اختصاصی

  • برندگان ونیز ۲۰۲۲ مشخص شدند، سهم پررنگ سینمای ایران در بخش های مختلف

    هفتاد و نهمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم ونیز شنبه شب با اعلام برندگان و مراسم اختتامیه به کار خود پایان داد. این جشنواره در ونیز ایتالیا از ۳۱ اوت تا ۱۰ سپتامبر ۲۰۲۲ برگزار شد. مستند همه زیبایی و خونریزی (All the beauty and the bloodshed) به کارگردانی لورا پویترس برنده شیر طلایی برای بهترین فیلم در هفتاد و نهمین دو...

آیا واقعاً «راکی» از «راننده‌ی تاکسی» و «شبکه» برای اسکار لایق‌تر بود؟!

 

 

چهل سال پیش که «راکی» اولین بار روی پرده رفت موفق بود، ولی امروز فیلمی ناقص و بنجل به نظر می‌آید. «راکی» را باید موفق‌ترین فیلم بد تاریخ سینما محسوب کرد. این فیلم که ۴۰ سال پیش اکران شد و سیلوستر استالونه در آن نقش یک بوکسور گمنام را بازی می‌کند، برای ۱۰ جایزه اسکار نامزد شد. در نهایت سه اسکار، از جمله جایزه بهترین فیلم را در رقابت با فیلم‌هایی نظیر «همه مردان رئیس جمهور»،«شبکه» و «راننده تاکسی» برد.


فیلم موفقیت تجاری بزرگی داشت و از فروش در سینماهای جهان ۲۲۵ میلیون دلار به دست آورد آن هم برای فیلمی که با بودجه‌ای یک میلیون و صد هزار دلاری ساخته شده بود. و البته این فقط شروع کار بود. از آن پس ۶ قسمت دیگر از مجموعه «راکی» ساخته شده و تازه‌ترین محصول این مجموعه به نام «کرید» چنان محبوبیتی کسب کرد که مسلما قسمت‌های بعدی آن در راه خواهند بود.

 

ولی آیا هیچیک از این مواردی که به آن اشاره شد به این معناست که «راکی» یک فیلم کلاسیک است؟ بله، این فیلم شامل صحنه‌های عالی فیلمبرداری از پرسه زدن راکی بالبوا، قهرمان داستان در گوشه و کنار مناطق صنعتی و محله‌های کارگری شهر فیلادلفیا است و موسیقی سبک فانک بیل کونتی دویدن و بالا رفتن سیلوستر استالونه از پله‌های موزه هنر فیلادلفیا را همراهی می‌کند.

 

ولی در ازای هر یک از این صحنه‌های عالی که ممکن است به یاد داشته باشید صحنه افتضاح دیگری وجود دارد که شاید آن را فراموش کرده باشید. به عنوان مثال صحنه مونتاژ تمرین‌های ورزشی را درنظر بگیرد که در آن ترانه‌هایی افتضاح روی موسیقی ماندگار بیل کونتی سوار شده است. انصاف حکم می‌کند یادآوری کنیم که دست جان آویلدس کارگردان فیلم کاملا باز نبود. سیلوستر استالونه نویسنده فیلمنامه و بازیگر شخصیت راکی در آن زمان هنرپیشه گمنامی بود و آویلدسون ناگزیر بود با بودجه اندکی آنرا تولید کند.

 

تمام فیلمبرداری فقط ۲۸ روز طول کشید. میانبرها و مصالحه‌های کارگردان کاملا هویدا هستند. در صحنه شروع فیلم که مسابقه بوکسی در پس کوچه هاست کاملا مشخص است اکثر مشت‌ها به جایی که قرار است اصابت نمی‌کنند و هر دو بازیگر عمدا به هوا مشت می‌زنند. ولی پول کافی برای تکرار و فیلمبرداری بهتر این صحنه‌ها وجود نداشت. در ادامه که به مسابقه قهرمانی می‌رسیم، کارگردان برای مخفی کردن تعداد اندک تماشاچیان حاضر در سالن (که بیشتر به مسابقات پینگ پونگ دبیرستانی شبیه است تا یک رویداد تلویزیونی غول آسا) به نور کم و کادرهای بسته متوسل می‌شود.

 

ولی حتی با در نظر گرفتن بودجه محدودش «راکی» وصله پینه‌های پر دست اندازی دارد. بخشی از حکایت فیلم این است که آپولو کرید (با بازی کارل ویتزر) قهرمان بوکس سنگین وزن که شخصیت او را از محمد علی الهام گرفته‌اند، یکی از مسابقات مهم خود در فیلادلفیا را همزمان با جشن‌های دویستمین سالگرد تاسیس آمریکا ترتیب داده است.

 

وقتی حریفش به خاطر مجروح بودن از شرکت در مسابقات انصراف می‌دهد و هیچ حریف دیگری در آن سطح در دسترس نیست ایده‌ای به ذهن آپولو کرید خطور می‌کند که از نظر او می‌تواند یک نمایش تبلیغاتی عالی باشد. او با یک بوکسور گمنام محلی توی رینگ می‌رود و آن را تحت عنوان رویارویی داوود با جالوت و تاییدی بر اینکه آمریکا هنوز هم سرزمین فرصت هاست عرضه می‌کند. لازم نیست کارشناس بوکس باشید تا در ذکاوت چنین ایده‌ای شک کنید.

 

با این همه فیلم آن را به شکلی سرسری به بیننده می‌فروشد و در نهایت آپولو کرید حریف خود را فقط به خاطر لقبش انتخاب می‌کند: اسب نر ایتالیایی! تزریق کمی از کلیشه‌های خیالبافانه مدل سیندرلا در فیلم هیچ ایراد خاصی ندارد. ولی به نظر می‌رسد سیلوستر استالونه و جان آویلدسن نتوانسته اند تصمیم بگیرند که «راکی» فیلم سطحی و فانتزی برای القا احساس رضایت به بیننده است که حتی محصولات والت دیزنی را خجالت می‌دهد و یا در واقع یک درام خشن از زندگی شهری است. این فیلم از یک سو صحنه‌ها و ماجراهای فرعی دارد که لزوما به جایی نمی‌رسند و به چیز خاصی ختم نمی‌شوند که نشان می‌دهد تحلیل گونه‌ای از شخصیت‌های عادی و شوریده حال است. ولی از سوی دیگر کل ماجرای برگزاری مسابقه بین کرید و بالبوا بر سر عنوان قهرمانی بسیار مضحک و سطحی است.

 

قهرمان داستان از یک طرف بوکسور سابق یک باشگاه محلی و در عین حال قلدری است که وام‌های نزولخواری را جمع آوری می‌کند. اما از طرف دیگر فیلم تضمین می‌دهد که جناب نزولخوار در حقیقت فرد باوجدانی است که برای مخارج تمرین راکی ۵۰۰ دلار به او می‌دهد و محترمانه از زندگی او خارج می‌شود.

 

از یک طرف قهرمان زن فیلم، آدریان (با بازی تالیا شایر) زن بسیار خجولی است که تحت فشار و آزارهای برادر قلدرمآبش رابطه با راکی را آغاز می‌کند ولی از طرف دیگر آدریان نه تنها عاشق راکی می‌شود بلکه تحت مراقبت‌های او به شکل معجزه آسایی مشکل بینایی اش برطرف می‌شود. با یک بوسه راکی او دیگر به عینک‌های ته استکانی‌اش نیازی ندارد.

 

این به یک الگوی تکراری بدل می‌شود. «راکی» بارها و بارها به واقعیت‌های دردناک زندگی نزدیک می‌شود و یکباره پا را روی ترمز می‌گذارد و صد و هشتاد درجه دور می‌زند. در کل لحن فیلم، مثل شخصیت راکی در راند ۱۵ مسابقه با کرید روی زمین تلو تلو می‌خورد. اما حداقل در عالم فرضی، این مسابقه قهرمانی که مدت‌ها انتظارش را می‌کشیدند باید به حد کافی روحیه بخش باشد تا همه کاستی‌هایی را که تا آن لحظه در داستان اتفاق افتاده توجیه کند و ببخشد. اما در واقع یاس مطلق است.

 

بسیاری از «راکی» به عنوان داستان افسانه وار و الهام بخش مرد گمنامی یاد می‌شود که بر تمام مشکلات غلبه می‌کند. ولی دلیل مقاومت راکی بالبوا در برابر قوی‌ترین بوکسور جهان خیلی ساده است: او مقداری تمرین و ورزش می‌کند در حالیکه آپولو کرید فقط در دفتر نشسته و با مدیران مالی خود در مورد بودجه تبلیغات صحبت می‌کند.

 

این همه آن چیزی است که در این داستان می‌توان دید. در نهایت دستاورد بالبوا به احترامی که برای خودش قائل است، عشقش به آدریان و یا روش کار محقرانه مربی‌اش (میکی) هیچ ربطی ندارد. همه چیز به خاطر تنبلی و از خود راضی بود آپولو کرید اتفاق می‌افتد، خصوصیتی که نه تنها فیلم را از تنش تهی می‌کند بلکه این تصور که قهرمان داستان به ناممکن دست یافته است را زیر سئوال می‌برد.

 

شاید گفتن این نکته کفر آمیز به نظر بیاید ولی در «راکی ۲» هر دو حریف و نه فقط یکی از آنها، برای مسابقه مجدد بشدت خود را آماده می‌کنند و بنابراین مسابقه نهایی آن از مسابقه سر هم بندی شده و بی قواره «راکی» بسیار قانع کننده‌تر است.

 

با این همه، جنبه‌های بنجل این فیلم به نوعی به نفع آن تمام شده است. «راکی» در اساس یک داستان پریان است، درست مثل قسمت‌های بعدی این مجموعه که شیک‌تر ولی در عین حال کاریکاتوری‌تر هستند. با این وجود ساختار زهوار در رفته ، دیالوگ‌های تکراری و ابتذال هویدایش به آن حال و هوای فیلم‌های مستقل را داده و به این خاطر مورد ستایش قرارگرفت، برای جوایز اسکار متعددی نامزد شد و علاوه بر درآمدی سرشار آغازگر تولید یک مجموعه سینمایی و تجارت‌های جانبی آن شد. شاید این چیزی نبود که سیلوستر استالونه و جان آویلدسن در ذهن خود داشتند اما مثل راکی بالبوا آنها نیز شانس آوردند.

 

 

درباره نویسنده :
نام نویسنده: تحریریه آکادمی هنر

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مطالب مرتبط

تحلیل سینما

تحلیل تجسمی

پیشنهاد کتاب

باستان شناسی سینما