش می‎دهد، مردی که به عنوان پایه خانواده می‎بایست فدای آن‎ها شود به ناگاه حاضر است برای زنده ماندن حتی همسر و فرزندش را فدای ملکه شیطانی فیلم کند، شادی او دوباره بتواند با بازسازی دوباره جانی دوباره دهد. استون البته اولین و آخرین نفری نبود که درگیری نویسنده با دنیای خیالیش و تلاقی وهم و واقعیت و هم‎چنین جنون نویسندگی را به نمایش گذاشت پیش‎تر ژان کوکتو در خون شاعر به زیباترین شکل تصویری مواجه شاعر با دنیای شاعرانه و شخصیت‎های آن را با لحنی رمانس گونه به تصویر می‎کشد و بعدها کوبریک در درخشش Shining جنون ناشی از عدم تطابق مغزی نویسنده  با عناصر حاکم بر دنیای بیرون و یا رومرو در نیمه تاریک تداخل دنیای نویسنده با یکی از مخلوقاتش در دنیای واقعی را به نوعی دیگر به نمایش می‎گذارند.

کارگردان برای بیان دیدگاهش عناصر ژانر وحشت را به خوبی به کار می‎گیرد. یک خانه ایزوله (موتیف فیلم‎های زیرژانر خانه‎های تسخیر شده hauting house ) یک جمع دوستانه مستقر در خانه (قربانیان آماده شکار سینمای اسلشر) و گنگ ضد قهرمان سه نفره یک مادر خوانده (ملکه شیطانی و زیردستانش) هم‎چنین بهره‎گیری از جاتان فرید و پیش‎زمینه سینمایی و نمایشی او (بازی او در نقش خون آشام در مجموعه کالت سایه‎های تاریک و هم‎چنین آقای هاوارد در فیلم جنجالی آن سال‎ها دختر شیطان) در نقش ادموند نویسنده قصه‎های ترسناک کودکان که شخصیت‎های قصه‎هایش برآمده از کابوس‎هایش که موجبات رنج و عذاب او نیز هستند. هم‎چنین موسیقی زیر و هم‎آوا با تصاویر، نور پردازی‎های طبیعی، یکی از فیلمهای خوش ساخت ژانر وحشت دهه 70 را خلق می‎کند. هر چند تدوین ناشیانه، جامپ‎کات‎های غیراستاندارد  و وایپ‎های تصویری آماتوری پاشنه آشیل فیلم می‎شود و به نوعی موجبات نزول فیلم را هم فراهم می‎آورد و این به نوعی هنر استون است که بدون آن‎که خود را درگیر خشونت فیزیکی کند سعی می‎کند از عناصر آشنا سبکی (به خصوص  تکانه و شوک‎های ناگهانی که در مواقعی انصافاً هر بیننده‎ای را تکان می‎دهد)، فیلمش را به استانداردهای ژانری رهنمون کند. این امر را می‎توان در صحنه کشته شدن مرد ثروتمند به وسیله جلاد دید که تنها با صدا مرگ دهشتبارش به تماشکر تفهیم می‎شود.

 

با این وجود فیلم عاری از نقص نیست، مقدمه 20 دقیقه‎ای فیلم کمی برای استانداردهای ژانری زیادی لخت و ساکن  به نظر می‎رسد گرچه در همین مقدمه می‎توان رده‎هایی از دل‎مشغولی‎های کارگردان را در قالب ارائه تصویر اولیه شخصیت‎های فیلم دید شخصیت‎هایی که هر کدام قرار است دیدگاه خاصی از طبقه خود را به نمایش بگذارند که در این بین سهم دو شخصیت بیشتر به چشم می‎آید. به‎خصوص مرد ثروتمند با بازی جوزف سیرولا که گفت‎وگوی او با مرد پمپچی به نوعی تمسخر نظام کاپیتالیستی ایالات متحده است؛ که شاید ترجمان به فارسی نتوانتد تاثیری که در زبان اصلی آن دارد نشان دهد.

Gas Station Attendant: I can't take credit cards.
Charlie Hughes: Why?
Gas Station Attendant: They had it counted for the investigation.
Charlie Hughes: Listen idiot, this is a VIP card.
Gas Station Attendant: Look Jack,
Charlie Hughes: No Charles Hughes, not Jack, did I say my name was Jack?
Gas Station Attendant: Jack, I don't think you would like being called an idiot.
Charlie Hughes: Wait a minute, wait a minute, my name is not Jack. It's Charles Hughes!
Gas Station Attendant: I don't care if your named was Rockefeller, nine dollars and twenty three cents.
Charlie Hughes: No not Rockefeller, Hughes, Charles Hughes, do you know what that means? You see that sign up there? I own two percent of that sign. That sign licenses you to sell gasoline. On Monday morning, that sign no longer licenses you to sell gasoline, because I own two percent of that sign, which means I own two percent of you. I don't want my two percent of you, so I'm going to get rid of it now! You understand what I mean? I hope you do, because there's a great big gasoline station down the road, selling great big gas to great big people, maybe you can get a job there fixing flats understand!
Gas Station Attendant: Nine dollars and twenty three cents, cash!
Charlie Hughes: Okay here's ten dollars for your shot keep the change, because you're going to need it! Remember the name? Hughes!
 Gas Station Attendant: Okay, Charles Hughes. Oh Mr. Hughes? Screw you

 

  

آخر سخن این‎که هنوز راه اصلی استون در این فیلم مشخص نیست و شاید بدون پیش زمینه هیچ عنصری را که به عنوان امضای تکنیکی و  هنری آثارش باشد در این فیلم یافت. تصرف و دست The Hand تنها فیلم‎های ژانر وحشت هستند که استون آنها را ساخت اما بعدها استون در فیلم‎های قاتلین بالفطره Natural Born Killer  و هم‎چنین دوربرگردان U Turn  اشتباه  تمایلات خود را برای به نمایش در آوردن نشانگان ژانری در این دو به نمایش گذاشت. همیشه وجهی از خشونت در آثار استون چه فیلم‎ها، چه فیلنامه اقتباسی و غیر اقتباسی وجود دارد. خشونت بدوی در فیلنامه فانتزی Conan the Barbarian، خشونت سادیستیک موجود در قطار نیمه شب. صحنه‎های خشنی چون قتل با اره برقی و آن کشت و کشتارهای پایانی فیلم صورت زخمی Scarface و یا عمق نفرت موجود در قهرمان عصبی و روان‎پریش سال اژدها فیلمِ خشن و مهجور مایکل چیمنو با بازی میکی رورک.

 

 

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما